< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

86/02/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه جواب اشکال بر مظهریت انسان کامل برای حق تعالی

فلئن قيل: انما يمتنع عروض تلك الوحدة لها لو لم تكن امزجة المعادن و النبات و الحيوان و كذلك الإنسان داخلًا في العالم الكبير بها يستعدُّ لأن يصير مظهراً لتلك الحقيقة، و اما على تقدير ذلك فممنوع.

قلنا: ان ما يصلح لتلك الامزجة لأن يصير به الممتزج مظهراً للوحدة الحقيقيَّة، انَّما هو المزاج الاعتدالى الإنساني، فحينئذ ان جعل (ان جعلت- خ ل) العالم الكبير به صالحاً للمظهريَّة المذكورة، فمسلَّم لكن ليس للعالم الكبير كثير دخل في المظهريَّة، إذ الإنسان لاشتماله على تفاصيل ما فيه من جزئيّات المظاهر كما سيجي‌ء بيانه مع ظهور الجمعيَّة الإلهيَّة واحديَّة جمع الجمع، مستغن في تلك المظهرية عنه، و ان جعلت بدونه صالحاً لها، فلا يتمُّ له ذلك، كما مرَّ.

و ملخص هذا الكلام: ان الحقائق الوجوبيَّة و الأسماء الإلهيَّة لغلبة سلطان الوحدة في صورة جمعيتها لا يمكن ان يكون للكثرة الامكانيَّة فيها مجال أصلًا، و كذلك الحقائق الكونيَّة و الأسماء الامكانيَّة، لغلبة احكام الكثرة الامكانية عليها لا يمكن ان يكون للوحدة الوجوبيَّة فيها مجال للظهور أصلًا، فلا يكون للوحدة الحقيقة الجامعة بين الوحدة و الكثرة ظهور في شي‌ء منهما، إذ لا يصلح للمظهريَّة الا ما يكون جامعاً للطرفين محيطاً بالقوسين حتى يمكن ظهورها فيه باحديَّة جمع الجميع (جمع الجمع- خ ل)، مثل الإنسان. تأمّل في هذا الكلام فانَّه اصل كبير يحتوي على معان جليلة.

ثمَّ، انَّ اكثر المقدمات المأخوذة فيها هاهنا (منها هاهنا- خ ل) في‌ بيان المطلبين المذكورين، لمّا كانت إقناعيَّة، اعتذر المصنّف بان تحقيق البحث في هذين الموضعين و توجيه الحجج و تقرير البيِّنات، لا يحتمله هذا المختصر، إذ كل منهما (منها- خ) يحتاج إلى اصول انَّما يبرهن بقواعد يفتقر بيانها إلى مجال وسيع.

[كيفية ظهور الحق بالأشياء و تقوم الأشياء]قال55:

«و قد بيّن ايضاً فيها، ان الأنواع الشريفة التي يمكن ان يصدر عنها الأفعال الكماليَّة متناهية، و لا اعتبار بالأنواع الناقصة الخسيسة هاهنا (منها- خ) فان جميع ما يصدر عن الخسيس من الأفعال الكماليَّة يصدر عن الشريف، و بصدر عن الشريف ما لا يمكن صدوره عن الخسيس، و النوع الشريف الواحد بالوحدة الحقيقيَّة يتضمن سائر الأنواع الخسيسة بالنسبة إليه، بالمعنى الذي أشير إليه هاهنا، و ان كانت غير متناهية بحسب العدد.

و امَّا الكمال الأصلي الممكن بحسب النوع هاهنا، فانَّما يشترك فيه جميع الاشخاص الكاملة من النوع و لا اعتبار بالكمالات الجزئيَّة التي تختلف بحسب اختلاف الاستعدادات الجزئيَّة. و اما تفصيل الكلام في هذه المواضع و توجيه البحث فيه و تحقيقه، فلا يخفى على الزكي العارف بأصول المباحث السالفة، فلا وجه لتطويل البيان و تكثير المقدمات في هذا المختصر».

أقول: هذا جواب الشبهة القادحة في جامعيَّة الحقيقة النوعيَّة الانسانية، بانَّها لا يشمل جميع الأنواع، إذ ليس فيها ما يشبه الأنواع الخسيسة كالديدان‌ و الحيّات و غير ذلك.

 

مصنف در این فصل تبیین می کند که انسان کامل مظهر جامع است نه عالم کبیر و در این فصل کاری به مظهریت عالم کبیر ندارد و در فصل 55 به نفی مظهریت عالم کبیر می پردازند؛

خلاصه: عناصر با اختلاط و ترکیب مزاج را می سازند مزاج در مرکب تام که معدن و نبات و حیوان حاصل می شود و به آن موالید ثلاث می گویند انسان هم از زمره حیوان به شمار می آید مزاج در انسان معتدل ترین مزاج است اعتدال در انسان کامل به کمال می رسد و از این رو نفس ناطقه و روح به این مزاج تعلق می گیرد و نفس و بدن یک واحد حقیقی را تشکیل می دهند که نفس صورت و بدن به منزله ماده است و از آن قوایی بر می خیزد و از قوا افعال متنوعی صادر می شود درباره انسان حال و روزش چنین می باشد.

مهم این است که نفس و بدن با هم یک واحد حقیقی است و افعال متنوع قوای نفس در عالم کبیر از مبادی متکثره بما هی متکثره صادر می شود و هر فعل آن در موجودی از موجودات عالم است فقط وحدت حقیقی در عالم کبیر نیست بر خلاف انسان کامل که وحدت حقیقی دارد

در مرتبه واحدیت و اعیان ثابته که عالم علمی باشد وحدت در آن موجودات حاکم است و در مرتبه خارج کثرت حکمفرماست اما انسان کامل با وحدتی که دارد و جامع بین وحدت مرتبه واحدیت و عالم علم است و کثرت خارج و مظاهر خارجیه است لذا مظهر جامع می شود که باید چیزی باشد که نماد وحدت و کثرت باشد که انسان کامل چنین است لذا مظهر کامل است بر خلاف واحدیت که فقط وحدت دارد و عالم کبیر که فقط کثرت دارد.

مصنف در این فصل بیانی جدلی و اقناعی دارد زیرا برهانی بر این مطالب اقامه نمی شود و گوید: قبلا در مسایل فلسفی، ما برهان اقامه کردیم.

فصل 55:

در ذیل اشکال قبلی که انسان کامل را مظهر کامل نمی دانست و عالم کبیر را مظهر کامل می دانست دو وجه بیان شد که عالم کبیر نمی تواند مظهر کامل باشد و در این فصل مصنف از آن دو وجه جواب می دهد اما نه درباره عالم کبیر بلکه درباره انسان کامل زیرا ممکن است آن دو اشکال را کسی نسبت به انسان کامل مطرح کند

وجه نخست نفی مظهریت عالم کبیر: موجودات عالم در عالم انواع غیر متناهی دارند و برخی رفته و برخی هستند و برخی هم در آینده می آیند و لذا نمی توان گفت عالم کبیر مظهر کامل است

وجه دوم نفی مظهریت عالم کبیر: برای مظهریت عالم کبیر باید یک فردی در بین انسان ها باشد که آن جامع تمام استعدادات غیر متناهیه انسان ها باشد و این کدام انسان است؟

حال کسی همین ها را درباره انسان کامل بگوید که؛

    1. انسان کامل چطور جامع انواع غیر متناهیه موجودات عالم است مثلا انسان کامل چطور جامع مار و عقرب است؟

    2. انسان کامل چطور جامع استعدادات غیر متناهیه انسان است؟ انسان هایی که در زمان های غیر متناهی وجود می یابند مثلا حضرت موسی در زمانی بوده و او چطور جامع استعداد پیامبر خاتم ص است؟ و حضرت خضر چطور جامعیتی بر حضرت حجت عج دارد؟

جواب اشکال اول: مصنف گوید: موجودات عالم دو دسته اند؛

    1. انواع شریفه: این انواع متناهی اند زیرا به انسان ختم می شوند لذا اشتمال انسان کامل بر آنها مشکلی ندارد و اگر به انسان که اشرف موجودات است ختم نمی شد انواع آن نیز غیر متناهی می بود

    2. انواع خسیسه: این ها غیر متناهی است و کسی انواع مار و عقرب را نمی تواند بر شمارد جامعیت انسان کامل نسبت به انواع خسیسه با همان وحدت حقیقیه جمعیه ای است که انسان دارد نه به این معنا که انسان کامل مار و عقربی را در جیب داشته باشد بلکه جامعیتش به این است که انسان کامل وحدت حقیقیه جمعیه ای دارد و اجمالا جامع جمیع موجودات و کمالات آنهاست.

از طرفی جامعیت انسان کامل نسبت به انواع خسیسه از راه انواع شریفه است زیرا هر کمالی که خسیس داشته باشد شریف دارد اما بر عکس نیست و انواع خسیسه کمالات انواع شریفه را ندارند اما انواع کمال لازم نیست خسیس هم داشته باشند.

جواب اشکال دوم: کمالات انسان ها دو دسته است؛

    1. کمالات نوعی: در همه ی انسان ها یکی است و انسان کامل جامع همه ی کمالات نوعی همه ی انسان هاست

    2. کمالات شخصی: در این دسته کمالات هم هر انسان کاملی در زمان خودش با همان وحدت حقیقی جمعیه که دارا است جامع همه ی کمالات شخصی انسان ها در هر زمانی است به نحو وحدت حقیقی و جمعیه ای که دارد یعنی به نحو اجمال و وحدت و بساطت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo