< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

85/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضیح اصطلاح عرفانی هویت غیبیه

و تحقيق هذا الكلام: ما سبق من انّ الوحدة يطلق باعتبارين:

أحدهما: و هو الوحدة الذاتيّة المطلقة التي لا يعتبر في مفهومها ما يشعر

يتعدَّد الوجوه و الاثنينيَّة أصلًا حتى ان عدم اعتبار الكثرة لما فيه من الاشعار بمقابلتها للكثرة المستلزمة للاثنينيَّة، غير معتبر في مفهومها.

و الثاني: الوحدة الإضافيَّة النسبيَّة التي هي عبارة عن كون الشي‌ء بحيث لا ينقسم إلى الأمور المشاركة من حيث هو كذلك و هذا هو الذي يقابله الكثرة بالعرض أو بالذات، و المعتبر هاهنا هو الوحدة بالمعنى الأول و الهويَّة المطلقة عبارة عن الواحد بها، فتكون هو الوحدة بالمعنى الأول و الهويَّة المطلقة عبارة عن الواحد بها، فتكون الذات بهذا الاعتبار، لها الاحاطة العامة التي لا يشذُّ عنها- منها- شي‌ء من المراتب حتى المحسوسات، فتلزمها بهذا الاعتبار النسبة العلميَّة بحصول نفسها في نفسها.

ثمَّ ان هاهنا نكتة: تتضمّن فوائد لا بدَّ من الوقوف عليها، و هي انَّ للوحدة المعتبرة هاهنا اعتبارين. أحدهما متعلّقة طرف بطون الذات‌ و خفائها و هو اعتبار اسقاط ساير النسب و الإضافات عنها، و يسمّى الذات به احداً.

و ثانيهما: متعلِّقة طرف ظهور الذّات و انبساطها و اعتبار إثبات النسب و الإضافات كلّها، و يسمّى الذات به واحداً، و بهذا الاعتبار يصير الذات منشأ الأسماء و الصفات، و ذلك في الواحد العددى ظاهر، فانّه إذا اعتبر من حيث انّه واحد من غير ان يعتبر المبدئيّة للاعداد فهو الواحد المطلق الذي ليس فيه تعدُّد النسب و الإضافات، و إذا اعتبر من حيث انّه مبدأ للاعداد حينئذ يصير مبدأ للأسماء الغير المتناهية مثل نصفيَّة الاثنين و ثلثيّة الثلاثة و ربعيّة الأربعة و هكذا إلى غير النهاية، إذ به يحصل له باعتبار كل مرتبة من المراتب العدديَّة نسبة و اسم خاصّ ليس فيه شي‌ء من هذه النسب و الأسماء سوى محض (هذا- خ) الاعتبار.

إذا عرفت هذا فنقول: لا شكَّ ان طرفى بطون الذات و ظهورها انّما يتمايزان بحسب المدارك و المشاهد و ظهورها لها باعتبار و خفاؤها عنها بآخر حتى يسمّى بالأول ظاهراً و بالآخر باطناً. و امّا بالقياس إلى الذات نفسها، فلا ظهور على بطون‌ و لا بطون على ظهور (فلا ظهور عن ... و لا بطون عن ظهوره- خ).

فقد علم بذلك، ان الوحدة بالنسبة إلى الذات لا تمايز بين اعتباريها أصلًا حتى لا يتميَّز مسمى الواحد فيها عن الأحد. تأمّل في هذه الدقيقة فان فيها اسراراً جليلة حقّقنا الله و ايّاكم بالاهتداء إليها.

 

    1. هویت مطلق یا غیب الغیب:

همان ذات لامتعین است طوری که همین لاتعین هم تعین آن نیست و به گونه ای که اعتبار لاتعینی می شود اما همین هم برایش اعتبار نمی شود لذا هیچ اعتبار و تعینی برای هویت مطلقه اعتبار نمی شود حتی همین عدم اعتبار تعین.

نخستین وصفی که برای هویت مطلقه در نظر گرفته می شود عبارت از وصف وحدت حقیقیه و این اولین معرفتی است که به هویت مطلقه پیدا می شود وحدت حقیقیه آن است که آنچه مُشعر به تعدد و اثنینیت است در مفهوم آن اعتبار نمی شود حتی وصف عدم تعدد در مقابل آن وحدت اضافیه نسبیه است که « ما لاینقسم من حیث لاینقسم » است مانند واحد عددی است مثل یک کتاب که در مقابل دو، سه و چند کتاب است و از جهت یک کتاب بودن قابل انقسام نیست هر چند از جهات دیگر قابل انقسام است در مقابل وحدت حقیقیه کثرت و تعددی نیست اما در مقابل وحدت اضافیه نسبیه هست و نوع تقابل آن بنابر قولی ذاتی و بنابر قولی، عرضی و از نوع تضایف است اما ملاصدرا تقابل را ذاتی و از نوع جدیدی به نام "تقابلی احاطی" می داند زیرا وحدت عددیه اولا واحد است و بعد هم احاطه بر همه شیئ دارد و هیچ چیز از دایره احاطه و تکوین وحدت آن بیرون نمی نماند

     و با این وحدت هویت مطلقه، هویت علمیه برایش حاصل می شود چون خودش برای خود هویت مطلقه حاصل است زیرا چیزی در مقابلش نیست و همه چیز هم برای او حاصل است زیرا چیزی از تحت احاطه او خارج نیست

     بعد وصف واجبیت و وجوب ذاتی پیدا می شود و چنین موجودی واجب است

     بعد وصف موجبیت و مُفیضیت حاصل شود و زیرا واجب فاعلیت دارد

     بعد هم اسماء مترتبه و غیر مترتبه برایش ایجاد می شود

    2. مرتبه احدیت و واحدیت:

وحدیت حقیقیه دو طرف دارد:

     طرف خفی و بطون: گاهی که وحدت حقیقیه یعنی ذات واحد به وحدت حقیقیه، فقط خودش را در نظر می گیریم با قطع نظر از اضافات و نسبی که به اسماء و اشیاء دارد این مرتبه و طرف بطون را مرتبه احدیت می گویند

     طرف ظهور و انبساط: وقتی ذات واحد حقیقیه را به لحاظ اضافت و نسبی که به اسماء واشیاء می یابد اعتبار کنیم به این طرف مرتبه واحدیت می گویند

تمثیل: برای تبیین این دو مرتبه شارح تمثیلی می آورد که تمثیل واحد حقیقیه یا همان ذات است به واحد عددی که یک باشد؛ ما یک را دو گونه می توانیم لحاظ کنیم البته یک عدد نیست زیرا قابل انقسام نیست اما عدد ساز است لذا اعداد از 2 آغاز می شود یک را دو گونه می توان لحاظ کرد؛

     خودش را تنها لحاظ کنی با قطع نظر از نسبت هایی که با دیگر اعداد دارد زیرا یک نصف 2 و ثُلث 3 و رُبع 4 است و ... اعداد هم غیر متناهی اند در این صورت مانند مرتبه احدیت می شود

     گاهی هم واحد عددی را با نسبت ایی که با اعداد دارد لحاظ می کنیم در این صورت مانند مرتبه واحدیت می شود و در این لحاظ با این اعتبار است که واحد عددی عدد ساز می شود و با تکرر و ظهورات خود اعداد را بوجود می آورد چنان که مرتبه واحدیت است که منشأ اسماء و اعداد می شود واحد عددی هم همین طور است و با لحاظ آن با نسبت هایی که با اعداد دارد عدد ساز می شود

نکته: هر عددی از تکرار واحد به وجود می آید با یک تکرار عدد 2 درست می شود و هکذا مثلا عدد ده از ده تا یک حاصل می شود نه از دو تا 5 و یا از 3+7 هکذا باشد و حاجی سبزواری 2 برهان بر این مطلب در بحث کمیت منظومه بیان می کند؛

برهان نخست: اگر هر عددی از تکرار واحد درست نشود ترجیح بلامرجح بوجود می آید که چرا 5+5=10 باشد 4+6=10 نباشد؟

برهان دوم: تکرر در مقوم لازم می آید؛ اینکه مقوم عدد 10 یک چیز نباشد و یکبار 2+8 و یا 3+7 و یا 1+9 و ... باشد مثل این که مقوم انسان حیوان ناطق نباشد هر دفعه که لحاظ گردد چیزی متفاوت باشد

با این تمثیل معنای فرمایش امام سجاد ع روشن می شود که فرمودند: « لک یا الهی وحدانیة العدد » و این که حضرت امیر المؤمنین در خطبه 184 نهج البلاغه می فرمایند « واحد لا بعدد » جمع بین این دو فرمایش که در فص ادریسی و در جلد 2 اسفار این گونه تحقیق شده که؛ « لک یا الهی وحدانیة العدد » رابطه یک و اعداد همان آیت و رابطه ای است که حق تعالی با اشیاء دارد همان طور که یک با تکرر مبدأ اعداد می شود حق تعالی هم به همین نحو است به نحو ظهور است یعنی اشیاء ظهورات حق تعالی اند

نکته: تفاوت بین مرتبه احدیت از دید ماست و الا این طور نیست که در واقع هر کدام از مرتبه احدیت و واحدت مصداقی داشته باشد بلکه مصداق یکی است و تفاوت بر حسب مدارک و معاشر ماست و از دید و افق معرفت ماست و آن تفاوت به این است که احدیت باطن واحدیت و واحدیت ظاهر احدیت است زیرا با صرف نظر از دید ما این طور نیست که در ذات حق ظاهر و باطن مقابل هم قرار بگیرد در ذات حق ظاهر و باطن عین هم اند یعنی ذات حق تعالی در عین بطون ظاهر است و در عین ظهور باطن است

یا من هو اختفی لفرط نوره     الظاهر الباطن فی ظهوره

 

    1. تعین اول و حقیقیت محمدیه:

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo