< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

85/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی موضوع عرفان

 

چند مقدمه برای تبیین موضوع عرفان بیان شد:

    1. انواع حیثیت: اطلاقیه و تقییدیه و تعلیلیه

    2. موضوعات حکمت الهی و حکمت ریاضی و حکمت طبیعی: با سه تعبیر؛

    3. معنای واجب بالذات و للذات: بدون نیاز به حیثیت تقییدیه و تعلیلیه

    4. مفهوم موجود یا وجود خارجی برای ماهیات امکانیه عرضی محمول بالضمیمه است و برای وجودات خاصه عرضی محمول من صمیمه است.

    5. معقول اولی وثانی؛ فلسفی و منطقی

    6. حمل مفهوم وجود بر وجودات خاصه خارجیه حمل ذو هو است نه هو هو یعنی دارای مفهوم وجود اند و ذات موجود خاص خارجی را تشکیل نمی دهد و الا در خارج نمی بود و حمل آن بر ماهیات امکانیه هم ذو هو است الا این که در این جا حمل بالعرض است و در وجودات خاص خارجی بالذات است.

    7. اضافه اشراقیه و مقولیه: وجودات خاص ممکنات اضافات اشراقیه وجود واجب اند وجود واجب نسبت و انتسابی به ماهیت انسان می یابد که همان اضافه وجودی واجب به انسان است.

    8. امتیاز وجودات خاص امکانیه از وجود خاص واجبی به دو چیز است:

الف – اضافه اشراقیه

ب – ماهیات

امتیاز انسان و حجر و شجر و فرس و از وجود واجبی به این دو مورد است اضافه انسان به وجود واجبی غیر از اضافه وجود شجر به وجود واجب و اضافه اشراقیه آن است.

دیگر هم وجودات به ماهیات از هم تمایز پیدا می کنند.

    9. اطلاقدو نوع است؛ اطلاق مقابل تقیید و اطلاق فوق الاطلاق والتقیید؛ وجود مطلق و مطلق وجود

مطلب هشتم: خارج دو اطلاق و استعمال دارد:

    1. خارج مقابل ذهن: وجود خارجی که نقطه مقابل وجود ذهنی است در اطلاق

    2. خارج اعم از ذهن و خارج: گاهی می گوییم هر وجودی خارجیت دارد و خارج ذهن را هم شامل می شود.

اگر دو مرتبه از مراتب وجود را با هم مقایسه کنید خارج و ذهن مقابل هم درست می شود مثلا وجود خارجی آتش می سوزاند و وجود ذهنی آن اثر سوزندگی را ندارد.

گاه هم وجود را یک کاسه در نظر می گیریم و مقایسه می کنیم بدون آن که تقابلی ایجاد کنیم در این صورت هر وجودی خارجیت دارد و وجود مساوق با خارجیت می شود چون وجود عین منشائیت اثر است و نمی شود وجود باشد و اثر نداشته باشد. بنابرین نظر هروجودی خارجیت و اثر مخصوص خود را دارد حتی وجود ذهنی که مثلا کسی ترشی را تصور کند و دهانش آب می افتد. لذا معروف است که ذهن خود از مراتب خارج است.

این سخن در تمام تقسیمات وجود جاری و ساری است؛

مثال نخست: تقسیم وجود به بالقوه و بالفعل؛ اگر دو مرتبه از وجود را با هم مقایسه کنیم فعلیت و قوه مقابل هم درست می شود اما اگر وجود را یک کاسه و بدون سنجش وجودات با هم در نظر بگیریم در این صورت هر موجودی در وجودش فعلیت دارد حتی وجود بالقوه هم در قوة خود فعلیت دارد.

مثال دوم: در تقسیم وجود به واحد و کثیر اگر دو مرتبه را با هم مقایسه کنیم واحد و کثیر مقابل هم درست می شود و اگر وجود را یک کاسه در نظر بگیریم هر وجودی وحدت دارد در واقع وجود و وحدت و تشخص با هم تساوق دارند و تساوق در فلسفه بالاتر از تساوی در منطق است چون در تساوی مصداق واحد است اما در تساوق حیثیت صدق هم علاوه بر مصداق واحد و یکی است.

اشکال اول: اگر موضوع عرفان موجود من حیث هو موجود است و این حیثیت هم حیثیت اطلاقیه است پس چه فرقی بین موضوع عرفان و موضوع حکمت الهی خواهد بود؟ و آن هم همین موضوع را دارد؟

جواب: موضوع هر دو موجود است با حیثیت اطلاقیه من حیث هو موجود لیکن این حیثیت اطلاقیه نسبت به موضوع حکمت الهی قید است ولی نسبت موضوع عرفان قید نیست.

تعبیر دوم: موضوع حکمت الهی موجود مطلق است و موضوع عرفان مطلق الوجود است حیثیت اطلاقیه در موضوع حکمت الهی آن را مقید به اطلاق می کند و این اطلاق در مقابل تقیید است ولی در عرفان اطلاقش فوق اطلاق و تقیید است پس وجود مطلق که موضوع حکمت الهی است در واقع همان مفهوم وجود است اما موضوع عرفان خارجیت و حقیقت وجود است و این اعم از خارج و ذهن است و خارج شامل موضوع حکمت الهی هم می شود که مفهوم وجود و موجود است. موضوع حکمت الهی مفهوم وجود است و موضوع عرفان حقیقت وجود خارجی است که اعم از خارج و ذهن است و وجودات خاصه خارجیه در خارج، مقابل ذهن را هم شامل می شود.

نکته: موضوع حکمت الهی مفهوم موجود است و موضوع عرفان حقیقت وجود است چون شخص حکیم ابزار لازم را برای ارتباط با حقیقت وجود و وجود خارجی در اختیار ندارد ابزار شخص حکیم فکر و عقل و استدلال است و با این ابزار نمی شود به وجود خارجی دسترسی پیدا کرد حاجی سبزواری در شرح منظومه دو برهان اقامه کردند که وجود خارجی به ذهن نمی آید و هرگز وجود خارجی منقلب به وجود ذهنی نمی شود:

مفهومه من اعرف الاشیاء    و کنهه فی غایة الخفاء

 

کنه وجود یعنی حقیقت آن که از منظر علم حصولی در غایت خفاء و پنهانی است و با علم حصولی تصور نمی شود و نمی توان به وجود خارجی دست پیدا کرد. شخص حکیم ابزار ارتباط مستقیم با حقیقت وجود را در اختیار ندارد لذا نمی تواند ادعا کند موضوع حکمت الهی وجود خارجی است اما شخص عارف این ابزار را که کشف و علم حضوری است را در اختیار دارد.

اشکال دوم: شما می گویید موضوع حکمت الهی مفهوم موجود است در حالی که حکمت را این طور تعریف کرده اند: «هی العلم باحوال الاعیان الموجودات علی ما هی علیه فی نفس الامر بقدر طاقة البشریة» اعیان موجودات همان موجودات خارجی اند و حکماء مدعی بحث از حقایق می باشند نه مفاهیم. شخص منطقی سر و کارش با مفاهیم و معقولات ثانیه منطقی است موضوع منطق معرف و حجت است که مفهوم است ولی شخص حکیم ادعا دارد که با حقایق و اعیان خارجی سر و کار دارد. ابن سینا در فصل دوم از الهیات شفا می فرماید: «موضوع حکمت الهی شامل همه موجودات می شود» پس چطور می گویید موضوع حکمت الهی تنها مفهوم وجود است؟

جواب: موضوع حکمت الهی مفهوم وجود است از آن نظر که مفهوم وجود، عرضی محمول من صمیمه برای موجودات خارجی است. منطقی از مفهوم صرف بحث می کند نه از آن نظر که عارض بر حقیقت خارجی است. اما موضوع حکمت الهی مفهوم موجود است از آن نظر که عارض بر وجودات خاصه خارجی است که همان حقایق وجود است از این نظر است که شخص حکیم از مفهوم وجود یا موجود بحث می کند و از این نظر مفهوم شامل همه موجودات خاصه می شود.

این فرق بحث شخص حکیم با عالم منطقی است.

پس موضوع حکمت الهی مقید و موضوع عرفان مطلق می شود و لذا حکمت الهی زیر مجموعه عرفان قرار می گیرد و حکمت الهی ریاست خود بر تمام علوم را به عرفان واگذار می کند. لذا به علم عرفان" علم الهی مطلق" گفته می شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo