< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

85/12/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعین اول و ثانی

أقول: بعد فراغه عن تبيين المرتبة الإلهيَّة و ما قبلها من المراتب المتعيَّنة بالتعيُّن الجلائى الذي هو مقتضى الكمال الذاتي الغالب فيه احكام اطلاق الذات و وجودها الحقيقي على احكام تعيُّنات الأسماء و ظهورها الاعتباري، شرع يبيِّن المراتب المتعيَّنة بالتعيُّنات الاستجلائية التي هي مقتضى الكمال الأسمائى الغالب فيها (فيه- خ ل) احكام التعيُّنات، و ظهورها الاعتباري على احكام اطلاق الذات و وجودها الحقيقي. فما كانت ظاهرة الاعتباري على احكام اطلاق الذات و وجودها الحقيقي. فما كانت ظاهرة في المراتب الأول، بطنت في هذه المراتب، و ما بطنت هناك هو الظاهر في هذه المراتب، و كان من قال، باطن الخلق ظاهر الحق، و ظاهر الخلق باطن الحق، انَّما مراده هذا، و قبل هذه المراتب لا يسمى خلقاً و لا ايجاداً و لا غير ذلك من الأسماء المشعرة بالفاعلية المتميِّزة من المفعول، و ذلك لأنَّ الإيجاد عند المحقِّقين عبارة عن اقتران القوابل الأقدسيَّة الثابتة في التعيُّن الأول، الذي هو منبع التعيُّنات و القوابل، بظاهر الوجود الذي هو طرف ظاهريَّة النفس الرحمانى، و لا شكّ ان الحاصل من اقتران المتغايرين يغايرهما مغايرة الولد للأبوين و النتيجة للمقدمتين، و يستقل دونهما بوجود خاصّ (بوجوده الخاص- خ) صالحاً لأن تضاف إليه الأحكام التي انَّما تضاف إلى المستقلين (المستقل- خ)، كارتسام صور الموجودات و تنسب إليه الآثار المنسوبة إليهم- إليهما-، فلهذا يطلقون عليه اسم العالم و على النسبة الواقعة بينه و بين مبدئه الإيجاد و الخلق.

 

مطلب چهارم: در تعین اول نه صحبت از ایجاد و خلق است و نه علیت و معلولیت اطلاق می شود زیرا به نظر عرفا ایجاد عبارت از اقتران قوابل اقدسیه به ظاهر وجود است یعنی به طرف ظاهریت نفس رحمانی نزدیک شدن قوابل اقدسیه به ظاهر وجود یعنی اعیان ثابته که در نتیجه تجلی فیض اقدس تحقق می یابد زیرا باطن نفس رحمانی همان حق است و وجود حقیقی از آن ذات است آن چیزی از این اقتران بوجود می آید که موجودات خارجیه باشد غیر از قوابل اقدسیه و طرف ظاهریت نفس رحمانی است چنانچه فرزند غیر از پدر و مادر است و نتیجه قیاس غیر از مقدمتین قیاس است و درباره این موجودات خارجیه که از اقتران دو چیز حاصل می شوند احکام مستقل جاری می شود که چه از حیث قبول یا از حیث فعل باشد یعنی احکام دو دسته اند؛

    1. احکام قبولی: مانند ارتسام صوَر موجودات در ذهن یعنی ما صور موجودات خارجیه را می پذیریم

    2. احکام فعلی: مانند علیت و معلولیت یعنی در اینجاست که علت و معلول گفته می شود

یعنی حکم شیئ مستقل بر این موجودات خارجیه بار می شود که از اقتران قوابل اقدسیه به ظاهر وجود طرف ظاهریت نفس رحمانی بر آن بار می شود بنابرین ایجاد و خلق نسبت و رابطه بین عالم (موجودات خارجیه و ماسوی الله) و بین مبدأ آنهاست که مبدأ ذات است

مطلب پنجم: همان مقدمه پر فایده ای است که شارح متعرض می شود در آن مقدمه شارح تعین اول و ثانی به معنای دیگری به کار می رود

تعین اول و ثانی در مقدمه شارح: مراد از تعین اول مرتبه احدیت و مراد از تعین ثانی مرتبه واحدیت است

حال در این مقدمه شارح می گوید: بین فعل حق و ذات حق یا کون وجودی واسطه می شود و یا نمی شود کون وجودی همان فیض مقدس و وجود منبسط است که با آن موجودات خارجیه ایجاد می شوند

     اگر واسطه نشد: نسبت عِلویه می شود که همان علم اجمالی در عین کشف تفصیلی و علم ذات به ذات است که مستلزم همه چیز است از راه اطلاق وحدت حقیقی که ذات دارد شامل همه چیز می شود و به آن؛

     - حروف عالیه

     - و حروف اصلیه

     - و مفاتیح غیب ذات

     - و خلاصه تعین اول

به آن گفته می شود و مقام جمع الجمع و مرتبه احدیت است و مقام عمی العمی خواهد بود

کنا حروفا عالیاة لم نُقَل    متعلقاة فی ذری اعلی قُلَل

 

اسماء اُوَل که علم و نور و وجود و شهود است در این مرتبه قرار می گیرد و قیصری در فصل 2 مقدمه خود می گوید: مفاتیح غیب که مبدأ سایر اسماء است همه داخل در تحت 2 اسم اول و باطن است و خلاصه به آن تعین اول گفته می شود

تعین ثانی هم ارتسام معلومات در علم ذاتی تفصیلی حق است در مرتبه علم تفصیلی نه علم اجمالی در عین کشف تفصیلی که از باب شهود مفصل در مجمل است و همه چیز در ذات دیده می شود اما علم تفصیلی از باب شهود مفصل در مفصل است و این مرتبه تعین ثانی است و فیض مقدس نمی شود که قبلا گفته می شد بلکه ارتسام معلومات در علم ذاتی تفصیلی حق است

البته ارتسام عارف غیر از ارتسامی است که حکیم می گوید زیرا مشاء هم قایل به ارتسام صور موجودات در ذات اند اما باهم فرق دارند

فرق ارتسام عرفانی و فلسفی: ارتسام حکیم وصف علم به لحاظ امتیاز مفهومی علم از ذات است و علم غیر از ذات می باشد ارتسام عرفانی وصف ذات است زیرا مرتبه واحدیت که تعین دوم باشد از مراتب ذات است و یا وصف علم است از جهتی که عین ذات است و تافته جدا بافته از نظر وجود مصداق در این علم تفصیلی پیدا نمی شود بر خلاف فلاسفه مشاء

فعل حق در این تعین دوم اسمهایی می یابد مانند؛ حروف معنوی، اعیان ثابته، حقایق الاهیه، اسماء ربوبیه؛ حروف وجوبیه

     اما جایی که بین فعل حق و ذات حق کن وجودی واسطه شود: دو آیه در سور قرآن است؛ « انما قولنا لشیئ اذا اردناه ان نقول له کن فیکون » (نحل) و در جای دیگر « انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون » (یس) در صورتی که کن وجودی بین فعل حق و ذات آن واسطه شد به آن فعل ایجاد و قول گفته می شود و اسم هایی می یابد که همان فیض مقدس است و اسمهایش؛

    1. کلمات وجوبیه (در مقابل کلمات معنویه)

    2. اعیان ممکنه( در مقابل اعیان ثابته)

و این جا خود مراتبی می یابد مانند ارواح و مثال و اجسام و ...

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo