< فهرست دروس

درس تمهید القواعد استاد اسحاق‌نیا

85/06/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه شرح خطبه کتاب

توحید عرفانی به معنی تفرید وجود است یعنی وجود فقط یک فرد دارد و آن هم حق تعالی است و درک مسأله توحید به نظر عرفا فقط برای کسی میسر می شود که با تأییدات الهی به دو منقبت علم و کشف رسیده باشد آن هم به حکم متابعت انبیاء و در سایه عمل و اعتقاد و تعبد به شریعت امکان پذیر است. خاصه شریعت اسلام و پیامبر خاتم (ص) که شریعت ختمیه است و راه رسیدن به همه کمالات و سرچشمه همه سعادات می باشد وجه این خصوصیت این است که در این شریعت بیان معارف به اوج خود رسیده است به قول ملای رومی:

 

مصلحت در دین عیسی غار و کوه    مصلحت در دین ما جنگ و شکوه

احمدا! خود چیست این افتاح زمین     ماه بین! بر چرخ و بشکافش جبین

تا بداند سعد و نحس بی هنر    دور، دور توست نی دور قمر

چون که موسی شوکت دور تو دید    اندر آن نور تجلی می دمید

گفت یارب! این چه دور رحمت است    در گذرشت از رحمت اینجا رؤیت است

 

معارف توحیدی و بیان سایر حقایق در اوج خود است مثلا قرآن مجید به عنوان کشف تامّ محمدی(ص) در آیات اول سوره حدید و اواخر سوره حشر و سوره توحید که سورة النسبة و شناسنامه خداست و سایر آیات در اوج معارف است.

به عنوان مثال آیه: « هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن » آیا این آیه غیر از توحید عرفانی است؟ در این آیه مسند(خبر) مُحلی به لام آمده و طبق قواعد ادبیات عرب مسند مُحلّی به لام مفید حصر در مسند الیه است یعنی؛ اول فقط اوست، آخر فقط اوست، ظاهر فقط اوست، باطن فقط اوست. و با این وجود دیگر جا برای موجود دیگری باقی نمی ماند و در دار هستی، موجود حقیقی جزء خداوند نیست نمونه این آیه در آیات و روایات خاصه در نهج البلاغه شریف فراوان است ومملو از این معارف توحیدی ؛ « توحیده تمییزه فی خلقه و حکم التمییز بیینونة صفة لا بینونة علیه» و« داخل فی الاشیاء لا بالممازجة وخارج عن الاشیاء لا بالمزایلة» و « داخل فی الاشیاء لا کدخول الشیئ فی شیئ و خارج عن الاشیاء لا کخروج الشیئ عن شیئ» و «ما رأیت شیئا الا و رأیت الله قبله و بعده و معه و فیه» و در دعای عرفه حضرت سیدالشهدا (ع): « أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک؟ حتی یکون هو مظهرا لک متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدل علیک؟ و متی بعُدت حتی تکون الآثار هی التی توصل علیک؟ عمیت عین لا تراک » و « الهی من کانت حقایقه دعاوی فکیف لا تکون دعاویه دعاوی؟ » کسی که حقیقت و ذات و همه چیزش ادعا و پوج است. تنها دارایی ممکنات ماهیت است و آن هم « ان هی الا اسماء الا سمیتموها انتم و آبائکم ما انزل الله بها من سلطان » حاجی سبزواری از این آیه در مورد ماهیات استفاده می کند. « الممکن من ذاته ان یکون لیس و من علته ان یکون ایس ». حقیقت و ذات ماهیت هیچ و پوچ است و تار و پود آن از نور وجود خالی است کسی که حقیقت و ذاتش هیچ و پوچ است چطور دعاوی او دعاوی نباشد؟ کسی که خوبی هایش بدی است چطور بدی هایش بدی نباشد؟

توحید ناب و خالصی که عرفا می گویند در آیات و روایات و مناجات های ائمه (ع) پر و مشحون است لذا این که مشهور شده ابن عربی پدر عرفان نظری است شهرتی بی اصل و اساس است که: « ربَّ شهرة لا اصل فیه » علی التحقیق، همان نسبتی که بین ارسطو ومنطق است همان نسبت میان ابن عربی و عرفان است همان نسبت که:

 

الّفه الحکیم رسطالیس    میراث ذی القرنین القدیس

و المنعم المبتدأ القدیم    حق علیم مدحه عظیم

 

هنر و سهم ارسطو این بود که منطق را به صورت یک علم منظم ومنضبط تدوین کرد ابن عربی هم نسبت به عرفان نظری همین نقش را دارد؛ او نخستین کسی بود که عرفان را تدوین کرد اما معارف عرفانی پیش از او و بیش از او در شریعت اسلام و گزاره های دینی سابقه دارد و به برکت بیان شریعت ختمیه که در اوج است مطرح بوده است.

مصنف می فرماید: سال ها باید ریاضت کشیده می شد تا حقایق و مسائل عرفانی و معارف توحیدی بدست می آمد و عارف به درک آن نائل می گردید به برکت امتلائ شریعت ختمیه از آن اکنون، لقمه خاص و عام شده است مسائلی که پیشتر باعث افتاء به ریختن خون کسانی می شد که دم از این معارف می زدند؛

 

آن یار کز او گشت سر دار بلند    جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد

 

همین مطالب اکنون مشهور و معروف شده است.

 

سرّ خدا که سالک عارف به کس نگفت    در حیرتم که باده فروش از کجا شنید

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید    از کجا سرّ غمش در دهن عام افتاد؟

 

لذا کسی مانند ملا صدرای بزرگ، حکمتی را بر اساس جمع بین قرآن و عرفان و برهان تأسیس کرد و میان این سه جمع نمود و شریعت و استدلال و شهود را جمع کرده و شبهاتی را که دیگران قاصر از پاسخ به آن بودند را به خوبی جواب داد. نام این حکمت را ملا صدرا "الحکمة المتعالیة" نامیده که پیش از ایشان در کلمات خواجه نصیر الدین در شرح اشارات و تنبیهات در فصل 9 نمط 10 این اصطلاح ذکر شده بود و چه بسا که ملا صدرا این اصطلاح را از خواجه گرفته باشد به فرمایش مرحوم الهی قمشه ای:

 

اشراق به عقل و عشق و دین پیوست    صدر المتألهین دوران شد

 

و چنان ملا صدرا بین این سه جمع کرد که هیچ تهافت و تخالفی بین نتیجه استدلال صحیح و حاصل کشف عرفا و محتوای شریعت اسلام نیست لذا ملا صدرا درجلد 8 اسفار می فرماید: « تبّاً لفلسفة تکون قوانینها غیر مطابقة للکتاب و السنة»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo