< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: انواع میزان

أوتي بلفظ الجمع إشارة إلى أن الميزان له أنواع كثيرة؛

     بعضها ميزان العلوم

     و بعضها ميزان الأعمال

أما ميزان العلوم: فاعلم، أن الله قد وضع ميزانا مستقيما و قسطاسا مبينا أنزل من السماء؛

     ليعرف بإقسامه مكاييل الأرزاق المعنوية و مثاقيل الأغذية الروحانية

     و يعلم بها حقها من باطلها

     و يوزن بها جواهر الحقائق العقلية و نقود الصور الإدراكية

     و يميز رائجها في سوق الآخرة من زيفها و خالصها من مغشوشها

و علمنا بتعليم ملائكته و رسله؛

     كيفية الوزن بها

     و معرفة أقسامها الخمسة

     و تميز مستقيمها من منحرفها

حيث قال:‌ «وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ» فمن تعلم هذه الموازين التي أنزلها الله تعالى في كتابه على رسوله فقد اهتدى و من عدل عنها و عمل بالرأي و التخمين فقد ضل و غوى و تردى إلى الجحيم

فإن قلت: أين ميزان‌ العلوم في القرآن فهل هذا إلا إفك و بهتان.

قلنا: ألم تسمع قوله تعالى في سورة الرحمن‌: ﴿وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ﴾[1] ‌ ﴿وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ﴾[2] ألم تسمع قوله تعالى في سورة الحديد: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[3] أزعمت أيها العاقل المتأمل أن الميزان المنزل من عند الله مع إنزال الكتب و إرسال الرسل هو ميزان البُرِّ و الشعير و الأرز و التمر و غيرها؟ أ توهمت أن الميزان المقارن وضعه لرفع السماء هو القبان[4] و الطيار و أمثالهما؟ ما أبعد هذا التوهم و الحسبان و ما أقبح هذا الافتراء و البهتان و اتق أيها الناظر في معاني الكتاب و لا تتعسف في باب التأويل و لا تركب متن الجهالة و اللجاج إني أعظك أن تكون من الجاهلين

و اعلم؛ أن الذي يدعو أمثالك و أصحابك من الظاهريين و الحنابلة و غيرهم على حمل ألفاظ الكتاب و السنة على المعاني العامية جمود قرائحهم على التجسم و عدم تجاوز أذهانهم عن حدود الأجسام و الجسمانيات و لو تأملوا قليلا في نفس معنى الميزان و جردوا حقيقة معناه عن الزوائد و الخصوصيات لعلموا أن حقيقة الميزان ليس يجب أن يكون البتة مما له شكل مخصوص أو صورة جسمانية فإن حقيقة معنى الميزان و روحه و سره «هو ما يقاس و يوزن به الشي‌ء» و الشي‌ء أعم من أن يكون جسمانيا أو غير جسماني فكما؛

     أن القبان و ذا الكفتين و غيرهما ميزان للأثقال

     و الأصطرلاب ميزان للارتفاعات و المواقيت

     و الشاقول ميزان لمعرفة الأعمدة

     و المسطر ميزان لاستقامة الخطوط

فكذلك؛

     علم المنطق ميزان للفكر في العلوم النظرية يعرف به صحيح الفكر من فاسده

     و علم النحو ميزان للأعراب و البناء

     و العروض ميزان للشعر

     و الحس ميزان لبعض المدركات

     و العقل الكامل ميزان لجميع الأشياء

و بالجملة ميزان كل شي‌ء يكون من جنسه.

 

سخن درباره میزان بود ملاصدرا می گوید: این که میزان در آیه شریفه به صیغه جمع بکار رفته؛ «و من ثقلت موازینه و من خفت موازینه» اشاره به تعدد میزان دارد یعنی میزان اقسامی دارد؛

     برخی میزان علوم و افکار و عقاید است

     و برخی دیگر میزان اعمال است

میزان علوم: میزان همان حق و واقعیت است «و الوزن یومئذ الحق» این حق در میزان علوم و افکار و عقاید همان قواعد و قوانین منطقی و عقلی است که عبارت است از موازین قیاسات و براهین است که 5 تا است؛

    1. میزان قیاس استثنایی اتصالی

    2. میزان قیاس استثنایی انفصالی

    3. سه میزان دیگر قیاسات اقترانی شکل اول تا شکل سوم است

این موازین حق و حقیقت بودن عقاید و علوم را می سنجند خداوند به واسطه پیامبرانش این موازین و قوانین و قواعد را به سوی ابنای بشر نازل کرده زیرا این موازین از قرآن استخراج می شود و در قرآن به کار برده شده است که تفصیل آن در حاشیه حکیم سبزواری می آید

و از طرفی دیگر اگرچه ارسطو منطق را تدوین کرده است اما وی قوانین منطقی را ابداع نکرده است و قبل از او از این قوانین استفاده می کرده اند حکیم سبزواری می گوید:

الّف الحکیم رسطالیس    میراث ذی القرنین القدیس

و الملهم المتدع القدیم    حق امین منه العظیم

 

موجد قوانین منطقی و الهام بخش قواعد به اذهان بشر حق تعالی است خدا به وسیله ملایکه خود که کارگزاران او می باشند قوانین منطقی را به ابنای بشر الهام نموده است کسانی که به صورت کلاسیک آموزش منطقی ندیده اند باز هم بر حسب همین قواعد با هم سخن می گویند و فکر می کنند و با هم تعامل دارند و صغری و کبری می چینند

بنابرین خدا افزون بر این که موازین را در کلام وحی توسط پیامبر به کار برده است و از قرآن استنباط این قوانین می شود علاوه بر آن این قوانین را به بشر تعلیم فرموده و برحسب فطرت و جِبلت در ایشان ایجاد کرده و در فطرت و نهاد انسان به ودیعت نهاده است. هم اقسام خمسه موازین و هم شزایط آن ها و هم کیفیت سنجش عقاید با موازین را تعلیم نموده است که چگونه ایده و فکر و اعتقادی را با موازین خمسه بسنجیم که آیا در این قوالب قرار می گیرد یا خیر این ها را به وسیله پیامبران به بشر تعلیم داده و در کلام خود به کار برده است و به آن هم فرمان داده است که؛ «و زنوا بالقسطاس المستقیم» افکار و اعتقادات خود را با ترازوی مستقیم بسنجید که همان قواعد منطقی است حکیم سبزواری می گوید:

هذا هو القسطاس المستقیما    و یوزَن الدین به قویما

 

منطق همان معیار و میزان مستقیم است و معارف و دین و عقاید با استحکامی که دارد با همین قسطاس مستقیم سنجیده می شود البته این بدان معنا نیست که قرآن کتاب منطق است یا علم منطق قدمتی به درازای عمر بشر دارد بلکه از زمان ارسطو تدوین شده ولی تاسیس آن ریشه در آفرینش انسان دارد.

علوم و معارف که غذاهای معنوی و روحی است را با این قواعد و قوانین و موازین باید سنجید و سره را از ناسره تشخیص داد و جدا کرد

اشکال: در کجای قرآن میزان علوم مطرح شده است؟ چرا به قرآن دروغ می بندید؟ کجای آیه «و زنوا بالقسطاس المستقیم» به معنی سنجیدن علوم با ترازوی قواعد و قوانین منطقی است و با آن باید حقانیت قرآن سنجیده شود؟

جواب: ملاصدرا برای پاسخ خود یک مقدمه بیان می کند؛

مقدمه: الفاظ برای ارواح معانی و حقایق وضع شده است یعنی در سوره الرحمن می فرماید: ﴿وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ (7) أَلاَّ تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ (8) وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ (9)﴾ در این آیه دو مطلب را در کنار هم قرار داده است؛

    1. برافراشتن آسمان را

    2. نهادن میزان را

در سوره حدید می فرماید: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ﴾ در اینجا از میزان در کنار کتاب به عنوان یکی از دو چیزی که با پیامبران نازل شده است یاد می کند

بعد می گوید: آیا میزان در این آیات ترازوی ایی است که با آن غلات را می کشند؟ و در کنار رفع آسمان و انزال کتاب آمده است؟ آیا مراد خدا میزان سنجش گندم و جو است؟ آیا این افتراء بر خدا نیست؟

چنین ترجمه کردن آیه جمود بر ظاهر و سطحی نگری و قشری دیدن آن است که روش اهل ظاهر و حنابله است و متکلمان ظاهر بین شیعه و حنابله عامه که انس با مادیات و محسوسات دارند چنین جمودی بر ظاهر دارند یعنی ظاهریین با انسی که با محسوسات دارند نمی توانند از مرحله ظاهر در باب معنای واژه ها و الفاظ پیش تر بروند بلکه در فهم معنای میزان کافی است معنای آن را دید که «ما یوزَن به الشیئ» است و الفاظ برای اصول و ارواح و حقایق و با قطع نظر از خصوصیات آنها وضع شده است یعنی اگر بر خود معنای میزان دقت و تأمل کنیم شیئ مورد سنجش می تواند مادی یا مجرد باشد یا خود میزان می تواند مادی یا مجرد باشد اما شرط سنجش تناسب بین میزان و "ما یوزن به" است یعنی میزان شیئ مادی نمی تواند مجرد باشد یا برعکس بلکه هر چیزی از سنخ خود و از جنس خود، میزانی را می طلبد

این میزان ترازوی دو کفه باشد یا قبان باشد که یک کفه دارد و بجای وزنه دوم شاهین از آن آویزان می شود یا ترازوی دیجیتال یا باسکول باشد یا اسطرلاب باشد که با آن ارتفاع ستارگان و اوقات را تعیین می کنند یا شاغول باشد تا صاف بودن دیواری را اندازه بگیرند یا خط کش باشد یا علم منطق باشد که میزان علوم عقلی است یا علم نحو باشد که نیزان اعراب و بناء است یا علم عروض باشد که میزان اوزان شعری است یا خود حس مثل چشم است یا عقل کامل باشد که آن میزان همه چیز است.


[4] ترازوی یک کفه.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo