< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

86/01/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: برهان بر ضرورت وجود انسان کامل

و كلُّ ما كان الغالب عليه المعاني المتكثِّرة و الاحكام المتقابلة، يكون الآثار الوجودي و الحقائق الاصليَّة فيه كامنة مخفيَّة،

كما في عالم سورة معاداة الطبايع و ثوران تضاد العناصر، فإنه انّما خفى فيه تلك الآثار من الحياة و تنوع الحركات، لغلبة حكم التقابل في تعيُّناته، لما فيه من ظهور التضاد الذي هو انهى احكام الكثرة الامكانية.

و لهذا إذا انكسر ذلك التضاد، يعود قابلًا لظهور تلك الآثار، و كلَّما كان الانكسار اشدّ، كان قبول المنكسر لظهور تلك الآثار اكثر، كما في المعادن‌ بالنسبة إلى النبات و كذلك النبات بالنسبة إلى الحيوان، إلى ان يتمّ الانكسار، و يحصل له قابليَّة ظهور الوحدة بكمالها، حتى يصير قابلًا لأن يظهر فيه الحقيقة الانسانيَّة التي هي ظلُّ الوحدة الذاتيَّة التي منها المبدأ و إليها المصير. تأمّل في هذه النكتة البديعة- لتستفيد عنها- فانّها تتضمّن اسرار جمَّة جليلة.

 

توضیح: در موجودات مجرده وحدت غلبه دار و بر عکس موجودات مادی که کثرت در آن ها غلبه دارد

اهل آن عالم موحد مستقل    اهل این عالم کثیر و منتشر

 

موجودات مرتبه واحدیت فقط کثرت مفهومی دارند نه کثرت مصداقی و وقتی به مرتبه مظاهر خارجیه و اعیان خارجی می رسیم علاوه برکثرت مفهومی کثرت مصداقی هم پیدا می شود مظاهر خارجیه خود مراتبی دارد از مجردات تا مادیات در افق مجردات فقط کثرت نوعی است اما کثرت فردی در مجردات نیست و نوع آنها منحصر در فرد است زیرا کثرت فردی زیر سر ماده و عوارض ماده است در موجودات مادی کثرت فردی هم اضافه می شود اهل این عالم کثیر و منتشر افراد منتشره ای در این افق پیدا می شود کثرت غلبه می شود و هر چه به بالا برویم شعاع کثرت کمتر و ضعیف تر می شود و رو به وحدت رفته ایم و هر چه رو به پایین بیاییم موجودات مادیه شعاع و دامنه کثرت بیشتر و وحدت ضعیف تر می شود.

پیرو مطلب پنجم: از آنجایی که کثرت در افق مادیات به اوج و نهایت خود می رسد و غلبه می یابد با توجه به این قاعده عرفانی که « اذا جاوز الشیئ حدّه انعکس ضده » فواره چون بلند شود سرنگون شود، انسان در فاصله معینی می تواند نوشته های کتاب را بخواند اگر از آن حد نزدیکتر شود به ضد خود تبدیل می شود و انسان توانایی خواندن نوشته ها را ندارد حاجی سبزواری می گوید: این از امثال عرفا است با توجه به این قاعده که در مادیات به نهایت می رسد به وحدت تبدیل می شود و تقابلی که در موجودات مادی است این تقابل و رویارویی که در مادیات به اوج خود می رسد دشمنی به دوستی و تضاد به اعتدال بدل می شود لذا عناصر با کیفیات متضاده ای که دارند ضد یکدیگر اند مثلا آتش با حرارت ضد هوا است با کیفیت برودت و خاک با رطوبت خود ضد آب است با رطوبتش و کیفیات عناصر اربع دشمن و ضد هم اند اما در جسم مرکب تامّ امتزاج و اختلاف می یابند و مزاج را بوجود می آورند جسم مرکب تام موالید ثلاث است ( معدن و نبات و حیوان که انسان هم حیوان است) این عناصر در جسم مرکب تام با هم اختلاط کرده و مزاج را تشکیل می دهند مزاج کیفیت متشابه بین عناصر و متوسطه بین کیفیات عناصر است

مزاج؛

     متشابه بین عناصر است یعنی این کیفیت که در یک عنصر است به همان گونه در 3 عنصر دیگر هم وجود دارد لذا متشابه است همان طور که در آب است در آتش هم هست

     متوسط بین عناصر است یعنی این کیفیت نسبت به حرارت 100% برودت است و بلعکس و نسبت به رطوبت 100% یبوست است و بلعکس

پس عناصر در جسم مرکب تام باهم اختلاف و امتزاج می یابند و هر کدام با کیفیتی که دارد ثورت و شدت کیفیت عنصر دیگر را در هم می شکند و لذا مزاج بوجود می آید مزاج عرض عریض و دامنه گسترده ای دارد معتدل ترین مزاج از انسان است لذا ابن سینا در نمط 3 الاشارات و التنبیهات یعنی در مباحث نفس فرموده: مزاج انسان به خاطر اعتدالی که دارد وکر و لانه و آشیانه نفس ناطقه می شود

هبطت الیک من المحل الارفع    زرقاء ذات تعزُّز و تمنُّع

 

و در میان مزاج های انسانی اعدل آنها مزاج انسان کامل است که پیامبر ص و ایمه اطهار ع است و آن معادات و تقابل و دشمنی که در عالم ماده به نهایت رسیده بود از باب « اذا جاوز الشیئ حده انعکس ضده » در مزاج انسان کامل به اوج عدالت و اعتدال می رسد لذا انسان کامل مظهر ذات خدا می شود و وحدت انسان کامل ظلّ و مظهر وحدت ذات می شود« من رآنی فقد رأی الحق»

برون آی از سرای امّ هانی    بگو مطلق حدیث من رآنی

 

پیامبر 2 معراج داشتند یکی از منزل امّ هانی خواهر حضرت علی ع است و ایشان به سلمان و ابوذر فرمودند: « یا سلمان یا جندب معرفتی بالنورانیة معرفة الله »

وحدت انسان کامل هم وحدت حقه حقیقیه ظلیه است و وحدت ذات حق وحدت حقه حقیقیه اصلیه است و این وحدات اطلاقی است و جامع همه موجودات عالم است و اجزای عالم را در بر می گیرد.

و این گونه، مقدمه شارح تمام می شود و بعد به توضیح برهان مصنف بر ضرورت وجود انسان کامل می پردازند

برهان ضرورت وجود انسان کامل: ذات حق تعالی در مرتبه ذات، وحدت در آن غلبه دارد و کثرت در آنجا محو است زیرا در این مرتبه یک تعین بیشتر نیست که تعین ذات است و تعینات کثیره از اسماء و اعیان و اشیاء تمام کثرات در آنجا منمحی است « لمن الملک الیوم لله الواحد القهّار » ملک وجود از آن خدای واحد قهار است واحدقهار دو اسم نیست اسم مرکب است و جمع آنها "احد" می شود و یک تعین ذات احدیت در این مرتبه بیشتر نیست

در مرتبه مظاهر کثرت غلبه دارد بنابر اقتضای کمال اسمائی در این مرتبه کثرت غالب است اقتضای کمال اسمائی این است که مظاهر در آینه وجودی خودشان دیده شود چنان چه مقتضای کمال ذاتی عبارت از این بود که کمالات در آینه ذات دیده و مشاهده شود

حالا نقش وجود انسان کامل در این بین چیست؟

انسان کامل در این بین نقش رابط و پیوند دهنده است و مظهر جامعی به نام انسان کامل در میان مظاهر باشد تا رابط بین این مظاهر و ذات باشد ذات را این مقام نباشد تا اوصاف خلقی بیابد و به مرتبه مظاهر راه بیاید باید یک مظهر جامعی به نام انسان کامل باشد تا رابط بین مظاهر متکثره و کثیره و بین ذات واحد باشد یعنی واسطه فیض و رابط بین خلق و حق و واسطه ایجاد و وجود خلق باشد این مظهر جامع باید مظهری باشد که در یک مرتبه « قل انما انا بشر مثلکم یأکلون و یمشون فی الاسواق » یک سرِ وجود در خلق باشد و در یک مرتبه دیگر « فکان قاب قوسین او ادنی » باشد که قاب قوسین مقام واحدیت و او ادنی هم اشاره به مرتبه احدیت دارد امام صادق ع می فرماید: "او" اینجا به معنی "بل" است اما هنوز پیامبر اکرم ص هم به مرتبه ذات مطلقه و هویت غیبیه راه ندارد

ز احمد تا احد یک میم فرق است    همه عالم در آن یک میم غرق است

 

و از مرتبه ذات احدیت تا مرتبه هویت غیبیه یک مرتبه فاصله است

مقام قرب چنان تنگ شد محمد را    که خواست حک کند از صفحه میم احمد را

 

"میم تعین" در بین هست که با همان یک تعین با مرتبه ذات مطلقه تفاوت می یابد و پیامبر خدا نیست و اطلاق مرتبه هم در آنجا از باب ضیق خناق است لذا حضرت علی ع می فرماید« ما لله ایة اکبر منی » ایشان آیت الله العظمی است

و فی کل شیئ له آیة    تدلّ علی انه واحد

 

همه هستند از مه تا به ناهید    به وحدانیت ذاتش گواهی

 

اما بزرگترین مظهر انسان کامل است که پیامبر ص و ائمه اطهار ع اند که فرمود: « الامام واحد دهره لا یدانیه احد » امام یگانه دهر است و هیچکس به مرتبه و رتبه و مقام امام نمی رسد

با این حُسن و ملاحت اگر اینها بشرند    زاد و خاک دگر و ملک و دیار دگر است

 

شناخت و معرفت صحیح به امام فقط از زاویه نگاه عرفانی است و بقیه معارف ظاهری است و قرآن فرماید: « و هم ینظرون الیک و هم لا یبصرون » می نگرند رسول خاتم را اما او را نمی فهمند و او را بشری مانند خود و در جنبه ظاهری می بینند اما ورای این بعد یک جنبه حقی الهی و باطنی دیگری است.

ایشان ایرادی هم از نفس رحمانی به میان می آورد؛ ذات وحدت بر آن غلبه دارد بعد این ذات با نفس رحمانی مظاهر متکثره را ایجاد می کند حال نفس رحمانی وجود منبسط باشد وجود واحد امکانی که در مرتبه مظاهر خارجیه است که تمام اعیان و ماهیات به واسطه او متحقق اند و یا بالاتر اعم از فیض اقدس و مقدس خدا با نفس رحمانی مظاهر کثیره را ایجاد می کند

     ذات با نفس رحمانی با فیض اقدس مظاهر مرتبه واحدیت را پدید می آورد

     و با فیض مقدس مظاهر موجودات خارج را پدید می آورد

و این هم از باب تشبیه به نفَس انسان است که از برخورد نفَس انسان به مخارج حروف، کلمات و حروف کثیره بوجود می آید از برخورد نفَس رحمانی به مظاهره متکثره مظاهر کثیره تحقق می یابد اما این نفَس رحمانی در مرتبه ذات هنوز برخورد به مظاهر پیدا نکرده است مانند نفسی که هنوز در سینه است و بازدم نشده تا به مخارج حروف برخورد کند و حروف متکثره و متعده تحقق یابد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo