< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

86/01/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادراک خدا در مظهر حسی

هذا كلّه إذا نسب الرؤية المذكورة إلى الحقيقة الحقَّة من حيث إطلاقها و ظاهريَّتها في مقام قرب النوافل، و اما إذا نسب إليها لا من حيث تقيُّدها و مظهرها الخلقيَّة العبديَّة، فسائر المدارك و المشاعر متساوية في عدم ادراك جماله، و العقل كالحس قاصر عن الوصول (الوصف- خ) إلى سرادق جلاله، لعدم المناسبة بين الحادث و القديم، حيث قال الشيخ في الفتح المكّى في هذا البحث: و ان أطلقت المناسبة يوماً عليه كما أطلقها الامام الأوحد أبو حامد الغزالي في كتبه، و غيره، فبضرب من التكلُّف و بمرمى بعيد عن الحقائق، و الا، فأيُّ نسبة بين المحدث و القديم، امّ كيف- يشبه- نسبته، نسبة من لا يقبل المثل، إلى من يقبل المثل، هذا محال».

اعلم: ان نسبة هذا الكلام من المصنّف هاهنا، انّما وقع في معرض التشكيك من حيث انَّه في صدد توجيه المسألة (الأسئلة- خ) و ايراد الشبهة، لكن لمَّا لم يكن في تقرير الاجوبة ما يتعلق بهذا الكلام، وجب التعرُّض لجوابه حتى يتوهم، انَّه انما ذكر للتحقيق‌.

قال46:

«فان قيل: العقل الأول لا يصلح لمرآتية صورته الجامعة لسائر صفاته الكماليَّة و التعيُّنات الأسمائية، بل انَّما يصلح لمرآتيَّة تلك الصورة، الكون الجامع الذي يظهر به ساير الأسماء و الصفات و التعيُّنات، و هو في مظهريته‌ موقياً- موق- لها عن التحريف و التغيير، إذ ما من‌ قابل من القوابل يقبل الفيض المقدس على نحو من القبول، أو يظهر فيه الصُّور الإلهيَّة على ضرب من التعيُّن، الا و في الإنسان الكامل مثال ذلك على الوجه الأكمل.

 

این که رؤیت حسی را به خدا نسبت دادیم در مرتبه قرب نوافل یا همان مظاهر است اما در مرتبه ذات خدا به رؤیت عقلی و حسی و ادراک نمی شود زیرا تناسبی بین غیر محدود و محدود نیست اگر هم چنان چه سخن از مناسبتی بین ذات و ممکنات به میان آمده و در سخن غزالی چنین آمده به تکلف و تجشم است و الا چه نسبت خاک را با عالم پاک.

دو نکته در پایان فصل لازم الذکر است؛

نکته نخست: توضیح دو اصطلاح عرفانی در کلام شارح است؛

    1. قرب نوافل: شارح از ذات در مرتبه مظاهر به قرب نوافل تعبیر می کند و عبارت است از؛ مرتبه واحدیت و مقام قاب قوسین و مقام وحدت در کثرت است زیرا ذات واحد ظهور در اسماء و صفات کثیره می یابد. مظاهر هم اعم از مظاهر ذات و اسماء و صفات است به قول جامی؛

همه اسماء مظاهر ذات اند     همه اشیاء مظاهر اسماء

 

نتیجه قرب نوافل این است که حق تعالی چشم و گوش بنده می شود

    2. قرب فرایض: بالاتر از قرب نوافل است و مقام او ادنی و مرتبه احدیت و مرتبه ذات است و مقام کثرت در وحدت است زیرا همه ی کمالات در ذات هستند و نتیجه قرب فرایض این است که عبد چشم و گوش حق تعالی می شود چنان چه درباره حضرت امیر ع وارد شده است، «اذن الله الواعیه و عین الله الناظرة و ید الله الباسطة » به قول میرزا نسیم جهرمی؛

اگر دست علی دست خدا نیست    چرا دستی دگر مشکل گشا نیست؟

 

این اصطلاح قرب نوافل و فرایض ریشه روایی دارند و حدیثی در جوامع روایی است که به همین اصطلاح معروف است و در اربعین شیخ بهائی حدیث 35 این روایت آمده است محل شاهد از این جاست؛ « و ما یتقرب الیّ عبدی بشیئ احب ممن افترضت علیه و انه یتقرب الیّ بالنوافل حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه الذی اسمع به و بصر الذی یُبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده الذی یبطش به و رجله الذی یمشی به » واجبات محبوب ترین راه رسیدن وبه قرب خداوند است و چون نوافل را به جا آورد محبوب خدا شود و خدا گوش و چشم و دست و پای او شود و با این جلوه های الهی بنگرد و بشنود و ... و در روایتی آمده: « اتقوا فراسة المومن فانه ینظر بنور الله »

نکته دوم: دیگر این که خدا در مرتبه مظاهر حسی ادراک می شود نه در مرتبه ذات اما در مرتبه مظاهر حسی وقتی انسان را به چشم می بینی یعنی خدا را دیده ای؟

خیر بلکه می فرمایند: ما که مظاهر حسی را می بینیم مظهر را می بینیم اما خدا را می فهمیم و ادراک آن کار عقل است خدا دیده نمی شود مظهرش را می بینی و خدا را می فهمی کلی بعد از کثرت هم از راه همین جزئیات و محسوسات بدست می آید

ایشان بنا داشت تا به گونه ای پای عقل را در ادراک جزئیات باز کند اما خود عقل مستقیما جزئی و محسوس را ادراک می کند عقل کلی را ادراک می کند اما از راه جزئی و محسوس و ما مظهر را می بینیم و خدا را می فهمیم

تو مو می بینی و من پیچش مو    تو ابرو من اشارت های ابرو

 

و حضرت امیر در ادامه فرمود: « لم تره العیون فی مشاهدة الابصار ولکن رأته القلوب بحقایق الایمان » مظهر را می بینی و به خدا ایمان می آوری و او را درک کنی.

فصل 46:

در این فصل مصنف اشکالی را به نظر کسانی وارد می کند که بر این باورند که عقل اول می تواند آینه تمام نمای ذات باشد و بعد جواب می دهند

اشکال: اگر کسی بگوید عقل نمی تواند این رسالت را ایفاء کند که آینه تمام نمای کمالات خدا باشد زیرا عقل اول محدود به یک مرتبه از مظاهر است اما انسان کامل محدود نیست لذا می تواند این نقش را ایفاء کند زیرا انسان کامل از صدر تا ساقه را شامل می شود

جواب: انسان کامل هم باز با یک مرتبه اش آینه تمام نمای ذات خداست هرچند جامع تمام کمالات است و آن مرتبه حقیقت انسانیه است که حق تعالی را نشان می دهد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo