< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

85/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حضرات خمس وجودی و عوالم هستی

فان قلت: فتسميته عالماً، يكون باىّ الاعتبار؟

قلنا: باعتبار احد الوجهين اللازمين للصفات من حيث انّها صفات، و هو الذي به تغاير الذات، و لمّا لم يكن لها بهذا الوجه وجود أصلًا، ما عدُّوه من العوالم الموجودة، إذ عالميَّته انّما هي بالاعتبار فقط.

ثم عالم المثال لظهور المعاني فيه بصور الأشكال، و ذلك معنى زائد حصل به ضرب آخر من التركيب، ثمَّ عالم الأجسام لعروض هذا كلّه مع لحوقه التمكُّن و شغله للحيِّز، و هذا انهى الغاية في التركيب، و به تمَّ ظهور الوجود، إذ لا مرتبة في الظهور اشدَّ من المحسوسات، و ذلك لبلوغه في الكثرة الامكانيَّة، اقصى النهاية، صلح لأن يكون مظهراً للوحدة الوجوديَّة، إذ ما جاوز حدُّه انعكس ضدُّه، فعند ايجاد الجرم الأول، و ذلك هو العرش العظيم و عرش الرحمن، تمَّ ظهور تجلّى الوجودي و كمل، إذ هو مقام‌ الاستواء في الكلام الإلهي، و هذا احد معانى الاستواء بحسب اللغة، كما يقال: استوى الرجل أي انتهى نشوه (رشده- خ) و تمّ شبابه.

فهذه ثلاثة عوالم و المرتبة الجلائيَّة المشتملة على التعيّنين المذكورين، فيكون المراتب حينئذ أربعاً، و خامسها هو الجامع للكلِّ، و هو المرتبة الانسانيَّة، و هذه المراتب، اعنى المتعيّنة، هي المسمَّاة بالمجالى عندهم و المنصّات و المطالع، إذ مطلق المراتب عندهم ستَّه لدخول مرتبة غيب الهويَّة و اللاتعيُّن فيه، لكنّ المعتبر هاهنا انّما هو المتعيَّن منها، و للنفس الرحمانى، السراية في هذه المراتب الخمس، و الظهور بحسبها، و امّهات مخارج الحروف الانسانيَّة خمسة ايضاً، باطن القلب، ثم الصدر، ثم الحلق، ثم الحنك، ثم الأسنان (الشفتان- خ)، و هي نظاير المراتب في النفس الرحمانى، و قد روعي هذا الترتيب الايجادى في الكلام الإلهي و الكتاب المنزَّل السماوي، فانَّ اول مراتبه حرف، ثمَّ كلمة، ثمَّ آية، ثم سورة، و الكتاب جامعها. و اما الكتب فهي ايضاً من حيث الأمهات أربعة، التوراة، و الإنجيل، و الزَّبور، و الفرقان‌، و القرآن جامعها.

و كذلك ساير الموجودات عقليَّة أو خارجيَّة (و خارجيَّة- خ ل) كلّيَّة، أو جزئيَّة (و جزئيَّة- خ) فان الكلّيات العقليَّة مراتبها أربع، سواء كان غير مرتّبة كالجنس و الفصل، و الخاصَّة و العرض العام، و النوع جامعها، أو كانت مرتّبة- ايضاً- كالجنس العالي و المتوسط و السافل و المفرد، و النوع جامعها. و كذا الجزئيّات الخارجيَّة، فان الطبايع الموجودة فيها أربع، و المزاج خامسها، و لذلك ان وقع تركيب تلك الطبايع على مقتضى التركيب- مقتضى الترتيب الوجودي- يكون المزاج معتدلًا كاملًا في‌الامتزاج، و الا كان ناقصاً غير تامّ الامتزاج، فانَّ الأوليَّة في ذلك الترتيب، انّما هي للحرارة ثم للرطوبة، ثم للبرودة، ثم لليبوسة، و كلُّ ذلك انَّما هو لسراية الذات بحسب الأسماء الأربعة الأول‌. و هاهنا اسرار جليلة المعنى، و نكت عزيزة الجدوى و ليس هذا الكتاب موضع تفصيلها لكن اومأنا إلى بعض منها على الإجمال، تأمَّل فيها تطَّلع على بعض آخر انشاء الله تعالى.

ثم انّ لكل عالم من هذه العوالم تفاصيل بحسب جزئيّات مراتبه و نسب احكام بعضها إلى البعض، كعالم الأرواح مثلًا، فان لها مرتبة العقول المجرّدة و النفوس الفلكيَّة و الأرواح البشريَّة، و لكل من هذه المراتب مراتب جزئيَّة، و لها تفاصيل و احكام خاصَّة، و كذلك في عالم المثال و عالم الأجسام، لكنّ المتكفّل لبيان هذا كلُّه، انّما هو الحكمة الطبيعيَّة و ما قبلها، فلهذا أحال المصنف رحمه الله الكلام فيها عليها.

 

ان قلت: اگر اسماء و اعیان، موجود به ایجاد حق تعالی نیستند چرا اطلاق عالم بر آن ها می شود عالم به معنی ما سوی الله است

قلت: شارح گوید: این که به اسماء و اعیان عالم معانی می گویند به اعتبار تمایز مفهومی است که اسماء و اعیان از ذات حق تعالی دارند

اشکال: اگر بر اسماء اعیان اطلاق عالم می شود چرا آنها را جزء مراتب عالم حساب نمی کنند و در ضمن مراتب سه گانه ارواح و مثال و اجسام نم ی آورند و نمی گویند: عالم اسماء چهارمین عالم است؟

جواب: چون عوالم ثلاثه تمایز مصداقی و وجودی از ذات ندارند یعنی موجود به وجود حق و باقی به بقای حق اند نه به ایجاد و ابقای حق تعالی، بلکه موجودات مرتبه عالم معانی یعنی اسماء و اعیان موجود به وجود الله و باقی به بقاء الله اند اما موجودات عالم خارج اعم از ارواح مثال و خارج موجود به ایجاد الله و باقی به ابقای خدایند

سپس شارح به بیان ادامه مراتب عالم خارج می پردازند تا کنون یک مرتبه از عالم که عالم ارواح بود را بیان کردند

    1. عالم ارواح: فقط ترکیب از وجود و ماهیت است

    2. عالم مثال: علاوه بر وجود و ماهیت ترکیب از صورت و مقدار هم افزوده می شود

    3. عالم اجسام: ترکیب وجودی آن بسط بیشتری می یابد و فاکتور چهارمی بر آن افزوده می شود که ماده و لوازم و عوارض ماده است

وقتی نوبت وجود به ایجاد عالم اجسام رسید با ایجاد فلک الافلاک که محیط بر تمام عالم جسم است ایجاد حق تعالی و ظهورش به نقطه اوج خود و به کمال و تمام می رسد « الرحمان علی العرش استوی » عرش جسمانی عرش نهم و فلک 9 و فلک الافلاک است و مظهر عرش خدا در عالم اجسام است و مراد از "استوی" به تمام و کمال رسیدن است یعنی ایجاد و ظهور حق تعالی به نهایت و کمال خود می رسد

و این ترکیب و کثرتی که در موجودات عالم اجسام است چون کثرت در مظاهر ظهورات وجود است منافاتی با وحدت حقیقیه و شخصیه وجود ندارد زیرا این کثرت در مظهر وجود است نه در خود وجود لذا آسیبی برای وحدت حقه حقیقیه و جمعیه وجود وارد نمی کند و بر اساس قاعده « اذا جاوز الشیئ حده انعکس ضده» چون کثرت و ترکیب در این مرحل اجسام به نهایت و کمال خود می رسد به ضد خود بدل می شود که وحدت می شود و این مرحله از وجود مظهر برای آن مرتبه ای می شود که دارای وحدت حقیقیه و شخصیه است

حال این سه مرتبه ارواح و مثال و اجسام که سه مرتبه خارج اند بعلاوه مرتبه جلائیه که اعم از مرتبه احدیت و واحدیت است در مجموع 4 مرتبه می شود.

ذات مطلق و هویت غیبیه هم مرتبه به شمار نمی آید زیرا بلاتعین است و « لا اسم له و لا رسم له و لا تعین له » این 4 مرتبه بعلاوه مرتبه کون جامع و حضرت جامعیت که وجود انسان کامل و وجود پیغمبر اکرم ص است همه این 5 مرتبه، مراتب 5 گانه وجود را تشکیل می دهند که به آن حضرات خمس می گویند

مرتبه کون جامع و مرتبه انسان کامل جامع مراتب 4 گانه است یعنی؛

     عالم ارواح

     عالم مثال

     عالم اجسام

     مرتبه جلائیه که شامل؛

    1. مرتبه احدیت

    2. مرتبه واحدیت

به قول جامی؛

حد انسان به مذهب عامه    حیوانی است مستوی القامة

پهن ناخن برهنه جلد ز مو    با دو پا ره سپر به برزن و کوه

هر که را بنگرند که این سان است    می برندش گمان که انسان است

آدمی چیست؟ برزخی جامع    صورت خلق و حق در او واقع

مشتمل بر رقایق ملکوت    متصل با حقایق جبروت

ظاهرش خشک لب به ساحل فرق    باطنش در محیط وحدت غرق

 

در ظاهر انسان کامل دارای کثرت است و در باطن وحدت دارد و انسان کامل فرش نشین عرش پیماست یعنی گستره وجود وی و ابعاد وجودی آن یک بعد جسمانی مادی است و یک بعد آن ربانی الاهی است

هم صورت خلق و هم حق در آدمی است و دارای مرتبه واحدیت و احدیت و جلائیه باید باشد.

بعد شارح تمثیلاتی را بیان می کند و می فرماید نفس انسان که از بر خورد آن با مخارج حروف کلمات و حرف ها تشکیل می شود کلیات و امهات مخارج حروف 5 تاست یعنی نفس رحمانی (یعنی خصوص وجود منبسط و فیض مقدس اراده نمی شود بلکه آن را با ضمیمه مبدأ آن اراده می شود و شامل مرتبه جلائیه و مرتبه احدیت و واحدیت می شود و احدیت باطن واحدیت و واحدیت ظاهر احدیت است) 5 مرتبه می یابد کما این که مخارج حروف هم 5 تاست اما در نفس انسان؛

    1. قلب: پیش از آن که نفس در آید در مرتبه قلب است

    2. صدر و سینه: نفس از سینه بر می آید

    3. حلق: صوت به این مرحله می رسد

    4. حنک: سقف دهان است و بین گلو و لب ها را حنک گویند

    5. دندان ها: یا لب ها

تمثیل دوم: قرآن کریم هم 5 مرتبه دارد؛

    1. حروف

    2. کلمات

    3. آیات

    4. سُوَر

    5. قرآن

تمثیل سوم: امهات کُتُب الهی هم 5 تاست؛

    1. تورات

    2. انجیل

    3. زبور

    4. فرقان: حروف قرآن به طور قطعه قطعه و تقسیط شده است

    5. قرآن: جامع مراتب چهارگانه است

تمثیل چهارم: کلیات عقلیه هم 5 مرتبه دارند که یکی مرتبه جامع است و کلیات عقلیه و ذهنیه که خود دو دسته است

     ترتب بین آنها نیست و عبارت است از؛

    1. جنس

    2. فصل

    3. عرضی عام

    4. عرضی خاص

    5. نوع: جامع آنهاست

     بین آنها ترتب است و عبارتند از؛

    1. جنس عالی

    2. جنس متوسط

    3. جنس سافل

    4. جنس مفرد

    5. نوع: که جامع آنهاست

تمثیل پنجم: جزئیات خارجیه هم 5 تاست؛

اجسام دو دسته اند؛

     بسیطه: که عناصر اربعه است

     مرکبه: که از عناصر بسیطه بوجود می آید و خود دو قسم است؛

    1. مرکب غیر تام: که مدت قابل توجهی باقی نمی ماند مانند باران و برف و شبنم و مِه و رنگین کمان و ابر

    2. مرکب تام: که در مدت معتدٌ بهی باقی می ماند و سه تاست؛

     معدن

     نبات

     حیوان: انسان هم نوعی حیوان به شمار می رود

در جسم مرکب تامّ از ترکیب عناصر اربعه و امتزاج و اختلاط آنها مزاج بوجود می آید

مزاج؛

    1. کیفیتی متشابه بین عناصر است؛ یعنی این 4 عنصر در جسم مرکب که با هم ترکیب می شود کیفیت و حالتی بوجود می آید که همان طور که در یکی از عناصر مانند آب است همان طور هم در عناصر دیگر مانند آتش و خاک و هوا هم هست و کیفیت متشابه بین عناصر می باشد.

    2. کیفیتی متوسط بین کیفیات عناصر است؛

     کیفیت آتش حرارت

     کیفیت هوا برودت

     کیفیت آب رطوبت

     کیفیت خاک یبوست

کیفیت متوسط یعنی؛

     این کیفیت نسبت به حرارت 100% برودت است و بلکس

     و نسبت به رطوبت 100% یبوست است و بلعکس

اگر چنان چه در تشکیل و پیدایش مزاج ترتیب وجودی کیفیات عناصر رعایت شده باشد آن مزاجی معتدل و مزاج انسان خواهد بود و با همان اعتدلالی که دارد آشیانه نفس ناطقه می شود به تعبیر ابن سینا؛

ترتیب ایجادی بین عناصر به این صورت است؛

     اول حرارت ایجاد شد

     بعد کیفیت برودت

     بعد رطوبت

     و بعد یبوست

زیرا قُدما بر این باور بودند که عناصر هم مانند افلاک کروی اند لذا از بالا به پایین؛

     ابتدا کره نار است

     و بعد کره هوا

     و بعد کره آب

     و در نهایت کره خاک قرار دارد

البته کره آب احاطه کامل بر کره خاک ندارد و رُبعی از کره خاک مسکون است و موجودات زنده بر آن زندگی می کنند و بقیه را آب فرار گرفته است

شارح در پایان می فرماید: عالم ارواح و مثال و اجسام خود دارای مراتبی می باشند؛

مراتب عالم ارواح:

    1. عقول

    2. نفوس: که خود تقسیم می شود؛

     نفوس فلکی

     نفوس ارضی: و زمینی که نفوس ناطقه انسانی می باشد

عالم مثال: دارای دو مرتبه است

     مثال ایمن

     مثال ایقم

عالم اجسام که خود اقسامی دارد؛

     طبایع و قوا و صورت نوعیه

     صورت جسمیه

     هیولای اولی: که قوس نزول به این جا ختم می شود

مراتب عالم از دیدگاه دیگر عبارت است از؛

    1. عالم ناسوت: همان عالم اجسام و ماده است

    2. عالم ملکوت اسفل: که عالم مثال است

    3. عالم ملکوت اعلی: که عالم نفوس است

    4. عالم جبروت: عالم عقول است

    5. عالم لاهوت: هم عالم معانی و اسماء و صفات است

تفاصیل این عوالم هستی هم مربوط به طبیعیات و الهیات حکمت و فلسفه می باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo