< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

86/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوه برتری راه اهل نظر نسبت به راه عرفان از نظر محققین

قال 61:

«و اعلم: ان المحقِّقين من النظّار، لا ينكرون امكان طريق التصوُّف و إفضائه إلى المقصد على الندور، لكنَّهم استوعروه و استبعدوا اجتماع شروطه، و زعموا ان محو العلايق إلى ذلك الحد كالمتعذر، و ان حصل في حالة و مدَّة قريبة، فثباته أبعد منه، إذ ادنى وسوسة و خاطر يشوّش القلب و يشغله و في أثناء المجاهدة قد يفسد المزاج و تخلّط [یخبط – ن خ] العقل و يمرض البدن، و متى لم يتقدم رياضة تهذيبه بحقائق العلوم، يتشبّث بالقلب خيالات فاسدة يطمئن النفس إليها مدَّة مديدة، فكم من سالك سلك هذا الطريق، ثمَّ بقي في خيال واحد حينئذ منذ- عشرين سنة- و اكثر من ذلك، و لو كان قد اتقن العلم من قبل لا تضحَّ (لا نفتح- خ) له وجه التباس ذلك الخيال في الحال، و حينئذ كان الاشتغال بطريق النظر اسهل و أقرب إلى الغرض و أوفق (و اوثق- خ)».

أقول: لما فرغ عن جواب شبهة المتحذقين [المتحذلقين- ظ] من اهل النظر و الاستدلال، يريد ان يبيِّن ما هو الحق عند المحقِّقين منهم في هذا الأمر، حتى يشرع بعد ذلك فيما هو الحقُّ عنده فيه، فان المتبادر إلى الأوهام من مطلع الكتاب إلى هذا المقام، انَّ ساير اهل النظر ينكرون طريق التصفية، و انّ- تلك الشبهة الداهية (الواهية- خ) انَّما كانت من عندهم، و الأمر ليس كذلك، فان المحققين، من النظَّار المتقدِّمين منهم و المتأخّرين، المشّاءين منهم، و غير المشّاءين، لا ينكرون امكان طريق التصوُّف و إفضائه إلى المقصد على النّدور، لكنَّهم لما رأوا فيه من تزاحم الموانع و العوائق و تراكم الشروط و الأسباب، استوعروه و استبعدوا اجتماع شروطه، و زعموا انّ محو العلائق الذي هو أول منازل هذا الطريق و مبادى مشارعه إلى ذلك الحدّ المعتبر لديهم من قطع النسب و التعلُّقات الخارجيَّة، ظاهرة كانت أو باطنة، بحيث لا يخطر له خاطر يشغله عن ملاحظة امر واحد كالمتعذِّر، و ان حصل في حالة واحدة لكن ثباته أبعد منه، إذ ادنى وسوسة و خاطر يشوِّش القلب و يشغله عمَّا فيه، لسرعة تقلُّبه، و لهذا عبَّر عنه لسان الشريعة (بلسان الشريعة- خ ل) الحقَّة بقوله، صلى الله عليه و آله: قلب المؤمن بين إصبعين من اصابع الرحمن، إذ ليس في الجوارح أسرع تقلُّبا من الأصابع، و ان سلّم السالك من هذا، لكن بواسطة انحراف الأمزجة عن العدالة الأصلية، يتصادم الاهويَّة المتخالفة، لا شك انَّه محتاج إلى مواظبة المجاهدة و ارتكاب ما يخالف الطبيعة و يضادها على ما مرَّ بيانه آنفاً، و حينئذ لا يبعد ان يفسد المزاج و يختلط العقل و يمرض البدن بسبب ارتكاب أسبابه المعدَّة له، و ان سلّم من هذا ايضاً لكن متى لم يتقدَّم رياضة النفس و تهذيبها بحقائق العلوم الكليَّة و القوانين المميِّزة تشبَّت بالقلب خيالات فاسدة، تطمئن النفس إليها مدة مديدة، فكم من سالك يسلك (سلك- خ) بهذا الطريق، ثمَّ بقي في خيال واحد، مدَّة- عشرين سنة- و اكثر من ذلك كما روى عن الشيخ حسين بن منصور- قدس سرّه- انَّه سأل من حال بعض المتصوفين من اهل الطريق و مقامه، فأجاب، انّى منذ- ثلاثين سنة- اروض في مقام التوكُّل. فقال له الحسين: إذا أفنيت عمرك في تعمير الباطن، فأين الفناء في التوحيد؟ و قد صرَّح الشيخ ايضاً في الفتوحات المكيَّة، ان ارتكاب المجاهدة، انَّما ينتج المعارف بالنسبة إلى ارباب الهمم، و امّا لغيرهم فإنما ينتج صفاء الوقت و رقَّة الحال.

شعر:

خليلى قطَّاع الفيافي إلى الحمى كثير، و امّا الواصلون قليل‌

و إذا كان الأمر على هذا الوجه، فلو أتقن المرتاض المجاهد تلك القوانين العلميَّة المميّزة اولًا، لا نفتح عليه وجه التباس ذلك الخيال في الحال و ما حطَّ فيه الرحال.

ثمَّ إذا تقرَّر الأمر على هذا المنوال، ظهر انّ الاشتغال بطريق النظر لاستحصال تلك المعارف و الحقائق أقرب و اسهل و اوثق، فانَّ الاشتغال‌ بذلك الطريق، يحتاج إلى ان يكون مسبوقاً بطريق النظر، حتى يكون موثوقاً به، و إفضاؤه إلى المقصود ايضاً انما يتمّ به كما سبق بيانه دون طريق النظر، فانَّه في ذلك كلّه مستغن عنه كما- على ما- تبيَّن آنفاً.

 

فصل 61:

در این فصل مصنف نظر محققین از اهل نظر را از درباره عرفان بیان می فرمایند و در فصل بعدی خودشان به اظهار نظر می پردازند از نظر علت و انگیزه طرح این بحث که چرا مصنف در این فصل نظر محققین را بیان می دارند این است که از مجموعه مباحثی که از کتاب تا اینجا مطرح شده ممکن است این طوری به ذهن بیاید که اهل نظر، نظر مساعدی با عرفان ندارند و مخالف عرفان اند زیرا در دو مسأله توحید و انسان کامل نظر عرفا در این کتاب مطرح شد و بعد هم شبهات اهل نظر مطرح شد و از مجموع این مباحث ممکن است این گونه استفاده شود که اهل نظر با عرفان موافق نمی باشند لذا در این فصل مصنف نظر محققین از اهل نظر را در باره عرفان بیان می دارند و با توجه به نظری که از محققین مطرح می شود معلوم می شود شباهاتی که دربیانات عرفا درباره توحید وانسان کامل مطرح بود از محققین اهل نظر نیست بلکه از کسانی است که ادعای حذاقت و مهارت رد علوم نظری و فکری دارند نه کسانی که به تحقیق در علوم نظری پرداختند

نظر اهل تحقیق: ایشان ابدا منکر عرفان نمی باشند و انکار نمی کنند که از طریق عرفان و سیر و سلوک و تذکیه نفس می توان به حقیقت نایل شد ولکن معتقدند که راه عرفان در مقایسه با راه فکر و نظر ترجیح با راه فکر و نظر است و این راه به ایصال به حقیقت راحتر و آسان تر است و قابل وثوق و اعتبار بیشتر است و راه عرفان دورتر و دشوارتر و پر پیچ و خم تر است و اعتماد کمتری در این راه است و جاده شریعت را کوتاه تر راحت تر می دانند که اسهل و اوثق و اقرب است و راه عرفان ابعد و اشق و اقلُّ اعتماداً است و برای این سخن ایشان 4 وجه دارند؛

وجه نخست: راه عرفان سخت است زیرا قطع علاقه کردن و توجه یافتن به جانب حق تعالی و قطع تعلق خاطر از هر آنچه غیر حق است بسیار دشوار است که؛

ترکتُ الخلق طُرّا فی هواکا    و ایتمتُ العیال لکی اراکا

 

وجه دوم: نگهداری دستاورد های عرفانی مشکل است در روایت هم است که « قلیلٌ یدوم خیر من کثیرٍ لا یدوم» زیرا با کوچکترین وسوسه و تعلق خاطری آن حالت از بین می رود قلب هم به جهت تحوّل و تغیّر حالتی است که دارد قلب مدام در تحول و دگرگونی است و در حدیث فرمودند: « قلب المؤمن بین اصبعین من اصابع الرحمن » و انگشت بیان شده است از این جهت است که تقلب و دگرگونی انگشتان بین اعضاء و جوارح از همه ی اعضاء بیشتر است و قلب هم مدام در حال زیر و رو شدن است و نگهداری حالات عرفانی را به اندک تحولی از دست می دهد.

وجه سوم: در جاده سیر و سلوک شخص دایما باید حالت مزاجی و روحی خود را حفظ کند و دایم باید توجهش به زبانه مزاج و اعتدال روح باشد که این زبانه اعتدال را نشان بدهد نه افراط و تفریط در سیر و سلوک معنوی و عرفانی

لذا شخص باید دایم در حال حفظ و محافظت این راه باشد و اگر حالتی بر مزاج غلبه کرد با ضدش آن را مداوا معالجه کند در این علاج ها و درمان ها برای حفظ اعتدال مزاج روحانی و جسمانی ممکن است شخص دچار اختلاط و اختباط دماغ شود و به خود آسیبی بزند

وجه چهارم: اگر چنان چه راه عرفان مسبوق به فکر و نظر نباشد ممکن است انسان مدتها در خیال فاسد و باطلی توقف کند مثل حسین ابن منصور حلاج که از حال کسی از اهل سیر و سلوک سؤال کرد و او گفت: 30 سال است که در منزل توکل به سر می برم حلاج به او گفت: پس کی قرار است به فنا و منزل توحید برسی؟!

با توجه به وجه 4 معلوم می شود که برای راه عرفان راه فکر و نظر لازم است اما برای فکر و نظر راه عرفان لازم نیست و لذا آن راهی که قابل وثوق بیشتر و اعتماد بیشتر است راه فکر و نظر است نه عرفان..

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo