< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: برهان فطرت

حكمة إلهية:(مقدمات)

    1. إن الله تعالى قد جعل لواجب حكمته في طبع النفوس محبة الوجود و البقاء و جعل في جبلتها كراهة الفناء و العدم

    2. و هذا حق[1] لما علمت أن طبيعة الوجود خير محض و نور صرف و بقاؤه خيرية الخير و نورية النور

    3. و الطبيعة لم تفعل شيئا باطلا و كلُّ ما ارتكز فيها لابدَّ أن يكون له غاية- يترتب عليه و ينتهي إليها

(نتیجه) فعلم من هذا أن محبة النفوس للبقاء و كراهتها للموت ليست إلا لحكمة و غاية هي كونها على أتمّ الحالات و أكمل الوجودات فكون النفوس مجبولة على طلب البقاء و محبة الدوام دليل على أن لها وجودا أخرويا باقيا أبد الدهر

    4. و ذلك لأن بقاءها في هذه النشأة الطبيعية أمر مستحيل فلو لم يكن لها نشأة أخرى باقية تنتقل إليها لكان ما ارتكز في النفس و أودع في جبلتها من محبة البقاء السرمدي و الحياة الأبدية باطلا ضائعا و لا باطل في الطبيعة كما قالته الحكماء الإلهيون.

 

موت و بعث هر دو حق است با موت حیات دنیوی انسان قطع می شود و با بعث حیات انسان بقاء می یابد عنوان فصل حق بودن موت و حق بودن بعث است لذا مناسب است که ملاصدرا تحت عنوان حکمت الهیه برهان فطرت را برای اثبات بقای انسان در نشأه آخرت مطرح کنند یعنی معاد

برهان فطرت در 3 محور بحث می شود:

    1. تقریرات برهان فطرت از ملاصدرا و علامه طباطبایی و امام خمینی

    2. دو اشکال در بحث از مرحوم آشتیانی در حاشیه مبدأ و معاد که از مرحوم رفیعی قزوینی آورده و دیگری اشکال آیت الله جوادی در کتاب مبدأ ومعاد خود

    3. استفاده های دیگر از برهان فطرت

محور نخست: تقریرات برهان فطرت

     تقریر ملاصدرا: این تقریر از راه غایت است با مقدمات ذیل؛

    1. خدا در فطرت و خلقت انسان، حُب به بقاء و جاودانگی را به ودیعت نهاده است زیرا وجود، خیر و مرغوبٌ فیه همگان است و بقای وجود خیریت خیر است

    2. این حب به بقاء حقیقی و ایجادی و وجودی و تکوینی است نه خیالی و تصوری

    3. حب به بقاء غایت می خواهد که غایت همان بقاء است زیرا هر موجودی غایتی دارد و در دار هستی جزاف و عبث و باطل نیست هر امر وجودی هدفی دارد و«لا مُعطلَ فی الوجود»

    4. بقاء ابدی در دنیا ممکن نیست زیرا دنیا دار تغییر و حرکت است که مستلزم فرسودگی و هلاک و زوال است

نتیجه: بنابرین باید نشأه آخرتی باشد تا انسان در آنجا باقی باشد و حیات دنیوی باید به حیات اخروی متصل باشد

     تقریر علامه طباطبایی: ایشان از طریق وجود رابط برهان فطرت را تقریر می کند؛ بین انسان وبقاء، وجود رابطی است زیرا انسان طالب بقاء است و به آن حب دارد وجود رابط متقوم به دو طرف است که یک طرف آن انسان است و طرف دیگر بقاء است و هر دو هم موجود اند یعنی پیوند وجودی بین انسان و بقاء هست و همین وجود رابط بین انسان و بقاء را شکل می دهد.

     تقریر امام خمینی و آیت الله شاه آبادی: این تقریر از راه تضایف است؛ در جِبلت انسان حب به بقاء وجود دارد و لذا بین انسان و محبوبش که بقاء است یک رابطه تضایفی شکل می گیرد و بنا بر قاعده؛ «المتضایفان متکافئان وجودا و عدما، قوةً و فعلا» اگر یکی از دو طرف تضایف موجود و بالقوه باشد دیگری هم موجود و بالقوه است انسان موجود و بالفعل است لذا طرف دیگر که بقاء است موجود و بالفعل است زیرا انسان الان هم در عالم مثال و آخرت موجود است که تنها دیوار مرگ حایل انسان شده است مرگ که رخ دهد این حایل و حجاب فرو می ریزد الان هم انسان محاط عالم آخرت و نشأه دیگر است مانند داستان زید ابن حارثه که بامدادی پر یقین داشت و می دانست اهل دوزخ و بهشت چه کسانی هستند.

این بگویم یا فرو بندم نفس    لب گزیدش مصطفی یعنی که بس

 

مشتق متلبس به مبدأ است به حقیقت نه به مجاز کسی که مال یتیم می خورد اکنون آتش می خورد وعده ای که بصیرتشان باز شده این را می بینند.

محور دوم: دو اشکال بر این برهان مطرح شده است؛

اشکال نخست: این اشکال را آسید جلال الدین آشتیانی از مرحوم رفیعی قزوینی نقل کرده است[2] ؛ این حب بقایی که خداوند در فطرت و آفرینش انسان گذاشته برای حفظ حیات موقت دنیوی است و کاری به آخرت وبقای در آن ندارد

جواب: آن که در جِبلّت انسان است حب بقای ابدی است و حب به جاودانگی می باشد و صرف ماندن در دنیا نیست و اگر میل به ماندن در دنیا دارد از این روی است که به جایی بهتر از دنیا علم ندارد اگر منازل برتر آخرت را به او بنمایانند از ماندن در دنیا دلتنگ و ناخرسند می شود

اشکال دوم: آیت الله جوادی در کتاب مبدأ و معاد اشکال می کند که این اشکال دو تقریر دارد؛

    1. تضایف: تضایف بین عالم ومعلوم بالذات است مانند وجود رابط معلوم بالذات همان صورت ذهنیه بقاء است یعنی محبی که انسان است بالفعل موجود است محبوب بالذات هم که صورت ذهنیه بقاء است موجود بالفعل است اما معلوم بالعرض ومحبوب بالعرض که بقاء در نشأه آخرت است دیگر موجود در الان نیست

    2. همین طور وجود رابط بنا بر تقریر علامه بین انسان و بقاء وجود رابط است در واقع بین انسان و صورت ذهنی بقاء وجود رابط است نه بین انسان و بقاء خارجی در نشأه آخرت

جواب: معلوم بالذات عنوان معلوم بالعرض و وجه آن است و عنوان فانی در معنون است انسان تصور بقاء ابدی را می کند و آن را دوست دارد اما واقعا صورت ذهنیه خود را دوست ندارد بلکه بقاء خارجی که عنوان بقای ابدی است را دوست دارد و این را عنوان مشیر و مرآت آن می داند.

محور سوم: موارد دیگری است که می توان از برهان فطرت استفاده کرد همان طور که استاد از علامه طباطبایی نقل می کردند: «من از وجود رابط استفاده ها کردم» یکی هم در تقریر همین برهان بوده است.

اما دیگر استفاده های از برهان فطرت عبارتند از؛

     اثبات صانع: هم از برهان فطرت استفاده می شود به این ترتیب که خضوع و خشوع در مقابل موجودی که مافوق او موجود برتر و شریف تری نباشد جِبلی انسان است

انسان به حسب فطرت و خلقت خود در برابر برترین موجود تکوینا خاضع است و خشوع وجودی دارد این حکم فطری وتکوینی خود غایت می خواهد و وجود رابطی که بین انسان وآن موجود برتر به واسطه خضوع جبلی و وجودی انسان دو طرف می خواهد یکی انسان است و یکی هم صانع است که همان موجود برتر است

     دیگر در اثبات امام عصر عج: هم از برهان فطرت می توان بهره برد زیرا هر انسانی طالب صلح جهانی و مصلح جهانی و جامعه آرمانی است جامعه ای دور از کینه و جنگ و دشمنی باشد و در نهایت صلاح و صلح عام باشد این حکم وجودی باید غایتی داشته باشد وجود رابط بین انسان و این ها بدون یک طرف نمی شود یک طرف انسان وطرف دیگر هم مصلح جهانی است

نکته: می توان برهان فطرت را بنا بر اثبات صانع از این آیه قرآن بدست آورد « فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ (65) لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ وَلِيَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (66) » البته در این هنگام از برهان به عنوان علم حصولی خارج شده و به عنوان امری وجدانی و شهودی خواهد بود.


[1] . نه خیالی و تصوری.
[2] . حاشیه مبدأ و معاد ص456.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo