< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

86/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواب ابن عربی از اشکال

قال45:

«و ما قيل: انّ رؤية الشي‌ء نفسه بنفسه، ما هي مثل رؤيته نفسه في امر آخر يكون له كالمرآة، فانَّه يظهر له في نفسه في صورة يعطيها المحلُّ المنظور فيه ممّا لم يكن يظهر له من غير وجود هذا المحل و لا تجليه له (فيه- خ)».

ففيه نظر، فانّه لو أريد بالرؤية هاهنا، الإدراك المنسوب إلى البصيرة، و هو الإدراك العقلي، فالأمر الذي يصحُّ ان يكون مرآة لرؤية نفسه فيه هو العقل الأول من جملة معلولاته، و لو أريد بها الإدراك المنسوب إلى الباصرة، و هو الإدراك الجزئى، فمن البيِّن ان الواجب لذاته، لا يكون جزئياً، لما عرفت ان كل جزئي لا بُدَّ و ان يكون ممكناً لذاته، و كيف لا، و ان كل مرئى بالذات برؤية الباصرة، لا بُدَّ و ان يكون عرضاً جسمانياًّ، و كل ما هو مرئى بالذات بالعرض برؤية الباصرة، فهو مادى‌ جسماً كان، أو جسمانياًّ».

 

اشکالی بر بیان اثبات ضرورت وجود انسان کامل مطرح شد که بنا بر مشرب فلسفی است این که حق تعالی در مقام ذات همه ی اشیاء و موجودات را به نحو اجمال و وحدت و بساطت ادراک می کند در مقام مظاهر هم لازم نیست اشیاء را در وجود انسان کامل ببیند بلکه به نحو تفصیل موجودات را در عقل اول ادراک می کند که در آنجا مرتسم اند

محیی الدین در آغاز فص آدمی که بحث انسان کامل است از این اشکال جواب داده اند مصنف در این فصل جواب محیی الدین را نقل می کند و بعد به نیابت از خصم به جواب ایشان اشکال می کند اما خود مصنف با محیی الدین موافق است و اشکالش از طرف و به نیابت حکما بر ابن عربی مطرح می شود لذا شارح در شرح از این اشکال نیابتی پاسخ می دهد تا چنین توهمی نشود که جواب محیی الدین از نظر مصنف مردود است

قبل از بیان جواب محیی الدین و ایراد بر آن و جواب شارح از آن، پیش از این 3 مرحله مطالبی لازم به یادآوری است؛

مطلب نخست: ابن عربی در فتوحات فرموده: خدا آینه را برای اسراری آفریده است مثلا از جمله جاهایی که آینه در فهم معارف آن سهم به سزایی دارد بحث عالم مثال و صورت مثالی و وجود مثالی است که شبیه صورت در آینه است اما مشروط به 2 شرط؛

    1. صورت در آینه قایم به ذات باشد

    2. متعلق به حیات و نفس باشد

اگر آینه این دو کاستی را نداشت صورت مثالی می شد شخصی که در آینه نظر می کند آینه آن شخص را به خوش تحویل می دهد دوستی از یوسف نبی از سفر برای ایشان آینه سوغات آورد تا بگوید: بهتر از جمال شما در عالم نبود تا برایتان چشم روشنی بیاورم.

نکته عجیب در آینه این است که با این که آینه قابل است و شخصی که در آن نظر می کند در آینه فاعل و تأثیر گذار در آینه هاست اما در عین حال آینه نوعی تأثیر و فاعلیت در فاعل دارد که عبارت از این است که صورت فاعل را به او تحویل می دهد و مفید صورت اوست.

آینه قابل است اما فاعل خود را به منصه ظهور و بروز می رساند و این از اسرار آینه است حسین ابن منصور حلاج گوید:

ولدت امی اباها    ان ذا من عجبات

 

مادر یعنی قابل و پدر یعنی فاعل و این مانند آینه است که در فاعل خود تأثیر می گذارد و ممکنات هر کدام آینه ای است و هر کدام کمالی از حق تعالی را به نمایش گذاشته اند

همه آینه اویند و دلکش     ندانم در کدام آینه بینم

 

این آینه ها که ممکنات اند قابل اند و با این وجود که فاعل آنها که حق است فاعل است اما باز هم ظهور آن فاعل که حق است به همین آینه است

ظهور تو از من است و وجود من از تو    فلستَ تظهرُ لولای لم کن لولاک

 

مطلب دوم: شارح از حلاج تعبیر به رئیس الموحدین می کند که این ریاست نسبی است و امام الموحدین واقعی بدون نسبیت و نقصان حضرت علی ع است در واقع « لا یُقاس بنا احد » کسی را یارای آن نباشد که با اهلبیت ع سنجیده شود.

دیگر اینکه؛ در المنجد رییس را این گونه معنا می کند؛« رئیس، ای المُصاب رأسه » و از آن جایی که منصور حلاج در راه اندیشه و عرفان و از سر افشای اسرار توحید سرش بالای دار رفت او را رییس گفته اند لذا حافظ گوید:

آن یار کز او گشت سر دار بلند    جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد

 

دار با سر حلاج سر بلند شد و آبرو گرفت و حلاج با جانفشانی ریس اهل عرفان شد

مطلب سوم: در باب ابصار دو نظریه معروف است؛

    1. نظریه انطباع: از حکمای طبیعی است که ابصار را به انطباع صورت و مرئی در جلیدیه چشم می دانند

    2. نظریه خروج شعاع: از حکمای ریاضی است و بر این باور اند که شعاعی مخروطی شکل از چشم خارج شده و به مرئی و مُبصَر بر خورد کرده و دوباره به چشم باز می گردد و ابصار محقق می شود البته برخی آن شعاع را استوانه ای می دانند

    3. نظریه ملا صدرا: ایشان ابصار را به انشاء نفس می داند که نفس صورت مرئی را باذن الله مماثل با آن صورت در صقع خود می آفریند

البته، به هر حال مرئی بالذات اعراض جسمانی است و جسمانی به دو چیز می گویند:

    1. اعراض: که حال در جسم اند

    2. صوَر نوعیه: که روی جسم می آید و جسم یعنی مجموع مرکب از هیولای اولی و صورت نوعیه است

مرئی بالذات اعراض جسمانی است یعنی مرئی بالذات که خودش دیده می شود سطوح ملوّنه است یعنی سطحی که دارای رنگ است صورت این سطح رنگی در جلیدیه انطباع می یابد و ابصار تحقق می یابد یا شعاعی از چشم خارج می شود و به سطح ملوّن جسمی برخورد می کند و شعاع به چشم بر می گردد و ابصار محقق می شود مرئی بالذات اعراض جسمانی اند

و جسم و صورت نوعیه مرئی بالعرض اند مانند جالس سفینه که متحرک بالعرض است و خود کشتی متحرک بالذات است.

جواب محیی الدین: این که شخص صورت خود را در آینه ببیند بهتر و لذتبخش از این است که خود را همین طور ببیند بنابرین خداوند انسان کامل را ایجاد فرمود تا این که مظهر ذات و تمام اسماء و صفات او باشد یعنی ذات خود را در آینه وجود انسان کامل ببیند و اسماء و صفات و کمالات خود را بنگرد

انسان کامل؛

     با حقیقت انسانیه اش که در مرتبه واحدیت است آینه ذات حق است

     و با کون جامع و وجود خارجی خود که جامع همه ی مراتب خارج است آینه ی کمالات و اسماء و صفات حق می شود

خلق را چون آب دان پاک و زلال    و اندر آن تابان صفات ذو الجلال

 

خدا انسان کامل را ایجاد کرد تا مظهر جامع و کامل و آینه تمام نمای ذات و اسماء و صفات او باشد

اشکال مصنف به محیی الدین: این که گفت: دیدن در آینه بهتر است و خدا انسان کامل را ایجاد کرد تا اسماء و صفات خود رادر آینه وجودی او بنگرد مصنف گوید: مراداز این دیدن چیست؟

     مراد بصیرت و ادراک عقلی است؟

خدا کمالات خود را با عقل اول هم می تواند بنگرد و نیازی به انسان کامل نیست

     مراد دیدن حسی است؟

خدا که به حس دیده نمی شود زیرا جزئی است که به دید و ادراک حسی دیده شود از این روی که مرئی بالذات اعراض جسمانی است و سطوح ملونه است و مرئی بالعرض هم جسم و صورت نوعیه است و خدا نه جسم است و نه جسمانی و نه صورت نوعیه و در کل خدا جزئی نیست تا با رؤیت حسی دیده شود خدا نمی تواند جزئی باشد البته خدا متشخص است اما جزئی نیست و تشخص و تعینش به اطلاق و احاطه ای است که به موجودات دارد در حالی که تعین و تشخص جزئی مانند زید تقابلی است و زید در مقابل عمرو است به عنوان جزئی و « کل عرضی معلل » عرضی علت می خواهد اگر علت جزئی با همین تشخص باشد تقدم شیئ علی نفسه لازم می آید و اگر علت غیر این جزئی باشد این جزئی نمی تواند واجب باشد زیرا واجب علت ندارد لذا حق تعالی به رؤیت حسی دیده نمی شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo