< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

85/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نمود های فیض اقدس و مقدس

شعر )شرح فصوص قیصری ص 337 تا 339)

الكل (فالكل- خ) في عين النفس    كالضوء في ذات الغلس

و العلم بالبرهان فی    سلخ النهار لمن نعس‌

فيرى الذي قد قلته    رؤيا، يدلّ على النفس‌

فيريحه من كل غم    في تلاوته عبس‌

و لقد تجلى للذي    قد جاء في طلب القبس‌

فرآه ناراً، و هو نور    في الملوك و في العسس‌

فإذا فهمت مقالتي    فاعلم بانك مبتئَس‌

لو كان يطلب غير ذا    لرآه فيه و ما نكس»

و انَّما أوردت هذا الكلام بتمامه في هذا المحل (هذه الرسالة- خ ل) لاحتوائه على ما له مدخل تامٌّ فيما نحن بصدده في هذه الرسالة فتأمل.

قال29:

«فاوجدت عالم الأرواح، أي عالم العقول و النفوس، فان ظهور الجود فيه اتمّ من عالم المعاني، ثمَّ عالم المثال، ثم عالم الأجسام. و في‌ هذا العالم تم ظهور الوجود، فان ظهور التجلي الوجودي، كمل و تمّ عند ايجاد الجرم الأول، اعنى، محدِّد الجهات الذي هو العرش الجسماني مقام الاستواء في كلام الإلهي. ثمَّ، ان الترتيب المعتبر في كل عالم من هذه العوالم و تفصيل المراتب المحصورة فيها، و ملخص (تلخيص- خ) الحجج و البراهين في كل موضع، موضع، من هذه المواضع، قد أشبعنا القول فيها في كتبنا المعمولة في صناعة الحكمة».

 

معنای شعر؛

     تمام موجودات خارجیه در وجود نفس رحمانی و تجلی فیض مقدس جمع اند مانند نوری که ظلمت آخر شب است نور در ظلمت آخر شب در می آید

     علم با برهان بجای کشف در آخر روز (که اکنون آخر دوران و پایان ایام دوران محمدیه است که معارف و حقایق بما لامزید علیه کشف و تبیین شده است و در آیات و روایات و کلمات بزرگان آمده است ) و کسی که در این ایام به جای کشف دنبال برهان باشد در پایان روز برای کسی است که چرت می زند

     اهل برهان آن چه را که من گفتم که مطالب کشفی است را رؤیا و خواب می بیند و تعبیر آن چه گفتم نفس رحمانی است

     اهل برهان موجب راحتی و آسایش او از غم و اندوه جهل به حقایق می شود همان برهان اهل بران را از غم و اندوه جهل به حقایق را راحت می کند که در جهل به حقایق گویا سوره عبس و تولّی را می خواند و با برهان او را از این عبوس و غم جهالت رهانید

     خدا برای حضرت موسی که در طلب آتش به کوه طور آمده بود تجلی کرد

     موسی آتش را آتش دید در حالی که تجلی حق تعالی بود برای ملوک و کسانی که در سلوک کامل اند و برای کسانی که متوسط در این راه اند و تصرفی در وجود دارند

     و اگر این آنچه را گفتم را فهمیده باشی تو که اهل کشف و شهود نیستی و دنبال برهانی فقیری و دستت خالی است

     تو می توانی درپی کشف و شهود باشی و اگر حضرت موسی غیر آتش را طلب کرده بود حق را در غیر آتش دیده بود و خدا از خواسته موسی رویگردان نمی شد.

در این فصل تتمه آن اشعاری از فصوص الحکم باقی مانده است و بحث بر این است که چگونه ایجاد صورت گرفته و اعیان از مرتبه علم به مرتبه عین در آمده اند با تجلی فیض اقدس که تجلی ذات به ذات در مقام اسماء و صفات 3 چیز متحقق می شود

    1. خود اسماء و صفات

    2. مظاهر علمی اسماء و صفات که اعیان ثابته است

    3. قابلیت و استعدادات اعیان ثابته

آن یکی جودش گدا آرد پدید    

و این ها در مرحله علم حق پدید آمد نه در عالم خارج اما اسماء و صفات که از طریق اعیان ثابته به خارج آمدند یعنی اسماء و صفات ظهور در اعیان ثابته دارند و اعیان ثابته به منصه ظهور و بروز خارجی می رسند و موجودات خارجیه تحقق می یابد اما چطور؟

دو چیز باعث شد تا اعیان به خارج آمدند و ظهور خارجی یافتند؛

    1. محبت ذاتیه: ادراک ذات نسبت به ذات و کمالات ذاتدارد و موجب محبت ذات به ذات شد « من احب شیئا احب آثاره » و سبب محبت ذات به آثار شد

    2. مقتضای کمال اسمائی: از این باب که « زیادة المبانی تدل علی زیادة المعانی » مقتضای کمال اسمائی و نه خود کمال اسمائی (ادراک ذات نسبت به خود اسماء دارد) است که سبب و اقتضاء می شود تا اسماء ظهور و بروز خارجی بیابد

اعیان ثابته با لسان استعداد و قابلیتی که دارند بروز و ظهور خارجی می یابد « یسأله من فی السموات و الاض کل یوم هو فی شأن » و این گونه تقاضا و استعداد اعیان را پاسخ داد و اعیان به ظهور و بروز خارجی رسیدند با تجلی فیض مقدس که تجلی ذات با اسماء و صفات در موطن خارج است؛

برون زد خیمه ز اقلیم تقدس    تجلی کرد بر آفاق و انفس

 

با تجلی فیض مقدس؛

آن یکی جودش گدا آرد پدید    و آن دگر بخشد گدایان را مزید

 

مصرع نخست فیض اقدس است و دومی فیض مقدس که اعیان ثابته را به خارج می آورد یعنی با تحفظ مرتبه خود ظهور و بروز در مرتبه خارج می یابد و به این تجلی فیض مقدس را نفس رحمانی می گویند که برایش دو وجه بیان شد. و درباره وجه مناسبت شارح عبارتی را از ابن عربی از فص عیسوی نقل کرده که به چند شعر منتهی می گردد

فصل 29:

نتیجه تجلی فیض مقدس پیدایش موجودات خارجیه با ترتیبی که بین آنهاست نظام خاص و مراتب خاصی که بین موجودات خارجیه است از تجلی فیض مقدس بوجود می آید و آن نظام این است که؛

     اول عالم ارواح و مجردات تامه ایجاد شد

     بعد عالم مثال

     بعد عالم اجسام و طبیعت

در متن مطلبی را مصنف بیان می کند که ظهور جود یا ظهور وجود در مرتبه خارج بیشتر از مرتبه علم و اسماء و صفات است و مرتبه واحدیت و مرتبه ذات و این تفنن در تعبیر روشن خواهد شد و در مرتبه خارج هر چه پایین تر می آییم ظهور جود و جود، اتم و قوی تر می شود ظهور جود در فیض مقدس بیشتر از ظهور جود در مرحله فیض اقدس است « و ان دگر بخشد گدایان را مزید » بیش از آن است که « آن یکی جودش گدا آرد پدید » و این به خاطر امتیاز عینی و خارجی است که موجودات در مرتبه فیض مقدس و خارج می یابد و این بر حسب اعتبار است یعنی موجودات در آن مرتبه این گونه اعتبار می شوند که امتیاز عینی و خارجی از ذات می یابند در مرتبه علم اشیاء امتیاز علمی دارند نه امتیاز عینی و خارجی لذا ظهور جود در مرتبه فیض مقدس بالاتر و قوی تر است و هر چه در مراتب خارج رو به مراتب پایین بیاییم در عالم اجسام و طبیعت ظهور جود و وجود قوی تر می شود زیرا موجود به مرتبه محسوس بودن می رسد و قابل ادراک با حواس می شود

پس با فیض مقدس موجودات خارجی با مراتب خود پدید می آید که عالم ارواح و مثال و اجسام پدید می آید و در عالم طبیعت با وجود محدد جهات که فلک الافلاک و فلک 9 است و عرش جسمانی حق است با وجود آن ایجاد خارجی تمام می شود فلک 9 احاطه بر تمام اجسام دارد و مظهر عرش جسمانی حق است « الرحمان علی العرش استوی » مظهر عرش جسمانی فلک الافلاک و فلک 9 است که محدد الجهات به آن می گویند زیرا جهات اصلی فوق و تحت با فلک 9 تعیین می شود. جهات غیر متناهی اند و محدود به 6 جهت نیست؛

شهری است پر کرشمه و خوبان ز شش جهت    چیزیم نیست ور نه خریدار هر ششم

 

جهت فوق سطح محدب فلک الافلاک است و جهت تحت مرکز عالم جسم است که دور ترین نقطه از سطح محدب فلک الافلاک است و آن مرکز زمین است بنابر نظر دیروزیان.

جهات اصلی فوق و تحت غیر قابل تغییر است و ثابت می باشد اما جهات فرعی قدام و خلف و یمین و یسار با مختصر چرخشی عوض می شود

این مراتبی است که موجودات در خارج دارند باز هر کدام از خود این مراتب دارای رتبه هایی اند مثلا عالم ارواح شامل؛

     عقول مجرده

     نفوس فلکیه

     و ارواح بشری است

در پایان عبارت متن مصنف تفصیل بیشتر را به کتاب های حکمی و فلسفی خود می دهد در توضیح عبارت شرح بیان چند مطلب لازم می آید:

مطلب نخست: تجلی فیض اقدس مقتضای کمال ذاتی است و تجلی فیض مقدس مقتضای کمال اسمائی است باید به کلمات "مقتضاء" دقت و توجه کرد کمال ذاتی ادراک ذات است چنان چه تمام کمالات و همه چیز در ذات مشاهده شود و کمال اسمائی ادراک خود کمالات ذات است کمال ذاتی اقتضاء می کند تجلی فیض اقدس را و آن ادراک ذات اقتضاء می کند تجلی ذات را با ذات در مرحله اسماء و صفات است تا اعیان و اسماء و صفات و استعداد اعیان پیدا شود و کمال اسمائی اقتضاء تجلی فیض مقدس را می کند یعنی ادراک خود اسماء اقتضای تجلی ذات با اسماء را در مرحله خارج می کند

مطلب دوم: در این عبارت شارح تعین اول که گفته می شود یک دامنه ی گسترده ای دارد پیشتر بیان شد که؛

     اولین تعینی که هویت مطلق می یابد وحدت حقیقیه است

     بعد نسبت عِلویه است که ادراک ذات نسبت به ذات و کمالات ذات است

     و بعد از آن اسماء اُوَل پیدا می شود که 4 اسم اند و آن را مفاتیح غیب اسماء گویند

     بعد از آن ها نوبت به بقیه اسماء می رسد

تعین اولی که در عبارت شرح گفته می شود -و در فصل قبل هم گفته شد- تعین اول جامع مرتبه احدیت و واحدیت است این تعین اول با این دامنه مراد است نه خصوص تعین به وحدت حقیقیه. این تعین اول در مقابل فیض مقدس است که نفس رحمانی است.

مطلب سوم: در تعین اول یا تعین جلائی(تجلی فیض اقدس) و یا تعین فیض اقدس در این مرحله وجود حقیقی و وحدت غلبه دارد و احکامی تکوینی در این مرحله غالب است یکی وجود حقیقی و یکی وحدت و بعد نتیجه غلبه آن ها مغلوبیت وجود ظاهری و تعینات کثیره و کثرت می شود زیرا تعینات این مرتبه امتیاز مصداقی از ذات ندارند وجود حقیقی ذات در این مرحله غالب است مانند وحدت

بعد به تعین فیض مقدس می رسیم که تعین ثانی است و امر آن بر عکس است یعنی احکام غالب وجود ظاهری است و در ظاهر به نظر می رسند که این تعینات کثیره وجود دارد و کثرت در اینجا غالب است و وجود حقیقی ذات و وحدت کم رنگ می شود

این معنای جمله است که برخی گفته اند: باطن خلق ظاهر حق است و ظاهر خلق باطن حق است که به معنی غالب و مغلوب شدن احکام در این مرتبه است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo