< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

85/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضیح جواب نقض

« ...و لا اعتبار هاهنا بالموجوديَّة بالفرض (بالعرض- خ) التي تعرض المعاني العقليَّة، مثل عروضها لسائر الماهيّات و جميع النسب و الصفات و الأحوال، إذا الكلام هاهنا انّما هو في الوجود الموجود بنفسه الواجب بالذات».

و جوابه: ان الكون الذهني هو الكون العيني بالذات، و ان كان مغايراً له بالاعتبار، و تحقيق هذا الكلام موقوف على تمهيد مقدمة، و هي انَّ الوجود المطلق بالمعنى الذي ذهب إليه المحقّقون، لا على ما اصطلح عليه المتأخّرون- كما نبّهت عليه في المقدمة، له أحوال اولية يسمُّونها بهذا الاعتبار شئوناً ذاتيَّة، لاقتضائها ان يظهر الذات بحسبها.

و ان شئت قلت: اقتضاء الذات ان يظهر بحسبها منصبغاً باحكامها، إظهاراً لكمالاتها الاسمائية اللازمة للكمال الذاتي، كما سيجي‌ء تفصيله انشاء الله. و تلك الشئون المسماة في مرتبة اخرى بالأعيان الثابتة، و باعتبار آخر بالأسماء، مختلفة بحسب الحيطة و القرب الذاتي، بعضها كلّيات مشتمل ظهورها على ظهور جميع الجزئيّات بحسبها (التي تحتها- خ) بالفعل، يسمى بالمراتب، و لا يمكن ظهور الذات، بالأبعد منها- الا بعد ظهورها بالأقرب، ضرورة انَّ الظهور مندرج في تلك الكلّيات من عالم الأرواح و المثال، إلى ان يتمَّ بعالم الحس، و هي المرتبة الاخيرة من كليات المراتب المسمّاة عند اهل التحقيق بالمجالى، و الوجود في هذه المرتبة يعبَّر عنه في عرف آخر بالكون العيني.

و إذا عرفت هذا و قد ظهر لك مما سبق من الأبحاث، ان تلك الأحوال و ما يتبعها من الأحكام المخصصة للوجود سواء كانت من الأحوال الكلية المسماة بالمراتب، أو الجزئيَّة المحاطة لها- انما هي اعتبارات و نسب عدميَّة ليس‌

لها دخل في حقيقة الوجود من حيث هي. فلا يخفى عليك حينئذ، ان الكون الذهني ايضاً الذي هو مرتبة من تلك المراتب، هو الكون العيني بالذات، و ان كان مغايراً له بالاعتبار، فان عروض المعاني العقليَّة انما هو للوجود العيني أيضاً، لكن في بعض مراتبه أو بشرط اتّصافه بصفات آخر عارضة له، فان عروض بعض اللّواحق قد يكون مسبوقاً بلحوق الأقدم رتبة كما عرفت آنفاً. و في الجملة (بالجملة- خ) لحوق هذه الاعتبارات و الاحكام كلّها في أي مرتبة كانت من المراتب، انّما هو للكون العيني لا غير، إذ هو الآخر ظهوراً و الأول رتبة. فتنبَّه.

 

جواب نقض: وجود ذهنی ذاتا و مصداقا عین وجود خارجی و مطلق وجود و وجود مطلق است که به باور عرفا واجب است و تغایر آنها به اعتبار است این سخن هم در تمام مراتب وجود جاری است تمام مراتبی که در خارج نیست آن گونه که فهلوییون می گویند:

الفهلویون الوجود عندهم    حقیقة ذات تشکک تعمّ

مراتبا غنی و فقرا تختلف    کالنور حیث ما تقوّی و ضعُف

 

این در مراتب وجود خارجی است که برایش مراتب قایل اند اما این مراتب معرفت است نه مراتب وجود خارجی این مراتب در مظاهر است وقتی مراتب می گوییم مراد کثرت تشکیکی است که این را عرفا در مظاهر قبول دارند نه در وجود خارجی

وجود ذهنی هم مرتبه ای از مطلق وجود و وجود مطلق است که در خارج است این معنا در تمام مراتب وجود ساری و جاری است

توضیح جواب: تعینات کلیه ای بر وجود عارض می شود که به آن تعینات کثیره کلیه مراتب می گویند کسی به مطلق وجود که حق تعالی و در خارج است، علم و معرفت نمی یابد؛

     اولین و بالاترین مرتبه معرفت به مطلق وجود و حق تعالی در قالب و قیافه ذات احدیت است که در آن جا وجود واحد و مطلق است

     بعد نوبت به تعینات کثیره می رسد پیش از آن فقط یک تعین ذات است همان وجود واحد مطلق است

اما تعینات کثیره؛

     ابتدا در اسماء است

     و بعد از آن اعیان ثابته است

     و پایین تر از آن هم مظاهر و موجودات خارجیه اند

به ترتیب؛

     اسماء، مظاهر ذات

     و اعیان ثابته، مظاهر اسماء

     و موجودات خارجیه هم مظاهر اعیان ثابته اند

هر مرتبه ای مشتمل بر تعینات جزئیه و مصادیق و جزئیات است که موجودات آن مرتبه است

این تعینات امور اعتباری است وجود مطلق و ذات احدی از آن نظر که تعیناتی می یابد که آن ها مظاهر وجود و ذات اند اسماء و صفات می شود به تعبیر دیگر همان تعاریفی که برای اسماء و صفات می کنیم که ذات با یک تعین صفتی اسم می شود اسم مثلا ذات با تعین علم، اسم عالم درست می شود با تعین صفت قدرت، اسم قادر درست می شود، ذات با اعتبار تعینات اسمائی و صفاتی که اختلافشان با ذات مفهومی است و با ذات اتحاد مصداقی دارند و این تعینات کثیره می شود بعد همان ذات با تعیناتی که مظاهر اسماء و صفات اند و در مرتبه علم و واحدیت اند و مصداقا با ذات اتحاد دارند و مفهوما با اسماء و ذات تغایر دارند این تعینات کثیره ای می شود که اعیان ثابته از آن بدست می آید

باز ذات را به اعتبار مظاهر خارجیه ملاحظه می کنیم که مظاهر اعیان ثابته اند و این طور اعتبار می شوند که مصداقا با ذات تغایر داشته باشند و این که مرتبه خارج به آن گفته می شود خارج از ذات مراد است و این گونه با اعتبار مراتب درست می شود و هر مرتبه ای ذاتا و مصداقا و حقیقة و وجودا با مطلق وجود یکی است و تغایر به اعتبار است.

در نظام مراتب پیش از مرتبه قبلی نوبت به مرتبه بعدی نمی رسد اما در ما نحن فیه و در مورد جواب نقض می گوییم:

وجود یک مرتبه وجود ذهنی است و یک مرتبه وجود خارجی است یعنی مراتبی در کار است

دو مطلب را باید مورد توجه قرار داد تا جواب نقض داده شود؛

مطلب نخست: وجود ذهنی همان وجود خارجی است و تغایرش به اعتبار است

مطلب دوم: وجود خارجی مقدم بر وجود ذهنی است

توضیح: وجود؛

     اگر این طور اعتبار شود که اثر داشته باشد وجود خارجی است

     همان وجود به اعتباری که اثر ندارد وجود ذهنی است

و چون وجود ذهنی که همان صورت و ماهیت است که عارض برعقل و نفس می شود و لذا از وجود خارجی متأخر می شود و پیش از وجود خارجی نوبت به وجود ذهنی نمی رسد.

دفع دخل مقدر: اگر کسی به این جواب نقض اشکال کند که مراد ناقض از وجودی که می گوید یک فردش واجب و یک فردش ممتنع در خارج است، مراد مفهوم وجود است این جواب از نقض درباره حقیقیت وجود بود که وجود خارجی است ناقض می گوید: مفهوم وجود دو فرد دارد؛

     یکی در خارج واجب است

     و یکی در خارج ممتنع می شود که وجود ذهنی است

و جواب نقض روی حقیقت وجود مطرح شد که وجود خارجی است و گفته شد وجود ذهنی همان وجود خارجی است.

جواب: مصنف گوید: اگر مراد ناقض مفهوم وجود است که دو فرد در خارج دارد ما کاری به مفهوم نداریم این که ما گفتیم: اختلاف افراد وجود در وجوب و امتناع و امکان محال است مقصود افراد مفهوم وجود نبود بلکه افراد حقیقت وجود مراد است که دو فرد واجب و ممتنع باشد و ما کاری به مفهوم وجود نداریم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo