< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

85/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضیح عرفانی حقیقت محمدیه ص یا تعین اول و مفاتیح غیب ذات

[في بيان كيفية تأثير المفاتيح الغيب‌]

ثمَّ ان الذات باعتبار اتّصافها بالوحدة الحقيقيَّة يقتضي تعيُّنا يسمّى باصطلاح القوم بالتعيُّن الأول تارة و بالحقيقة المحمديَّة اخرى.

لا يقال: التعين انما يطلق على ما به الامتياز و لمّا كان في هذه الحضرة ليس للغير اثر و لا اعتبار، ضرورة منافاته للوحدة المطلقة، لا حاجة لها إلى الامتياز، فكيف يتصوّر التعيُّن؟

لأنّا نقول: الامتياز تارة تكون بحسب التقابل و التضادّ و تارة بحسب الاحاطة و الشمول، و المعتبر في تعيين- تعيّن- هذه الحضرة انَّما هو المعنى الثاني كما سبق تحقيق هذا. ثمَّ ان التعيّن يقتضي التجلّى لذاته فان التعيّن هاهنا على ما عرفت- هو- توجه الذات من كُنه غيب هويَّتها و عدم تناهيها إلى حضرة الاحاطة و التناهي، و هو الظهور و التجلي المعبّر بالنسبة العلميَّة. فالذات بهذا التعين يقتضي ان يتجلى على نفسها لنفسها ظاهرة لها بما اندرجت (اندمجت- خ ل) فيها من الشئون و الأحوال و اعتباراتها، واجدة إياها مظهرة لها (فمظهرة- خ) ثم حاضرة عندها، فحصلت للذات باعتبار نسبتها إلى الشئون المذكورة أسماء أربعة هي الأسماء الأول المسمّاة عندهم: بمفاتيح غيب الذات المضافة إلى حضرة الهويَّة في قوله تعالى:

(وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ‌ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ)، و هي العلم الذي هو الظهور و الوجود الذي هو الوجدان، و النور الذي هو الاظهار، و الشهود الذي هو الحضور.

و بيان كيفيَّة اعتبارها على هذا الترتيب، ظاهر عند اللبيب الفطن و المصنف أشار إلى هذه- الأسماء- الأربعة هاهنا على الترتيب، بعبارة تليق بهذه الرسالة، و إلى غيرها من الأسماء اللازمة لها المترتّبة و الغير المترتّبة، ذلك الترتيب المسمّاة بالأسماء الذاتيَّة. فتأمّل.

 

در این درس دو اصطلاح عرفانی توضیح داده می شود:

2- تعین اول یا حقیقت محمدیه : ذات به اعتبار اتصافی که به وحدت حقیقیه می یابد مستلزم تعین است و با این اتصاف، ذات تعین می یابد که به آن تعین اول می گویند چون اولین تعینی است که برای ذات پیدا می شود تعین اول تعین علمی است زیرا مستلزم تجلی است که از آن تعبیر به نسبت علمیه می شود و به این مرتبه مقام جمع الجمع گفته می شود

جمال جان فزایش شمع جمع است    مقام دلگشایش جمع جمع است

و یا:

ز احمد تا احد یک میم فرق است    جهانی اند آن یک میم غرق است

 

و یا مقام قرب گویند که:

چنان تنگ شد محمد را که    خواست حک کند میم احمد را

و این مقام او ادنی است که طبق روایتی از امام صادق ع "اَو" به معنی "بل" است

پس وحدت حقیقیه مستلزم تعین است زیرا با این اتصاف ذات رصد معرفتی می شود و معلوم می شود وحدت حقیقیه مستلزم تعین است و به این تعین اول حقیقت محمدیه ص می گویند چون مقام پیغمبر در عروج این مرتبه است و تا اینجا پیش می رود لذا در قرآن دو بار برای پیامبر تعبیر به "عبده" شده که عبد اضافه به "ه" شده است بقیه عبادالله اند «سبحان الذی اسری عبده لیلا » و در سوره نجم « و اوحی الی عبده ما اوحی » لذا ابن عربی در فتوحات داردکه تعین اول حقیقت محمدیه ص است و « اقرب الناس الیه علی ابن ابی طالب ع » است

اشکال: این که گفتیم اتصاف ذات به وحدت حقیقیه مستلزم تعین است مراد از آن تعین تعین احاطی است نه تعین تقابلی بلکه این تعین احاطه بر همه چیز دارد تعین تقابلی مانند تعین زید و عمرو که مقابل هم است و در ص 91 این بحث مطرح شد پس نباید اشکال بشود که وحدت حقیقیه غیر و ثانی باقی نمی گذارد زیرا این تعین تقابلی نیست تا از آن امتیاز بیابد و تقابل داشته باشد.

چطور تعین مستلزم تجلی است؟ تعین عبارت از توجه ذات است از کنه غیب هویت خود به مرتبه و حضرت احاطه و تناهی که این مرتبه احاطه به همه چیز است و تناهی همان تعین و رصد شدن است به تعبیری دیگر؛ تعین مستلزم تجلی است تجلی یعنی روشن شدن و نمایان شدن و بنابرین ذات با این تعینی که اتصاف ذات به وحدت حقیقیه مستلزم آن است خودش بر خودش تجلی می کند آن هم با تمام شؤن و کمالاتی که دارد و ذات با این تعینی که اتصاف ذات به وحدت حقیقیه مستلزم آن است و با تمام شوؤن و کمالاتی که دارد بر خودش تجلی می کند

و در این تجلی برای ذات به شؤن و کمالات 4 اسم پیدا می شود حالا که ذات با تمام شؤن و کمالات بر خود تجلی می کند - زیرا چیزی غیر از ذات نیست و وحدت حقیقی ثانی ندارد - و در این تجلی 4 اسم با توجه به نسبت ذات به همین شؤن و کمالات برای ذات پیدا می شود که این ها "اسماء اُوَل" است و مصنف در آخر فصل 33 سریان اسماء اُوَل را بر همه مراتب و عوالم بیان می کند عرفا از اسماء اُول به "مفاتیح غیب ذات" تعبیر می کنند که کلید های گشاینده غیب ذات است و با این 4 اسم غیب ذات گشوده می شود و در قرآن فرماید: « و عنده مفاتح الغیب لایعلمه الا هو » در این آیه "ه" اشاره به ذات است مفاتیح عرفا با مفاتح از نظر معنا فرقی نمی کند زیرا مفاتیح جمع مفتاح است و مفاتح هم جمع مِفتَح و اسم آلت است و هر دو به معنای کلید است

اسماء اُوَل: ذات تعین و از تعین به تجلی می رسیم که با تمام ذات تجلی می کند زیرا ذات بر همه چیز احاطه دارد و از این تجلی به "نسبت علمیه" اطلاق و تعبیر می شود در این تجلی برای ذات 4 اسم پیدا می شود به اعتبار نسبت ذات به آن احوال و شؤن و کمالات که ذات با همه احوال و شؤن و کمالات برای خود متجلی است و 4 اسم اُول پدید می آید که عرفا به آن "مفاتیح غیب: گویند که فقط خدا و کسی که فانی در "هو " باشد مانند پیامبر خاتم ص به آن علم دارد یعنی تنها "هو" و کسی که حق بر او به هویت ذاتیه تجلی کند از مفاتح غیب آگاه است و او نیز فانی در "هو" می باشد و در این صورت حکم فانی و مفنی فیه یکی است آن اسماء چهار گانه عبارت است از؛

    1. ظهور: به این اسم فیض اقدس و جلاء گویند

    2. وجود و وجدان:

    3. اظهار: به این اسم فیض مقدس یا استجلاء می گویند

    4. حضور و شهود:

     اما ظهور که پیدا می شود چون در تجلی یاد شده شؤن و احوالات و کمالات برای حق در خودش ظهور دارد و حق تعالی این شؤن و احوال را در خود می بیند نه در چیز دیگر

     اسم دوم که وجود است پیدا می شود از این روی که « بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیئ منها » زیرا در این تجلی ذات واجد همه چیز است و اسم دوم که وجود و وجدان است پیدا می شود

     اسم سوم هم که اظهار است از این جهت پیدا می شود که وجود نور حقیقی است و خاصیت نور اظهار است نور روشنگری و اظهار دارد

     اسم چهارم شهود و حضور است یعنی کمالات اظهار شده در محضر حق خواهد بود و حق خود را در آینه کمالاتش می بیند که علم خدا به مخلوقات علم شهودی حضوری است یعنی همه در محضر حق اند

مصنف در متن، این اسم ها را با اصطلاحات فلسفی بیان کرد نه با اصطلاحات عرفانی که شارح اکنون توضیح دادند اما مصنف از ظهور تعبیر حصول کرد « حصول نفسها فی نفسها » و از وجود تعبیر به واجبیت کرد و از اظهار به موجبیت و مفیضیت تعبیر کرد اینها اسماء اُول است

بعد نوبت به اسماء مترتّبه و غیر مترتّبه می رسد مانند رزق و شفاء که اسمی مترتب است و شفا هم نوعی رزق است و احیاء و اماته که بین آن ها ترتّب نیست و کاری باهم ندارند

و متعلقات و مظاهرشان مانند عقول مترتبه طولیه و عرضیه که در 4 فصل بعد بیان می گردد که چنین مظاهر و متعلقاتی طولی و برخی عرضی اند

3- کمال ذاتی:

    1. کمال اسمائی:

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo