< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اثبات عالم عقل و مثال و قاعده اشرف و اخس

فإذا علمت هذا[1] فاعلم؛ أيضا أن الجنة جنتان؛

    1. جنة محسوسة

    2. و جنة معقولة

كما قال سبحانه:‌ ﴿وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ‌﴾[2] و قوله تعالى‌: ﴿فِيهِما مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ﴾‌[3]

     و قد علمت؛ في الفن الكلي[4] إثبات العالم العقلي المشتمل‌ على الصور العقلية و المثل النورية المطابقة لجميع الأنوار الخارجية

     و كذا علمت إثبات العالم الصوري الحسي المشتمل على الصور الحسية المجردة عن المادة الكائنة الفاسدة الموضوعة في الجهات

فالجنة المحسوسة لأصحاب اليمين و المعقولة للمقربين و هم العليونو كذا النار ناران؛

    1. نار محسوسة

    2. و نار معنوية

     فالمحسوسة للكفار

     و المعنوية للمنافقين المتكبرين

     المحسوسة للأبدان

     و المعنوية للقلوب

و كل من الجنة و النار المحسوستين عالم مقداري.[5]

 

بحث درباره ی بهشت و دوزخ بود و بعد از تعریف رسمی به آثار بهشت و جهنم استطرادا بهشت آدم هم مطرح شد اکنون به بحث قبلی باز می گردند که بهشت موعود و جهنم مورد وعید می باشد و در چند مطلب بیان می شود؛

مطلب نخست: از دو آیه ی کریمه؛ ﴿وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ‌﴾ و قوله تعالى‌: ﴿فِيهِما مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ﴾‌ استفاده می شود که دو بهشت وجود دارد؛

    1. جنت محسوس و حسی: این بهشت برای اصحاب یمین است

    2. جنت معقول و عقلی: این بهشت برای مقربین است

در دو بهشت از هر میوه ای زوجی است حکیم سبزواری می گوید: زوج دو اطلاق دارد؛

    1. گاهی زوج به مجموع دو چیز اطلاق می شود

    2. گاهی هم بر هر کدام از دو چیز زوج اطلاق می شود مثلا به یک لنگه از یک جفت کفش زوج می گویند زوج النعل به احد النعلین می گویند و به هر کدام از زن و شوهر با تفاوت تذکیر به هر یک زوج و زوجه می گویند

ملاصدرا از "زوجان" اطلاق دوم را استفاده می کند که از هر میوه یک زوج و جفت در جنت محسوس است و جفتی هم در جنت معقول هست

مطلب دوم: در این کتاب هم برهان عقلی بر اثبات عالم عقل و هم برای اثبات عالم مثال اقامه شده است عالم عقل مشتمل بر دو چیز است؛

    1. صوَر عقلیه و عقول طولیه

    2. مُثُل افلاطونیه و مُثل نوریه که عقول عرضیه اند و مطابق با انوار خارجیه و موجودات خارجیه می باشند زیرا وجود، نور حقیقی است کما این که در قصیده معروف میر فندرسکی گفته شده است؛

چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی*****صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی

صورت زیرین اگر با نردبان معرفت*****بر روَد بالا همی با اصل خود یکتاستی

این سخن را در نیابد فهم های ظاهری*****گر ابونصر هستی و گر بوعلی سیناستی

 

زیرا فارابی و ابن سینا عقول عرضیه را قبول ندارند و بدان قایل نمی باشند

به مُثل نوریه مُثل الهیه و ارباب انواع و مُثل افلاطونی هم می گویند و منظور این است که این انواعی که انواع طبیعت موجود هستند مظهر همان مُثُل نوریه اند که در عالم عقل موجود اند ودر شریعت با ملایکه و فرشتگان الهی تطبیق می شود که کارگزان حق تعالی در عالم اند و بإذن الله تعالی تدبیر امور عالم می کنند از باب ﴿والمدبرات أمرا﴾

همچنین در این کتاب با برهان، وجود یک عالم حسی و محسوس اثبات شده است که مشتمل بر صوَر محسوسه ای است که مادی نمی باشند کون و فساد یعنی تغیر در آن راه ندارد و جهات مادی هم در آن نیست که همان عالم مثال است صور مثالی محسوس اند اما مادی نمی باشند و اوصاف و عوارض ماده را ندارند زیرا مجرد اند و جهات مادی هم در آنها نمی باشد صور محسوسه مادیه هر کدام در جهتی از جهات این عالم قرار دارد اما صور محسوسه مثالی این گونه نمی باشند

شاید لازم باشد اشاره ای به مواضع این براهین کنیم که در کجا اثبات عالم عقل و اثبات عالم مثال شده است زیرا فاضل تونی در تعلیقه بر مقدمه قیصری که پیشتر بیان شد، در بحث عالم مثال تعلیقه می گوید: برهان و دلیل عقلی بر اثبات عالم مثال وجود ندارد و راه اثبات عالم مثال راه نقل و روایت است که روایتی از امام صادق ع به یونس ابن ضبیان فرمودند: وقتی شخص مؤمن از دنیا می رود و قبض روح می شود خداوند؛ «صیّر روحه فی قالب کقالبه فی الدنیا» یعنی؛ خدا روح مؤمنی را که قبض می کند در قالب و پیکری شبیه به قالب دنیوی قرار می دهد طوری که وقتی کسی آن قالب مثالی را می بیند آن مؤمن و آن شخص را با همان صورتی که در دنیا داشت را می شناسد «عرفوه بتلک الصورة التی کانت فی الدنیا» بعد از مرگ هم شخص را به همان صورت دنیوی می شناسد یعنی این قدر به این صورت طبیعی و مادی با صورت مثالی شبیه است

اما ملاصدرا می گوید: در این کتاب، در فن کلی یعنی در امور عامه اثبات عالم عقل معلوم شده است و برهان بر آن اقامه شده است چنان که اثبات عالم مثال هم برهانی شده است

اثبات عالم عقلی: در دو جا ملاصدرا اقامه برهان کرده است یکی در جلد 2 در امور عامه در مباحث به تفصیل بحث مُثل افلاطونی و نوریه را مطرح کرده اند 3 برهان ذکر کرده اند که یکی از آنها برهان امکان اشرف است دیگر در مباحث افعال الهیات به معنی الأخص در اواخر مجلد 7 بحث شده است که عقل را به طور کلی اثبات می کند اعم از عقول طولی و عرضی یعنی وجود یک موجود عقلی حال عقول طولیه مشائی باشد یا به ضمیمه عقول عرضیه باشد که اشراقیون به آن قایل اند و در آنجا وجوه و ادله متعددی را برای اثبات وجود عقلی بیان کردند که وجه نخست آن قاعده امکان اشرف است

قاعده ی امکان اشرف: اگر ممکن اخس وجود داشته باشد که قطعا موجود مادی وجود دارد قبل از آن باید ممکن اشرف که موجود عقلی است و به لحاظ تجرد اشرف از موجودات عقلی است از طرف حق تعالی وجود یافته باشد و بدون وجود عقلی ایجاد ممکن اخس امکان پذیر نیست

در اجرای قاعده امکان اشرف مشهور دو شرط اعتبار کرده است؛

    1. ممکن اخس و ممکن اشرف باید ماهیتشان یکی باشد و اتحاد در ماهیت داشته باشند

    2. قاعده امکان اشرف در محدوده عالم طبیعت امکان اجرا ندارد و در مافوق عالم طبیعت اجرا می شود

ملا صدرا شرط دوم را قبول دارد اما با شرط اول مخالفت کردند به این دلیل که وی بر این اعتقاد است که بنا بر تشکیک وجود که وجود حقیقت واحده ی ذو مراتب است و وجود مکثر ماهیات است تکثر موضوعات که ماهیات اند به تکثر موجودات است لذا ایشان معتقدند هر جا که وجود اخسی باشد که تحقق یافته و با توجه به تحقق آن باید قبل از آن وجود ممکن اشرفی از ناحیه حق تعالی تحقق یافته باشد

با توجه به مخالفت ملا صدرا با شرط نخست مشهور و با توجه به قاعده امکان اخس که خود ملا صدرا ابداع نموده است و فرق این دو قاعده این است که مجرای قاعده امکان اشرف قوس نزول است و مجرای قاعده امکان اخس قوس صعود می باشد

قاعده ی امکان اخس: تا ممکن اخس مراتب متوسطه ی بین ممکن اخس و ممکن اشرف را طی نکرده باشد به مرتبه آن ممکن اشرف راه پیدا نمی کند یعنی موجود طبیعی تا به مرتبه ی مثال راه نیابد محال است که به مرتبه عقلی راه بیابد

ملاصدرا از هر دو قاعده امکان اخس و اشرف وجود عالم مثال را قابل اثبات می داند افزون بر این که آن چه ملا صدرا در ابتدای جلد 8 و مباحث نفس، برهان بر اثبات تجرد خیال و نفس حیوانی اقامه کردند که صورت محسوسی داریم که تجرد غیر تام دارد یعنی تجرد از ماده و عوارض ماده دارد بجز مقدار و شکل که البته مقدار موجود مثالی با مقدار موجود مادی فرق دارد مقدار وجود مادی عرض است و مقدار در موجود مثالی جوهر است

مطلب سوم: همان طور که جنت دو نوع محسوس و عقلی است جهنم هم دو گونه است؛

    1. نار محسوس: این نیز برای کفار است و برای بدن است و آن را می سوزاند

    2. نار معنوی: این نار برای منافقین است زیرا منافق استعداد برای ایمان دارد این نار برای نفوس است و دل را می سوزاند و آتش فراق و حسرت و انفعال است

ملاصدرا در فصل 22 همین باب مثل آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾[6] را نار محسوس دانست و آیه؛ ﴿وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ (5) نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ (6) الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ (7) إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ (8) ﴾[7] را نار معنوی می داند که البته مورد مناقشه قرار گرفت که این نار فراق و حسرت نیست همان آتش مثالی و برزخی است که به مراتب سوزاننده تر از آتش عالم دنیا است و برخلاف آتش دنیا تنها ظاهر ار نمی سوزاند بلکه احاطه به نفس می یابد و به 70 آب خاموش شده است و به صورت آتش دنیا در آمده است.


[1] . بحث جنت آدم ابوالبشر ع.
[4] . الهيات به معنی الأعم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo