< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

86/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: برهان بر ضرورت وجود انسان کامل

إذا عرفت هذا فنقول: ان تلك الهويَّة الواحدة بالوحدة المطلقة، لما غلبت فيها احكام وحدتها الإطلاقيَّة الذاتيَّة على احكام الكثرة الاسمائيَّة و الحقائق الوجوديَّة، بل استهلك و انمحى ظهور الكثرة بحسب ظهور القهر الأحدى (تحت بطون القهر الأحدى- خ ل) الذاتي، أي خفى احكام القيود المتقابلة في مقام الجمع المعنوي الذي هو التعين الجامع لجميع التعينات كما سبق، ان التعيّن المطلق و خصوصيَّة هو جمع المتقابلات، ثم ظهرت بالتجلى النفسي الوجودي في مظاهر متفرقة غير جامعة من مظاهر هذه العوالم العينيَّة و الحسبة ظهور النفس و انبثاثه في المخارج، بمظاهر الحروف و الكلمات على سبيل التفصيل، كتنوع الموجودات في المراتب، و تعين كل منها بخصوصيَّة الخاصة به، و ظهور الكل بتلك الخصوصيات، كما سبق التنبيه عليه في تفصيل الكمال الأسمائى، بانّ مقتضاه انما هو ظهور الكل بحسب جزئي من الجزئيات، مقهوراً احكام وحدة ذلك الكل، تحت احكام كثرة الجزئى الظاهر، فحينئذ، خفى هناك أمر الوحدة بحسب اقتضاء الذات التفريق العقلي (الفعلى- خ) و التفصيل العيني، إظهاراً للكمالات الخاصَّة الجزئيّة المتعلِّقة بجزئيّاتها، أراد ان يظهر ذاته الظاهرة، على التفصيل بكليّتها واحديَّة جمعيتها في مظهر كامل يتضمّن ساير المظاهر الظاهرة هي بها تفصيلًا من الأسماء الإلهيَّة النورانيَّة و الحقائق الكونيَّة الظليَّة (الظلمانيَّة- خ)، و يشتمل على جميع الحقائق السريَّة من الأسماء الذاتيَّة المعنويَّة و الجهرية من الأسماء الصفاتيَّة و الفعلية، و يحتوي على جملة الرقائق البطنيَّة الإلهيَّة، و الظهريَّة الخلقيَّة، في مرتبة الجامعة الانسانيّة.

 

شارح برهان مصنف بر ضرورت وجود انسان کامل را توضیح داده و در پایان مطلبی ازکتاب انشاء الوائر می آورند اما برای توضیح شارح بیان 3 مطلب لازم است؛

مطلب نخست: درباره معانی صورت است زیرا وقتی که شارح ملخص برهان را بیان کند 2 بار صورت به کار می رود که مراد معنای عرفانی آن است فاضل تونی در تعلیقه مختصر بر مقدمه قیصری به فارسی دارند و بسیار پر مغز است که این رساله را ایشان املا کرده و یکی از شاگردان نگاشته است و ایشان در آن رساله 7 معنا برای صورت بر می شمرند؛

معانی صورت:

    1. به معنی ما به الشیئ بالفعل: آنچه با آن شیئ فعلیت می یابد و فعلیت شیئ در گرو آن است که این معنا اطلاق می شود بر؛

     گاه بر صورت نوعیه

     گاه هم بر صورت جسمیه

پس تا کنون دو معنا برای صورت پیدا شد؛

    1. صورت نوعیه

    2. صورت جسمیه

    3. شکل: گاه به صورت شکل گفته می شود

    4. فعلیت: این که حضرت علی ع در غرر و درر آمِدی درباره عقول و مجردات و فرشتگان الهی فرمودند: « صوَر عاریة عن المواد خالیة من القوة و الاستعداد » در مجردات قوه و استعداد راه ندارد گاهی به واجب هم صورة الصوَر اطلاق می شود به همین معناست

    5. نوع:

    6. فصل:

    7. مظهر: در عرفان از صورت غالبا به معنای مظهر است و کذا در عبارت شارح در توضیح برهان مصنف به همین معناست

مطلب دوم: درباره حقیقت انسانیه است که از اصطلاحات عرفان است در پایان عبارت درس گذشته در عبارت شارح آمده بود که حقیقت انسانیه ظل وحدت ذاتیه است

حقیقت انسانیه: در عرفان مراد از این اصطلاح عین ثابت انسان کامل است قیصری در فصل 8 مقدمه خود این بحث را مطرح می کند که عالم صورت مظهر انسانیه است و این عنوان را دارد؛ « فی انّ للعالم صورة الحقیقیة الانسانیة» یعنی عین ثابت انسان کامل که پیامبر اکرم ص است.

بیان قیصری: به نظر عرفا در عالم اسماء حق حکومت می کند عرفا اسماء را مربی موجودات عالم می دانند یعنی موجودات را مظهر اسماء حق تعالی می دانند بنابرین موجودات عالم هر کدام مظهر یکی از اسماء حق اند اسماء حق خود همه مظهر اسم الله است زیرا بین اسماء ترتب است و اسم الله اسم جامع همه اسماء است در عرفان قاعده ای وجود دارد به نام قاعده اتحاد ظاهر و مظهر که مراد از آن همان اتحاد وجود و ماهیت در فلسفه است و خلاصه اش این است که؛ طبق قاعده ظاهر و مظهر تمام موجودات مظهر اسم الله اند زیرا موجودات مظاهر اسماء حق اند و اسماء مظهر اسم الله اند

از طرفی عین ثابت انسان کامل که به آن حقیقت انسانیه گفته می شود هم مظهر اسم الله است که حقیقت نبویه و علویه و حسنیه و ... است عین ثابت انسان کامل مظهر اسم الله است زیرا انسان کامل است که آینه ی سر تا پا نمای تمام اسماء و صفات الهی است و طبق قاعده اتحاد ظاهر و مظهر با اسم الله یکی می شود

پیشتر گفته شد: تمام موجودات مظهر اسم الله اند و وقتی عین ثابت انسان کامل با اسم الله یکی شد در نتیجه تمام موجودات عالم مظاهر حقیقت انسانیه یعنی عین ثابت انسان کامل می شود که حقیقت ولویه و نبویه است و لذا حقیقت انسانیه است که در تمام مراتب خارج و موجودات آن ظهور دارد و همه مظهر حقیقت انسانیه می شود لذا قیصری گوید: فصل 8 مقدمه او عالم صورت حقیقت انسانیه و مظهر حقیقت انسانیه است.

نقش وجود عنصری انسان کامل: وجود و نشأه عنصری پیامبر ص و ائمه ع چگونه است؟

رهبر راحل ره در شرح دعای سحر می فرماید: وجود عنصری انسان کامل مجمل حقیقت انسانیه است یعنی همان حقیقت انسانیه به نحو اجمال است وقتی وجود عنصری انسان کامل چنین شد تمام موجودات عالم و تمام موجودات مراتب خارج در وجود عنصری انسان کامل منطوی اند به نحوه انطواع عقول (کلیات) تفصیلیه در عقل (ملکه) بسیط می باشند کما این که تمام کلیات ابواب فقه و فتوای جزئیه که از قواعد کلیه و تفصیلیه فقهی بدست می آید تما م این ها در ملکه بسیطه شخص مجتهد وجود دارد اما نه به نحو ترکیب و تفصیل و امتیاز بلکه به نحو وحدت و بساطت و اجمال

از الف تا یاء است در قوه ی مداد    کاتبی کو تا نویسد صاد و ضاد

سیف و سکّین و سنان و سلسله    خفته در آهن چو در هامون گله

 

همه ی حروف الفباء در جوهر قلم به نحو وحدت و بساطت و اجمال جمع است تمام موجودات عالم و مراتب خارج در وجود عنصری پیغمبر اکرم ص و ائمه ع اطهار یعنی انسان کامل و حقیقت انسانیه جمع و منطوی اند و این وجود عنصری اجمال و عصاره همان حقیقت انسانیه است عصاره و خلاصه همان حقیقت انسانیه است این مطلب را امام در شرح دعای سحر آورده است که مطلبی کلیدی و اساسی است حقیقت انسانیه و نشأه عنصری انسان کامل و وجود عنصری انسان کامل که گفته می شود همه به همین معناست

مطلب سوم: تقسیمی قیصری در فصل 2 مقدمه خود درباره اسماء و صفات حق برای اسماء بیان کرده و ملاکی هم برای آن تقسیم ارائه داده است؛

اسماء بر چند قسم اند:

    1. اسماء ذاتی:

    2. اسماء صفاتی:

    3. اسماء افعالی:

ملا ک قیصری تبادر و ظهور است باید دید از اسم ذات متبادر است تا اسم ذات شود و اگر صفت متبادر است اسم صفت می شود و می افزاید: ممکن است اسمی از دو اعتبار از دو قسم و یا به 3 اعتبار از 3 قسم به شمار آید مثال هم به رب می زند؛

     رب به معنای ثابت اسم ذات است

     رب به معنای مالک اسم صفت است

     رب به معنای مصلح اسم فعل است

نقدی بر قیصری: رهبر راحل ره در تعلیقات خود بر مقدمه قیصری و مصباح الانس اشکال واردی دارند؛ که ملاک تبادر در حوزه ادبیات و الفاظ کاربرد دارد نه در حوزه عرفان و حقایق بعد خود ایشان ملاکی متناسب با عرفان را مطرح می کند

ملاک رهبر راحل ره: تقسیم اسماء از این باب است که؛

     آن اسمائی که بر قلب سالک متجلی می شود هنگامی که سالک فنای افعالی می یابد اسماء افعال است

     آن اسمائی که بر قلب سالک متجلی می شود هنگامی که سالک فنای صفاتی می یابد اسماء صفاتی است

     آن اسمائی که بر قلب سالک متجلی می شود هنگامی که سالک فنای ذاتی می یابد اسمآء ذات است

به تعبیری؛

     هنگامی که سالک در فعل حق فانی می شود که در پایان سفر اول عرفانی است و فنای افعالی برای سالک پیدا می شود سالک مظهر اسماء افعال می شود سفر من الخلق الی الحق

     بعد در سفر دوم که سفر فی الحق است و سیر در اسماء و صفات است گاهی سالک در صفت فانی می شود و مظهر اسماء و صفات می شود و اسماء و صفات برایش تجلی می کند

     گاه نیز سالک در ذات واحدیت که در پسِ آن صفت است فانی می شود البته این فنای ذاتی هلاک و در ذات احدیت نیست که در طامّة الکبری گرفتار می شود بلکه اگر سالک در ذات واحدیت فانی می شود و در ذات ظاهر در صفت فانی می شود که ذات واحدیت است سالک مظهر اسماء ذات می شود

اسماء ذات و صفات هردو در موطن واحدیت است این ملاک امام ره در تقسیم اسم و صفات است.

توضیح شارح: برهان مصنف بر ضرورت وجود انسان کامل را شارح این طور بیان می کند؛

     بر ذات احدیت وحدت غلبه دارد و کمال کثرات در ذات احدیت انمحاء می یابد و هیچ نشانه و نشانی از کثرت در آن مرتبه نیست

     در مرتبه مظاهر که اسماء و صفات و اعیان است کثرت غلبه دارد

به مقتضای کمال اسمائی ( کمال اسمائی عبارت از این است که کمالات حق تعالی در آینه وجودی خود مشاهده شود در مقابل کمال ذاتی که کمالات در ذات مشاهده و ادراک و معلوم شود) در مرتبه مظاهر هم مظاهری که بانفس رحمانی از ناحیه حق تعالی ایجاد شدند و نفس رحمانی اعم فیض اقدس و فیض مقدس است و با تجلی آن اسماء و اعیان و موجودات و مظاهر خارجیه پیدا می شود در این مرحله هم که مرحله مظاهر است بنا به اقتضای کمال اسمائی که مظاهر در آینه وجودی خود مشاهده شوند کثرت حکومت می کند

نقش انسان کامل در این بین این است که رابط بین ذات و مظاهر است و با ایجاد مظهر جامع که جامع الشتات است یعنی جامع این مظاهر متکثره کثیره است بین مظاهر کثیره و بین ذات واحد ارتباط برقرار می شود یعنی از راه ایجاد مظهر جامع که انسان کامل است که نه وحدت بر آن غلبه دارد و نه و کثرت و هم مظهر وحدت است و هم مظهر کثرت، از راه ایحاد مظهر جامع که وجود انسان کامل که مظهر معتدلی است و در مراحلی وحدت و کثرت را تحت پوشش خود دارد و گاه بشری مانند دیگران و گاه هم در مرتبه قاب قوسین و او ادنی است با انسان کامل و بین حق و مظاهر ارتباط برقرار می شود که « لولاک لما خلقت الافلاک » و رسول اکرم ص و ائمه اطهار ع رابط بین حق و خلق اند و لذا رسول اکرم ص فرمود: « آدم و من دونهم تحت لوائی» و فرمود: « کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین » و حضرت علی ع هم فرمودند: « کنت ولیّاً و آدم بین الماء و الطین » و فرمود: کنت مع الانبیاء سّرا و مع محمد جهرا» و در خطبة البیان فرمودند: « انا آدم انا نوح انا ابراهیم انا موسی انا عیسی ...»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo