< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادراکات وعوالم

     فمن غلب عليه واحد من هذه الكمالات الثلاثة أعني الحسي و النفسي و العقلي كان مآله إلى عالمه و أحكام نشأته و لوازمها

فمن غلبت عليه نشأة الحس و الاستكمال بالمستلذات الحسية و المألوفات الدنيوية فهو بعد وفاته أليف غصة شديدة و رهين عذاب أليم لأنّ الدنيا و لذاتها أمور مجازية لا حقيقة لها و الإحساس بها انفعالات تنفعل النفس بها عند الحدوث و يزول بسرعة عنها و لا تدوم و لكن يبقى الأثر و العادة في المحبة و الاشتياق-

فمن عشقها و اشتاقها كان كمن أحب أمرا معدوما محبة مفرطة و طلب شيئا باطلا[1] طلبا شديدا- وحيث لم يكن لمحبوبه أثر و لا لطلبه ثمر فهو في هذه الحال في غصة شديدة و ألم دائم كذلك حال طلبة الدنيا الراغبين في مشتهياتها إلا أنهم ما داموا في الدنيا يشتبه ذلك عليهم و يزعمون أن لمحبوباتهم حقيقة «فيأكلون و يتمتعون كما تأكل الأنعام و النار مثوى لهم» لأنه إذا طلعت شمس الآخرة و قامت‌ اضمحلت بها رسوم المجازات و ذابت بإشراقها أكوان المحسوسات اضمحلال الظلال و ذوبان الجَمد (تگرگ) بحرارة ارتفاع الشمس في أوان الصيف فبقي المحب للدنيا و المحسوسات المادية محترقا بنار الجحيم معذبا بالعذاب الأليم- فيكون حشره إلى دار البوار و مرجع الأشرار و مهوى الفسقة و الكفار

     و إن غلب عليه رجاء يوم الآخرة و الميل إلى ما وعده الله و رسوله من الجنة و نعيمها و سرورها و حورها و قصورها- و الخوف من عذاب الآخرة و نار جهنم و آلامها و العمل بمقتضى الوعد و الوعيد فمآله الوصول‌ إلى نعيم الجنة و الخلاص من عذاب النار

     و إن غلبت عليه القوة العقلية و استكملت بإدراك العقليات المحضة و العلم باليقينيات الحقيقية من طريق البراهين و الأسباب العقلية الدائمة- فمآله إلى عالم الصور الإلهية و المثل النورية و الانخراط في سلك المقربين و القيام في صف الملائكة العليين بشرط أن يكون عقائده مشفوعة (جفت باشد) بالزهد الحقيقي خالصة عن أغراض النفس و الهوى و عن مشتهيات الدنيا فارغة عن جميع ما يشغل سِرّه عن الحق و ذلك هو الفضل العظيم و المنّ الجسيم.

 

انسان با ادراکات 3 گانه اش کانالی به یکی از عوالم ثلاثه می زند؛

     با ادراک حسی با عالم طبیعت ارتباط می یابد

     با ادرک خیالی به عالم مثال راه می یابد

     با ادراک تعقلی هم به عالم عقل راه می یابد

بنابرین دنیای هر کسی احساسات اوست انسان با ادراکات حسی خود با عالم دنیا و طبیعت ارتباط برقرار می کند این مقدمه ای برای این مطلب است که انسان ها هم 3 دسته هستند؛

دسته نخست انسان ها: کسانی که ادراک حسی بر وجودشان غلبه دارد واهل ادراکات حسی و اهل دنیا می باشند و به احساسات اهمیت می دهند

و از آن جهت که احساسات زودگذر است ودنیا مجاز و گذرگاه است حضرت علی ع می فرماید: «انما الدنیا دار ممرّ لا دار مقرّ» مثلا غذای گوارا و لذت ذوقی برای مدتی کوتاه است وگذر می کند اما اثر دنیا و اثر احساسات باقی می ماند زیرا اثر دنیا عادت و خلق و ملکه اشتیاق و عِرف و عُرف وعشق به محسوسات است «فيأكلون و يتمتعون كما تأكل الأنعام و النار مثوى لهم»

وقتی انسان بمیرد ودستش از محسوسات ودنیا کوتاه شود در این صورت دنیا به طور کلی با تمام عرض و طولش در مقابل نشأه آخرت رنگ می بازد مانند برف و تگرگی که در مقابل آفتاب سوزان ذوب می شود دنیا هم در کنار آخرت مضمحل شده و از بین می رود ودست اهل دنیا از آن که محسوسات است قطع می شود وادراکات حسی تعطیل می شود وانسان می ماند با همان عادت و عشق و الفت وعرف واشتیاق «وحیل بینهم وبین مایشتهون» مثل کسی که ولع خوردن دارد ولی چیزی برای خوردن نیست این افراد در غصه و ناراحتی و عذاب الیم وشدیدی واقع می شوند سروکارشان با دار البوار است "بوار" یعنی کسادی مفرط در جلد 12 دایرة المعارف قرآن با نام "دار البوار" مقاله ای نگاشته استاد است وبوار یعنی متاعی ندارد که در بازار آخرت خریدار داشته باشد «أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ (16)» ایشان گرفتار کسادی مفرطی هستند

حکیم سبزواری در تعلیقه در رابطه با این دسته نخست اشکالی را مطرح کرده و جوابش را به حواشی سابق خود در ج 2 فصل 25 در مباحث علت و معلول احاله می دهند

اشکال: شما می گوید: صور ذهنیه و خیالیه تجرد مثالی و غیر تام دارند در این صورت دثور و زوال ندارند زیرا مجرد از بین نمی رود بنابرین صورت محسوسات که محبوب اهل دنیا است با ایشان بعد از مرگ باقی می ماند مثل کسی که غذا خورده و صورت مذوق برایش لذت بخش است والا اگر نفهمد چه می خورد که لذتی نمی برد اگرچه غذا بعد از مرگ نیست واز دست اهل دنیا گرفته می شود اما صورت آن مذوق هست و بجهت صورت مثالی وتجردی که دارد از بین نمی رود دیگر صور محسوسات خیالی در آخرت وبرزخ با ایشان باقی می ماند و لذت می برند

در تعلیقه دو جواب به این اشکال داده شده؛

جواب نخست: اهل دنیا از احساس لذت می برند وصورت ذهنی وخیالی تنها ایشان را ارضاء نمی کند کسی که صورت اتومبیلی فاخر را تصور کند لذت نمی برد بلکه باید سوار شود تا لذت ببرد در آخرت هم ارتباطی با محسوس خارجی ندارند وکانال ارتباطی با محسوسات قطع شده است

جواب دوم: بعد از مرگ و مفارقت از بدن صورت فقد واز دست دادن این محسوسات در ذهن شخص پیدا می شود ومی فهمد که «یوم لا ینفع مال ولا بنون» واین دنیا را از دست داده ودستش از محسوسات کوتاه است و این صورت فقدان در ذهنش به قوت حضور می یابد و به شدت او را گرفتار عذاب حسرت می کند وبا این صورت شدید وقوی فقدان، دیگر نمی تواند صورت خیالی محسوسات را تصور کرده ولذت ببرد.

دسته دوم انسان ها: ایشان اهل آخرت واهل ادراک صواب ورسیدن به ثواب الهی ونعیم بهشت اند واهل ادراک ترس از عذاب دوزخ اند ایشان از دنیا استفاده می کنند اما گرفتار دنیا نمی باشند وهمّ وغمشان تنها دنیا نیست معاد ایشان بعد از مرگ به نعمت های بهشتی و رهایی از آتش دوزخ است.

دسته سوم انسان ها: ایشان اهل معرفت اند وبا معارف برهانی ویقینی سروکار دارند ایشان هم بعد از مرگ در صف وسلک ملایک مقربین قرار می گیرند مشروط به این که، انسان زهد حقیقی داشته باشد یعنی دل مشغولی ایی جز خدا نداشته باشد «القلب حرم الله فلاتسکن حرم الله غیر الله»

مروت نباشد کاولیاء    تمنا کنند از خدا جز خدا

گر از دوست چشمت به احسان اوست    تو در بند خویشی نه در بند دوست


[1] . الا کل شیئ ما خلا الله باطل    وکل نعیم لا محالة زایل.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo