< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قوه سامعه
فصل (5): في السمع‌
و هو عبارة عن إدراك الصوت و قد مر في مباحث المقولات من العلم الكلي عند بحثنا عن أحوال الكيفيات المحسوسة حقيقة الصوت و الذي يناسب هذا الموضع البحث عما يتعلق بكيفية حصول السمع و فيه أبحاث‌
[البحث‌] الأول‌:
أنهم قالوا: إن السماع لا يحصل إلا عند تأدي الهواء المنضغط بين‌ القارع و المقروع إلى تجويف الصماخ عند العصبة المفروشة فيه قالوا و هذا التأدي ظاهر و قد دل عليه «1» أمور- أحدها أن ذلك التجويف إذا سد أو انسد بطل السمع.
و ثانيها: أنه إذا كان بين الصائت و السامع جسم كثيف تعذر السماع أو تعسر.
و ثالثها: أن من رأى إنسانا يقرع بمطرقة على سندان أو بمقرعة على نقارة- فإن كان قريبا منه يسمع الصوت مع مشاهدة الطرق و القرع و كلما بعد منه حصل سمعه بعد زمان يضاهي طوله بعد المسافة.
و رابعها: أن من وضع فمه على طرف أنبوبة و وضع الطرف الآخر من تلك الأنبوبة على أذن إنسان آخر و تكلم فيه فإن ذلك الإنسان يسمع ذلك الكلام دون سائر الحاضرين و ذلك لتأدي الهواء إلى أذنه و امتناع أن يتأدى إلى أذن غيره.
و خامسها: أن عند اشتداد هبوب الرياح ربما لا يسمع القريب و يسمع البعيد- لانحراف تلك الأهوية الحاملة لتلك الأصوات بسبب شدة هبوب الرياح من سمع إلى سمع آخر.
و هاهنا إشكال: قوي و هو أن أحدا إذا تكلم بكلام من وراء جدار غليظ وجب أن لا يسمع الذي من الجانب الآخر من الجدار ذلك الكلام لعدم الفرج و المنافذ- و لو وجدت هناك منافذ لكانت قليلة ضيقة فوجب أن يتشوش تلك الأمواج و لا يبقى إشكال تلك الحروف كما خرجت عن مطلق المتكلم.
و أيضا: فلأن الإنسان إذا تكلم حدث في الهواء ذلك التموج فإن تأدى ذلك بالكلية إلى شخص وجب أن لا يسمع غيره ذلك الكلام إذ ليس هناك إلا ذلك التموج الواحد و إن لم يتأد إليه بل تأدى إلى سمع كل واحد بعضه وجب أن لا يسمع أحد منهم ذلك الكلام بتمامه.
و قد أجابوا عن الأول: بأن الحائل الذي لا منفذ فيه أصلا فإنه يمنع من السماع البتة لأنه كلما كانت المنافذ أقل كان السمع أضعف فوجب إذا لا يوجد المنافذ أصلا- أن لا يوجد السمع.
و عن الثاني: بأن الحروف إنما يتكون بإطلاق الهواء بعد حبسه على وجه مخصوص- فيكون التمويج الفاعل للحرف ليس مخصوصا بكل الهواء دون أجزائه بل هو حاصل في واحد واحد من أجزائه فأي جزء وصل حصل الشعور بما يقبله من الصوت هذا ما ذكروه.
در اين فصل ملا صدرا در مقدمه کوتاهي مي فرمايد: ما حقيقت صوت را در جلد 4 در بحث اعراض به مناسبت بحث از کيفيات مطرح کرديم حقيقت صوت کيف محسوس مسموع است وقتي که قلع و يا قرع شديدي رخ مي دهد و چيزي کنده و يا کوبيده مي شود آن هوايي که بين قالع و مقلوع يا قارع و مقروع است حبس مي گردد و فشار مي بيند و در اين صورت هوا آزاد شده، باعث تموّج هوا مي شود و هوا موج بر مي دارد و اين هوا با پرده صِماخ برخورد مي کند و عصبي را که مفروش در صماخ است را تحريک مي کند اين عصب محل قوه سمع است و آن عصب صوت و صدا را مي شنود و سمع اتفاق مي افتد
ملا صدرا در بحث اعراض در باب حقيقت صوت مي فرمايد: صوت نه قلع و قرع است و نه هم تموج هوا است، زيرا؛
-  قلع و قرع کيف محسوس مبصر است
-  و تموج هوا هم کيف محسوس ملموس است و انسان با هواي متوج را با پرده صماخ لمس مي کند
-  اما حقيقت صوت، کيف محسوس مسموع است که نه ديدني است و نه لمس کردني است بلکه شنيدني است
و چون اين بحث را در جلد 4 بيان فرموده لذا در اين جا دوباره مطرح نمي کند بلکه در اين جا مباحثي مربوط به کيفيت حصول صوت و وجود سمع را بيان مي دارند که سمع چگونه حاصل مي شود؟ و در اين فصل 3 بحث را مورد بررسي قرار مي گيرد
بحث نخست: هواي فشار ديده بين قالع و مقلوع يا بين قارع و مقروع اگر قرع و قلع شديد باشد و گرنه از کندن و کوبيدن بر پنبه صدايي توليد نمي شود اما در قرع و قلع شديد هواي بين آن ها حبس و فشرده مي شود و بعد هوا اطلاق و رهايي مي يابد و آزاد مي شود و باعث تموج هوا مي گردد مانند اين که سنگي را داخل آب بيندازي و آب موج بر مي دارد هوا نيز موج بر مي دارد و هواي متوج با صماخ برخورد مي کند و قوه سمع مفروش در صماخ صداي قلع و قرع را مي شنود و اين گونه سمع حاصل مي شود
براي اين مطلب ملا صدرا 5 دليل ذکر مي کند؛
دليل نخست: اگر کسي در گوش خود پنبه کند يا آن قدر منفذ گوشش جرم بگيرد که بسته و مسدود شود سمع تحقق نمي يابد پس حصول سمع به اين صورت است که هوا فشار ديده باعث تموج و بعد به صماخ مي خورد و سمع حاصل مي شود
دليل دوم: اگر يک جسم متراکم و چگال بين صائت و سامع حايل شود يا شنيدن تحقق نمي يابد و يا به سختي صوت شنيده مي شود
دليل سوم: اگر قلع و قرعي نزديک انسان صورت بگيرد هم زمان انسان آن قلع و قرع را مشاهده مي کند و صدايش را مي شنود اما اگر در فاصله دوري باشد ابتدا انسان خود آن را قلع و قرع را مشاهده مي کند و بعد صدايش را مي شنود مانند رعد و برق پس معلوم مي شود هوا که بين قالع و مقلوع و يا قارع و مقروع است و فشار مي يابد و حبس مي شود و بعد آزاد مي گردد بايد برخورد کند و با داخل گوش بر خورد کند تا سمع رخ دهد
دليل چهارم: اگر در مجلسي 2 نفر با ني يا لوله اي سخن بگويند ديگران صداي ايشان را نمي شنوند و تنها کسي که سر ني در گوش اوست صدا را مي شنود لذا کيفيت حصول سمع اين است که هوا بايد فشرده شود و به گوش سامع بخورد تا شنيده شود
دليل پنجم: گاهي 2 نفر نزديک اند اما صداي هم را نمي شنونداما کسي در فاصله دور تر آن صدا را مي شنود به جهت وزديدن باد شديد
سپس ملا صدرا مي فرمايد: در همين بحث اول راجع به حصول سمع اشکال قوي اي وجود دارد در واقع ملا صدرا 2 اشکال مطرح مي کند که اشکال دوم سخت است و مراد ايشان هم همان است و اشکال نخست صعوبتي ندارد لذا جواب داده شده و مورد ايراد ملا صدرا هم نمي باشد اما بر دومي اشکال مي کنند و خود ملا صدرا جواب مي دهد
حاشيه علامه طباطبايي: ايشان در اينجا مي فرمايد: علوم روز در اين مسايل خيلي پيشرفت کرده و بايد به تحقيقات آراء امروزيان مراجعه نمود
اشکال نخست: در بحث تحقق سمع اگر ديوار زخيمي بين دو نفر حايل شود نبايد سخن هم را بشنوند زيرا ديوار نمي گذارد تا هوا با گوش شخص ديگري بر خورد کند
جواب: بله در چنين صورتي صداي اين دو نفر به هم نمي رسد مانند شيشه هاي دو جداره که مانع از شنيده شدن آن سوي ديوار و شيشه مي شود
اشکال دوم: هواي بين قارع و مقروع يک هوا است که بين سامع و گوينده وجود دارد اما آيا اين يک هوا که تموج بر مي دارد و متکيف به کيفيت صوت شده است؟ آيا اين هوا به گوش يک نفر بر خورد مي کند و يا تکه تکه مي شود و هر بخشش به گوش کسي مي رسد؟
-  اگر همه ي هوا متوج شده به گوش يک نفر بر خورد کند پس فقط همان يک نفر بايد صداي صايت را در جمع بشنود
-  و اگر بگويي جزء جزء مي شود پس هر کس بايد بخشي از سخن گوينده را بشنود نه يک نفر
جواب قوم: عده اي گفته اند: همه اين هوا، حامل همه سخن متکلم نمي باشد بلکه جزء جزء اين هواي فشرده ي حبس شده متحمل همه ي سخن متکلم است و هر جزء اين هوا حامل همه ي صوت و متکيف به کيفيت تمام صوت است لذا همه ي افراد در يک جلسه همه صوت را استماع مي کنند.
ملا صدرا به اين جواب ايراد مي کند و بعد هم خودشان ايراد مي کند

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo