< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حشر گیاهان و سِدرة المنتهی

الدعوى الرابعة: في حشر القوى النباتية

أما نفوس النباتات: فدرجتها أدنى من النفوس الحيوانية لكونها عديمة الحواس سيما اللطيفة منها و هي أرفع درجة من الطبائع الجمادية و العنصرية لأن‌ لها ضَربا (أی؛ شبیهاً) من الشعور اللمسي كما يشاهد من أفاعيلها و لهذا يستحق إطلاق اسم النفس عليها فلها حشر يقرب من حشر الحيوانات السفلية إذ لها في هذا الوجود الطبيعي؛

     ضرب‌ من الترقي و الاستكمال و التقرب إلى المبدإ الفعال

     و نوع منها و هي السارية في النطف الحيوانية تنتهي في الاستكمال إلى درجة الحيوان

     و نوع منها ما يتخطى عن هذه الدرجة أيضا خطوة أخرى إلى مقام الإنسانية فيكون حشرها أتم و قيامها في القيامة أرفع و دُنوّها عند الله أقرب

     و أما ما سوى هذين النوعين و هي المقتصرة في حركاتها و سعيها على تحصيل الكمال النباتي فيكون معادها عند فساد أجسادها إلى مقام أنزل و حشرها إلى مدبر عقلي أدنى بالقياس إلى المدبرات العقلية التي لأنواع الحيوانات على تفاوت مراتبها في الشرف العقلي.

قال معلم الفلاسفة: - في كتاب معرفة الربوبية[1] - فإن قال قائل: إن كانت قوة النفس تفارق الشجرة بعد قطع أصلها فأين تذهب تلك القوة أو تلك النفس؟

قلنا: تصير إلى المكان الذي لم يفارقه و هو العالم العقلي[2] .

و كذا إذا فسد الجزء البهيمي تسلك النفس التي فيها إلى أن تأتي العالم العقلي و إنما تأتي ذلك العالم لأن ذلك العالم هو مكان النفس و هو العقل و العقل ليس في مكان فالنفس إذن ليست‌ في مكان فإن لم يكن في مكان فهي لا محالة فوق و أسفل و في الكل، من غير أن تنقسم و تتجزى بتجزي الكل فالنفس في كل مكان و ليست في مكان انتهى كلامه.

أقول ينبغي أن يعلم؛ أن صورة النبات إذا قطع من أصله أو جف تسلك أولا إلى عالم الصور المقدارية بلا هيولى و ينتهي منه إلى العالم العقلي كما ذكره المعلم فإذا انتهت إلى ذلك العالم الصوري فتصير؛

     إما من أشجار الجنة إن كانت ذات طعم جيد كالحلاوة و نحوها طيبة الرائحة

     أو من أشجار الجحيم إن كانت ردية الطعم مرة المذاق كريهة الرائحة كشجرة الزقوم طعام الأثيم

و أصول هذه الأشجار تنتهي إلى سدرة المنتهى عندها جنة المأوى إذ يغشى السدرة ما يغشى كما أن جميع النفوس تنتهي أولا إلى النفس الكلية التي فوقها العقل الكلي و هو مأوى النفوس الكلية كما أنها منتهى النفوس الجزئية.

 

تتمه:

     هر نوعی که افراد طبیعی و مادی در عالم طبیعت دارند وجود همه این افراد در رب النوع خودشان جمع است یعنی در آن عقلیب که بهاذن الله تعالی رب النوع آن نوع می باشد

     هر عقلی حکم قلم را دارد زیرا خدا به واسطه وجود او موجودات مادون آن عقل را به کتابت تکویتی بوجود می آورد و ایجاد می کند لذا همه عقول اقلام الهی اند

     عقلی که همه موجودات در آن جمع است یعنی همه انواع اعم از خود عقول و انواع مادی و آن موجودی که قلم اعلای الهی است عقل اول است و همه در عقل اول یا بنا بر تحقیق حقیقت پیامبر اکرم ص ماست جمع می باشند «فهناک جمیع الموجودات مجملة»

حشر نباتات: مرتبه وجودی نبات پایین تر از حیوان و بالاتر از معدن و عنصر بوده و شبیه شعور لمسی در نبات هست نه خود شعور لمسی زیرا گیاه بر اثر برودت از بین می رود یا آفتاب سوزان گیاه را پژمرده می کند پس معلوم می شود که شبیه ادراک لمسی در نبات هست لذا صورت نوعیه نبات استحقاق اسم نفس را می یابد این استحقاق اطلاق نفس بر گیاهان به همین جهت است نبات هم مانند انسان و حیوان برای استکمالش اجل و عمری دارد که در آن اجل و مدت نبات استکمال می یابد از زمانی که می روید تا پرورش و به کمال رسیدن که یا قطع و خشک شود اجلی دارد

حشر نبات به واسطه عود به رب النوع آن است و اتصال با رب النوع خود می یابد مانند حشر حیوانات دسته دوم که محدود به مرتبه حس بودند البته؛

     نوعی نبات است که در نطفه حیوان است و حسابش فرق دارد زیرا به درجه حیوانیت می رسد و حشرش در رتبه حیوانیت است

     نوعی دیگر از نبات هم در نطفه انسان است یعنی به مرتبه انسانیت می رسد و حشرش مانند نفس انسان است نفس ناطقه که به آن نفس کلیه عرفانی می گویند حشرش به واسطه هم جواری با عقول است

غیر از این دو نوع نبات سایر نباتات حشرشان به عود و اتصالشان به رب النوع آن ها است رب النوع نبات هم عقل نازلی است برخلاف انسان که رب النوع او عقل اشرف و ارفعی است

بعد ملا صدرا 2 عبارت را از اثولوژیا فلوطین نقل می کند؛

عبارت اول اثولوژیا: اگر کسی بپرسد؛ نبات بعد از قطع یا خشک شدن کجا می رود؟ در درخت سبز نفسی هست که به واسطه آن شاداب و سرسبز است بعد از بریده و خشک شدن آن قوه و نفس نبایتی کجا می رود؟

ارسطو می گوید: به عالم عقل می رود یعنی اتصال به عالم عقل می یابد الان هم وجودش بریده از وجود عقل نیست الان هم که نبات زنده است اتصال به عالم عقل و رب النوع خود دارد عقل مکان ندراد و لذا فوقیت دارد و فوق اجسام و موجودات مادی می باشد زیرا مکان از اعراض موجود مادی است با این که عقل مکان ندارد اما در همه مکان ها هست و در همه اجسام هم وجود دارد اما با تجزیه و انقسام جسم، عقل تقسیم نمی شود یعنی موجود عقلی به اجسام احاطه وجودی دارد و در هر مکانی که آن جسم باشد با آن جسم هست کما این که در مورد خدا گفته می شود: «هو معکم اینما کنتم»

اقول: ملا صدرا می گوید: اتصال نبات به عقل با واسطه صورت مثالی آن است بلکه قدم در عالم مثال می گذارد که متوسط بین عالم طبیعت و عقل می باشد اگر نبات خوش طعم و خوش بویی باشد وقتی به عالم مثال برود درخت بهشتی می شود و اگر در دنیا بد طعم و بد بو باشد شجره زقوم در دوزخ خواهد شد که غذای جهنمیان است

اصول و ریشه های این درخت ها در سِدرة المنتهی است که بالاترین مرتبه عالم مثال است حضرت جبرییل دو بار به صورت اصلی خود دیده در سدرة المنتهی بود است و قرآن می فرماید: «وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى (13) عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى (14) عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى (15) إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى (16)»

سدرة المنتیه یک تفسیر دارد و یک تأویل دارد؛

در تفسیر: سدره درخت کُنار است و منتهی یعنی دور تر که مقصود آسمان است و همان بالاترین مرتبه عالم مثال است حکیم سبزورای در تعلیقه به نقل از برخی می گوید: درختی در سمت راست عرش الهی است کما این که در فاهمه قدما؛ سماوات سبع (همان افلاک هفتگانه )و کرسی (فلک البروج یا فلک هشتم) و عرش (همان فلک الافلاک یا فلک اطلس) است این ها خود صورتی شبیه خود در عالم مثال دارند یعنی فلک الافلاک عرش جسمانی است و یک عرش مثالی هم هست که صورت مثالی همین عرش مادی و جسمانی در عالم مثال است.

     سِدرة المنتهی بنا بر قولی؛ درختی در یمین عرش فوق آسمان هفتم است که علم هر فرشته ای به آن منتهی می شود

     دیگر این که در تفسیر؛ سِدرة المنتهی هر آن چیزی است که به آسمان عروج می کند و آن چه از امر الهی از ما فوق سدره هبوط می کند در سِدرة المنتهی به هم می رسند

     برخی بر این باور اند که؛ ملایکه مانند کلاغ هایی که روی درخت می نشینند این گونه سِدرة المنتهی را پوشانیده اند «إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى (16)»

در تأویل: به گفته حکیم سبزورای، نهایت مراتب واحدیت سِدرة المنتهی است زیرا واحدیت که مقام اسماء و صفات است یک مرتبه نیست زیرا اسماء خود مراتبی دارند و همه اسماء در واحدیت در یک مرتبه نمی باشند نهایت مرتبه اش منتهای مسیر کاملان است که همان سِدرة المنتهی است و در اصطلاح عرفابه آن "برزخیت کبرا" می گویند زیرا واسطه بین احدیت و مقام خارج است

در لغت، سِدره را به حیرت هم معنی کرده اند بنا بر این تأویل می توان سِدرة المنتهی را به معنای حیرت دانست زیرا در آنجا مقامی است که اگر کسی به آنجا برسد دچار تحیر و شگفتی می شود از نوع حیرت ممدوح نه حیرتی که منشأ آن جهل و نادانی است این حیرت بر اساس علم و معرفت است و رسول الله ص در دعا عرض می داشت: «رب زدنی فیک تحیرا»

«عندها جنة المأوی» از این روی است که بهشت در طبقات برین عالم مثال است

اتصال نبات به عالم عقل از طریق عالم مثال است چنان که؛ اتصال نفوس ناطقه به عقول و به عقل کلی از راه نفس کلیه است نفس ناطقه که نفس کلیه است و تجرد عقلی دارد ارتقاء به عالم عقل می یابد که با واسطه نفس کلیه است که همان کتاب مبین و لوح محفوظ است عقل کلی هم همان اُم الکتاب در مراتب خارج است والا اُم الکتاب در مراتب ذات وجود اعیان ثابته است که عرفا می گویند.

اُم الکتاب همان عقل اول و عقل کلی است عقل کلی مانند مرتبه روح از لطایف سبع انسان است و نفس کلی همان مرتبه قلب است زیرا عرفا 7 مرتبه برای انسان قایل اند که همان لطایف سبع می باشد؛

    1. طبع

    2. نفس

    3. قلب: در عالم صغیر همان نفس کلیه در عالم کبیر است

    4. روح: به منزله عقل کلی در عالم کبیر است

    5. سِرّ

    6. خفی

    7. اخفی

عقل کلی علی التحقیق مرتبه نفس نبوی است و نفس کلیه مرتبه نفس ولوی ع و نفس امام است پس اتصال نفس ناطقه از طریق نفس کلیه اتصال به عقل کلی می یابد چنان چه سِدرة المنتهی منتهای مأوای نفوس جزئیه است یعنی نفوس برزخی که به تجرد عقلی نرسیده اند و در تجرد خیالی باز مانده اند در بالاترین مرجعی که دارند همان سِدرة المنتهی و بالاترین مرتبه عالم مثال می باشد.

عبارت دوم اثولوژیا: هر آن چه در عالم طبیعت است صورت شبیه به خود در عالم مثال دارد که وجود مثالی آن است و اگر نبات هم از موجودات این عالم است باید صورت مثالی ایی داشته باشد

آسمان هاست در ولایت جان    کار فرمای آسمان جهان

در ره غیب پست و بالا هاست    کوه های بلند و صحرا ها است


[1] . اثولوژیا ص138.
[2] . همان رب النوع است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo