< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

85/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تکرار پاسخ اشکال

و لا يخفى على الفطن المستيقظ، ان ملخّص هذا الكلام، هو ان الحقيقة الادراكيَّة، أي الإدراك العقلي، المنسوب إلى المجردات، ليس مطلق الحصول، بل الحصول الخاص الذي هو عبارة عن استحضار المؤثِّر- اثره المتَّصل به، و يختلف ذلك حسب اختلاف المدركين في التأثير، فكلما كان المؤثّر اقوى في التأثير و أقلُّ احتياجاً إلى الوسائط، كان ذلك الاتصال اقوى، و كلَّما كان أضعف و اكثر احتياجاً إلى الوسائط كان ذلك الاتِّصاف أضعف. فمنهم من بلغ في قوة التأثير مبلغ الإيجاب الذاتي الذي يُحصِّل الأثر بحيث يصير مع المؤثر كهو مع نفسه في الارتباط بدون الاحتياج إلى غيره من الوسائط و الآلات، و هذا غاية القوة في التأثير، لا يمكن ان يتصور لها مزيد، فيكون النِّسبة الارتباطيّة و الرقيقة الاتحادية (الايجادية- خ) الحاصلة له مع المُدرك ايضاً لا يمكن ان يتصور لها مزيد في الوجود أصلًا.

و منهم من بلغ في الضعف إلى حيث لا يقدر بدون ارادة و اختيار زايد عليه، و مع ذلك يحتاج إلى وسائط كثيرة و أسباب شتّى، و هذا نهاية الضعف في التأثير، فكذلك النسبة الارتباطيَّة و الرقيقة الاتحاديَّة (الايجاديَّة- خ ل) في غاية الضعف و البعد، حتى ينتهى إلى المقارنة الفرضيَّة- العرضيَّة-.

فعلم من هذا، ان لفظى الحصول و الإيجاب، مع عدم استدعائهما ما ذكر من التدافع و عدم التطابق، يفيد ما يستفاد من لفظى البروز و الظهور بأبلغ وجه و أتم قصد، مع دقايق لطيفة و تنبيهات شريفة لا يعرفها الا واحد بعد واحد من الأزكياء، و هكذا- سبيل- ساير متداولات القدماء من الحكماء لا غبار عليه في افادة التحقيق و ايصال الحق إلى المسترشد الحقيق، الا ان المتأخرين من المشّاءين لما دخلوا عليها و نزَّلواها على مدركاتهم النازلة المشوبة، وقع الاختلاف و التشويش. إذ تلك الألفاظ انما أخذوها خلفاً عن سلف حتى ينتهى إلى عظماء الكشف و أساطين النبوَّة، مثل هرمس المسمى بلسان الشريعة بإدريس «عليه السلام»، و اغاثاذيمون المسمّى: «ب: شيث» عليه السلام، و هما امامان (الامامان- خ ل) المستندان لسلسلة القدماء في التعليم و التعلُّم المخصوصان بتدوين الحكمة و تأسيس بنائها، و لا تغفل عن دقايق مرموزاتهم الشريفة- فكم خبايا في الزوايا الخفيّة-.

 

شاهد: شارح توضیحی را در باب ادراک از مصنف از کتاب حکمة رشیدیة نقل می کند این کتاب را مصنف در تحقیق و تقریر نظرات مشاء نگاشته شده است

توضیح: در آن کتاب آمده: ادراک حصول هر مدرکی برای مدرِک مجردی نیست بلکه ادراک به معنای حصول مدرَک برای مدرِک مجردی است که موثر آن می باشد و مدرَک اثر آن مدرِک است به تعبیر دیگر ادراک به معنای استحضار موثر است نسبت به اثری که متصل به آن است

حالا طبق این معنای ادراک گاهی مدرِک بالذات موجب مدرَک است و ذات مدرِک بدون قصد و اراده اختیار ظاهر و بدون هیچ واسطه ای ایجاد نسبت به مدرَک دارد مانند حق تعالی یعنی ذات حق بدون قصد و اختیار و زاید یر ذات و بدون واسطه ایجاد نسبت به موجودات دارد

گاهی هم ایجاد و تأثیر مدرِک نسبت به مدرَک با واسطه و قصد و اختیار زاید است مانند احادی که یک نسبت به کتاب خود دارد این فرد نیاز به اراده و اختیار زاید دارد و وسایطی هم با ید دست به دست هم بدهد مانند انگشت و قلم و کاغذ و مرکب تا نویسنده ایجاب و تأثیر نسبت به کتاب خود بیابد

حال که ایجاب مدرِک نسبت به مدرَک دو گونه است:

     اگر ایجاد از قسم اول باشد یعنی لذاته باشد مانند ایجاد گری حق نسبت به ممکنات در این صورت همان ایجاب برای ادراک کافی است همان ایجاب مدرِک نسبت به مدرَک که با همان ایجاب و تأثیر مدرِک علم و ادراک و شعور نسبت به مدرَک می یابد مانند ادراک حق نسبت به ممکنات دارد

     و اگر ایجاب و تأثیر از قبیل قسم دونچم باشدذ در این جا اضافه بر ایجاد اقتران مدرَک به مدرِک نحو اقتران عرض به موضوع است و این اقتران لازم است مانند نویسنده به کتاب خود اقتران دارد و با قصد و اراده زاید است نه بالذات و در این جا ایجاد برای ادراک کفایت نمی کند بلکه در اینجا اقترانی مانند اقتران عرَض به موضوع لازم است یعنی در اینجا باید صورت مدرَک عارض بر مدرِک شود علم نویسنده به کتابش از راه صورت ذهنیه کتاب است اما قسم اول لازم نبود صورت مدرَک عارض بر مدرِک شود و در آن جا علم حضوری بود و عروض صورت لازم نبود و مدرَک بالذات و بالعرضی نبود اما در این قسم دوم علم حصولی است و مدرَک بالذات است که صورت است و یک مدرِک بالعرض است که صورت است و مانند کتاب خارجی

لایقال: در قسم دوم مدرک تأثیری نسبت به مدرَک بالذات ندارد زیرا گفته شد ادارک استحضار مدرک است نسبت به اثر خود که با آن اتصال و ارتباط دارد حال می گویی در این قسم ادراک عرضی است که عارض بر مدرِک شده است پس چطور اثر مدرِک است؟

تأثیر مدرِک در مدرَک بالذات در قسم دوم از باب تأثیری است که موضوع در عرض دارد عرض تکیه بر موضوع دارد و لذا نحوه تأثیری برای موضوع عرض نسبت عرض آن وجود داردحال در این دو قسم که در یک مدرِک بالذات تأثیر داشت و در یکی دیگری با واسطه در مدرِک تأثیر داشت و یکی صرف تأثیر در ادراک کافی بود و در قسم دومن هم واسطه و صورت می خواهد و تأثیر آن هم از قبیل موضوع در عرض است اما این مقدار از تأثیر در قسم اول کفایت نمی کند که مدرک بالذات ایجاب و تأثیر در مدرَک دارد ایجاب بالذات در قسم اول معتبر است.

در قسم اول، تمام ارتباط و اتصال بین مدرَک و مدرِک است یعنی بالاتر از این اتصال دیگر متصور نیست و آن اتصال و ارتباطی است که بین خود شیئ با خودش است بلکه بالاتر « نحن اقرب الیکم من حبل الورید »

در قسم اول کمال اتصال و ارتباط بین مدرِک و مدرَک است به تعبیر دیگر این اتصال رقیقه و حقیقه و اتصال مظهر و ظاهر است و مدرَک مظهر و ظهور و تجلی مدرِک است اما در قسم دوم اتصال و این دو ضعیف تر است و اثر و مؤثر در این حد تام نیست زیرا ارتباط با واسطه است لذا اتصال بین مدرِک و مدرَک ضعیف تر است و لا شرط ادراک عارض شدن صورت به مدرِک است.

اتصالی بی تکیّف بی قیاس    هست رب الناس را با جان ناس

 

پس معلوم شد که مراد از حصول علمی و موجبیت و ایجاد همان ظهورو بروز تجلی است که عرفا گویند لذا حصول و ایجاد در تعابیر مشاء کنایه از ظهور و بروز عرفا است و « الکنایة ابلغ من التصریح لدعوی الشیئ ببینة و برهان » کنایه رساتر است زیرا علاوه بر توضیح ، دلیل مطلب هم بیان می گردد.هر کسی را این مقام نیست تا حقیقت توحید عرفانی را در یابد ابن سینا گوید: « جلّ جناب الحق عن ان یکون شریعة لکل وارد او یطلع علیه الا واحدٌ بعد واحد »و حکیم سنایی فرمود:

بار توحید هر کسی نکشد    طعم توحید هر خسی نچشد

 

در مقدمه تعلیقات رهبر راحل «ره» بر شرح فصوص قیصری و مصباح الانس از مرحوم شهید مطهری نقل شده است: کسانی که در هر عصری قادر به فهم شرح فصوص اند از انگشتان دست تجاوز نمی کند و لو در حد نظر چه رسد به عمل به این معانی عرفانی که کسی حق مطلب را درست بفهمد و هضم کند و عمل کند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo