< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

86/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواب اشکال بر ضرورت وجود انسان کامل

قال56:

«و لا يمتنع ان يتوقَّف الحق في الاتصاف ببعض الصفات و التعينات على صفات و تعيُّنات آخر لاحقة به من ذاته.

فلئن قيل: انَّها من حيث هي موجودات خاصَّة، امور ممكنة و لا يجوز ان يتوقَّف الحق في الاتِّصاف- بصفة كمالية على امر ممكن- ببعض الصفات الممكنة.

قلنا: لا يستحيل ان يتوقَّف الحق في الاتِّصاف ببعض الصفات الممكنة، على صفات آخر ممكنة كالكمالات الأسمائيَّة مثلًا على صفات أخر ممكنة، و الصفة الكماليَّة هي ظهوره في المظهر التامِّ الكامل الكلى المطلق الذي هو من الصفات اللازمة و التعيُّنات الواجبة به، لا من غيره».

أقول: هذه إشارة إلى دفع الشبهة القائلة بابطال المظهريَّة مطلقاً و بأن شيئاً من أجزاء العالم لو صحَّ ان يكون مظهراً، للزم ان يكون الواجب محتاجاً إلى غيره، فلا يكون واجباً لذاته.

و بيان دفعه، انَّه لا يمتنع‌ ان يحتاج الحق في الاتصاف ببعض الصّفات‌ و التعيُّنات إلى صفات و تعيُّنات اخر لاحقة به من ذاته، انَّما الممتنع ان‌ يحتاج الواجب في الاتِّصاف المذكور إلى ما ليس من ذاته من الصفات‌ و التعيُّنات‌، و اما إذا كان تلك الصفات المحتاجة إليها من ذاته، فلا ينافي الواجبيَّة و لا يمتنع ذلك.

فلئن قيل: انّ تلك التعيُّنات المحتاجة إليها من حيث هي موجودات خاصَّة امور ممكنة كما سبق بيانه، فلا يجوز ان يتوقَّف الحق الواجب في الاتّصاف بصفة كماليَّة على تلك التعيُّنات، و الا يلزم احتياج الواجب إلى الممكنات.

قلنا: لا يستحيل ان يتوقَّف الحق في الاتّصاف‌ ببعض الصفات الممكنة كالكمالات الأسمائيَّة مثلًا على صفات و تعيُّنات أخر ممكنة كظهوره بتلك الأسماء الهيَّة كانت أو كونيَّة حادثة أو قديمة، نعم انَّما يستحيل لو احتاج في صفاته الواجبة هو بها، كالكمال الذاتي مثلًا على صفات ممكنة، و قد عرفت انَّه بهذا الاعتبار يلزمه الغناء المطلق. و اما الاحتياج فانَّما يطرأ عليه نظراً إلى كمالاته (كماله- خ) الأسمائية المشار إليها في عبارة المصنف هاهنا بالصفة الكمالية التي هي عبارة عن ظهوره في المظهر التام الكامل الكلى المطلق الشامل لجميع حقايق المراتب و جزئيّات المظاهر، حادثها و قديمها، و ذلك من الصّفات اللازمة له باعتبار حقيقته الكليَّة، و من التعيُّنات الواجبة به باعتبار مظاهره الجزئيَّة (مظهريَّته للجزئيَّة- خ)، فلا بُدَّ من احتياج الكامل بالكمال الكلّى إلى تلك التعيُّنات في الظهور، كما ان تلك التعينات محتاجة إليه في الوجود و الوجوب، إذ وجودها بالوجوب (الوجوب- خ) الذي هو بذلك الظاهر الكامل لا بغيره.

فان قلت: كيف يطلق على هذا المظهر لفظ الإطلاق، و لا قيد في الوجودالا و هو به مقيَّد.

قلنا: الإطلاق الحقيقي هو الذي له احديَّة جميع (جمع القيود- خ ل) القيود كلُّها، على ما سبق بيانه‌ في المقدمة، فلتذكره، لا الذي له الانتفاء عن ساير القيود.

 

آخرین اشکال: اشکال دیگری که در مسایل نظری بر عرفا مطرح شد از این قرار است که چه انسان کامل مظهر جامع باشد یا غیر آن اتصاف حق تعالی در یک صفت کمالیه به غیر خودش لازم می آید در حالی که واجب الوجود بالذات واجب الوجود من جمیع الجهات است یعنی واجب الصفات است و خداوند در هیچ صفت کمالی احتیاج به غیر خود ندارد اگر بنا باشد مظهر کاملی برای حق تعالی وجود داشته باشد خواه انسان کامل و خواه غیر آن لازم می آید اتصاف حق به غیر خود که همین مظهر کامل است آن مظهر کمالیه عبارت از ظهور حق تعالی با تمام کمالات است و در این حق تعالی به انسان کامل احتیاج می یابد

جواب: این جواب مراحلی دارد 2 تای آن با اشکال و جوابی است که مصنف مطرح می کند و یکی را هم شارح می فرماید لذا جواب 3 مرحله دارد؛

مرحله نخست جواب: اشکالی ندارد که خدا در اتصاف به برخی از صفاتش احتیاج به بعضی از صفات دیگر داشته باشد ایرادی ندارد که حق تعالی به اتصاف به ظهور احتیاج به تعین انسان کامل داشته باشد یعنی مظهری که انسان کامل باشد

مرحله دوم اشکال: چطور ممکن است با توجه به این که تعین انسان کامل ممکن است زیرا تعین ماهیت است و ماهیت هم ممکن است پس چطور ممکن است خداوند در صفتی که ظهور باشد به یک ممکن نیاز داشته باشد؟

جواب: این احتیاج در مرتبه ذات نیست بلکه در مقام ظهور و فعل است و عیبی هم ندارد خداوند در مرحله ظهور در اتصاف به بعضی از صفاتش مثل ظهور به یک ممکن مانند تعین انسان کامل احتیاج داشته باشد بله در مقام ذات خداوند « غنی عن العالمین » است و غنای مطلق دارد اما در مقام فعل و ظهور در اتصاف به بعضی از صفات محتاج ممکنی باشد. زیرا وجود آن تعین از آنِ حق تعالی است لذا خداوند به چیزی غیر از خودش احتیاج نیافته است و تعین ممکن با وجودی تحقق می یابد که از خداوند است و لذا اشکالی ندراد که در مقام فعل خدا محتاج به ممکنی باشد لذا مغربی فرموده؛

ظهور تو از من است و وجود من از تو    فلستَ تظهر لولای لم اکن لولاک

 

ظهور خدا به تعینی است که ممکن باشد اما وجود ممکن و تعین به خداوند است این مرحله دوم است و در همین جا جواب اشکال دوم داده می شود و برای تمام شدن مطلب لازم است 2 نکته تذکر داده شود؛

نکته نخست: در جواب گفته شد که خداوند در اتصاف به صفتی که ظهور باشد نیاز به صفتی دارد که تعین انسان کامل و مظهر کامل باشد حال آیا ظهور صفت حق است یا تعین انسان کامل؟

جواب: بر اساس اتحاد ظاهر و مظهر در نظر عرفا که همان اتحاد وجود و ماهیت است و حکما می گویند؛

ان الوجود عارض الماهیة    تصورا و اتحدا هویة

 

تعین انسان کامل از نظر وجود با صفت حق که ظهور باشد یکی است و به لحاظ مفهوم فرق می کند

به تعبیر روشن تر همین؛

     همین تعین انسان کامل به اعتبار وجودش صفت حق می شود

     و به اعتبار تعین و حدّ و ماهیتش مظهر کامل می شود

نکته دوم: درباره به کار بردن لفظ احتیاج در ساحت حق تعالی است علامه طباطبایی می فرماید: مدتها در باره رابطه واجب و ممکن فکر می کردم تا به این شعر حافظ رسیدم؛

سایه معشوق بر عاشق اگر افتد چه شد    ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

 

از طرف ممکن به واجب رابطه احتیاج است و از طرف واجب به ممکن رابطه اشتیاق و محبت است

نهال آفرینش بی ثمر بود    محبت را به دلها بار دادند

نمی شد زنده بهر خلد و کوثر    به عاشق وعده ی دیدار دادند

 

خدا در اتصاف به ظهور نیاز به مظهر کامل دارد اما تأدبا نباید سخن از احتیاج در ساحت قدس خداوند گفت بلکه باید سخن از احتیاج ممکن و اشتیاق واجب گفت.

اشکال سوم: با توجه به جامعیت انسان کامل چطور لفظ اطلاق درباره او به کار برده می شود یعنی گفته می شود: وجود انسان کامل اطلاق دارد و می خواهد مظهر همه ی موجودات مقید باشد او هزاران قید دارد پس چطور لفظ اطلاق برایش به کار برده شده است؟

جواب شارح: این اطلاق دربره انسان کامل مانند اطلاقی است که دربراه حق تعالی به کار برده می شود یعنی اطلاقی است که برتر از اطلاق و تقییدی که مقابل هم اند و جامع آن است لذا منافاتی ندارد که انسان کامل با وجود این که تمام موجودات را دارا می باشد اطلاق داشت باشد و یک وجود اطلاقی و سِعی و احاطی باشد این اطلاق مقابل تقیید نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo