< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

87/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: براهین دیگری بر اثبات توحید ذاتی از دیگر حکما

منها: قول الشيخ أبي علي في التعليقات[1] وجود الواجب عين هويته فكونه موجودا عين كونه هو فلا يوجد وجود الواجب لذاته لغيره.

و لا يرد (شبهه ابن کَمُّونه) عليه بناء على ما حققناه[2] أنه؛

     لو أراد بقوله: كونه موجودا عين كونه هو أن وجوده الخاص هو هو فلم لا يجوز أن يكون هناك أمران كل واحد منهما وجوده الخاص عين هويته فيكون في كل منهما كونه هو و كونه موجودا شيئا واحدا[3]

     و إن أراد به؛ أن كونه موجودا مطلقا عين كونه هو فهو غير مسلم و ذلك لما علمت أن الاشتراك المعنوي لمفهوم الوجود- يستدعي اتحاد جهة الموجودية[4] و حقيقية الوجود.

و منها: لو تعدد الواجب فإما؛

     أن يتحد الماهية في ذلك المتعدد

     أو تختلف

و على الأول: لا يكون حملها على كثيرين لذاتها و إلا لما كانت ماهيتها بواحدة- فيلزم تحقق الكثير بدون الواحد

و على الثاني: يكون وجوب الوجود عارضا لهما و كل عارض معلول إما؛

     لمعروضه فقط (وقتی عارض لازم باشد)

     أو بمداخلة غيره (وقتی عارض مفارق باشد)

و القسمان باطلان؛

أما الأول‌: فلاستيجاب كونه (معروض) علة لوجود نفسه

و أما الثاني: فأفحش[5]

و لا يرد عليه بناء على تلك المقدمة الشبهة المشهورة[6] .

و منها: قول الفارابي في الفصوص[7] وجوب الوجود لا ينقسم بالحمل على كثيرين مختلفين بالعدد و إلا لكان معلولا انتهى.

و هذا مجمل تفصيله‌ ما سبق من البيان.

و هو[8] برهان مختصر لا يتأتى عليه تلك الشبهة حسبما حقق المقام لأن مبنى تطرق تلك الشبهة على كون الوجود مجرد مفهوم عام كما ذهب صاحب الإشراق و متابعوه (ابن کمونه) في ذلك من كافة المتأخرين إلا نادرا و الشبهة مما أوردها هو أولا في المطارحات تصريحا و في التلويحات تلميحا ثم ذكرها ابن كمونة و هو من شراح كلامه في بعض مصنفاته و اشتهرت باسمه و لإصراره على اعتبارية الوجود و أنه لا عين له في الخارج تبعا لهذا الشيخ الإشراقي قال في بعض كتبه: أن البراهين التي ذكروها أنما تدلّ على امتناع تعدد الواجب مع اتحاد الماهية و أما إذا اختلفت فلابُدّ من برهان آخر و لم أظفر به إلى الآن.

 

پایه سخن ملاصدرا در برهان خود در اثبات توحید ودر توجیه برهان مشهور بنابر اصالت الماهیة در پاسخ ودفع شبهه ابن کمونه، این است که انتزاع مفهوم واحد از مصادیق و حقایق متباینه بماهی متباینه ممکن نیست اکنون ایشان گفت: با این توجیهی که بنا بر قول به اصالت ماهیت داشتیم که انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباینه ممکن نیست، می توان شبهه ابن کمونه را پاسخ داد وبراهین حکما در باب اثبات توحید هم تصحیح می شود به طوری که از شبهه ابن کمونه مصون می باشد وشبهه بر این براهین وارد نشود اینجا 3 تا از این براهین را بیان می کند

    1. برهان ابن سینا: وی در کتاب تعلیقات واشارات و تنبیهات این برهان را مطرح کرده است هر چند ایشان قایل به اصالت ماهیت نمی باشد اما قایل به حقایق متباینه موجودات است و اصالت را به وجودی می داند که متباین به تمام ذوات بسیطه وجودات ممکنات وواجب است وذات واجب به تمام ذات بسیطش متباین از ذوات بسیط ممکنات است

وبر این باور است که مفهوم وجود بر این حقایق وجودات به طور تشکیک حمل می شود واین مفهوم عرضی محمول من صمیمه است واین که این مفهوم واحد بر حقایق وجودات به نحو تشکیک حمل می شود وحمل آن بر وجودات متفاوت است یعنی؛

     مفهوم وجود حمل می شود بر حقیقت وجود واجبی که ماهیت ندارد

     وحمل می شود بر حقیقت وجود ممکن که داری ماهیت است

صدق این مفهوم واحد بر حقایق خارجیه موجودات به نحو تشکیکی ومتفاوت است ابن سینا این برهان را اقامه کرده است که؛ وجود واجب ووجوب وجود آن عین ذات واجب وتعین وتشخص وجود واجب است ودر این صورت این وجود شریک نخواهد داشت و از دیگری نخواهد بود وبدین صورت توحید اثبات می شودملاصدرا می گوید: این که ابن سینا گفته: وجود واجب عین وجوب آن است؛

     آیا وجود خاص خارجی واجب که همان حقیقت وجود واجب را می گوید که ذات وتشخص و خود و تعین واجب است؟

     یا این که مقصودش این است؛ این که ما مفهوم وجود را بر واجب تعالی حمل می کنیم عین ذات واجب است؟ که در حمل این مفهوم ذات خود واجب کافی است برخلاف ذوات ممکنات که به تنهایی مصحح حمل مفهوم وجود بر آن ها نمی باشند

در صورت نخست؛ با قطع نظر از توجیهی که ملاصدرا آورد که بنابر قول به اصالت ماهیت، در این صورت شبهه ابن کمونه بر ابن سینا وارد می شود و ما دو تا وجود وواجب فرض می کنیم که هر کدام از واجب ها وجود خاص خارجی آنها تعین و تشخص وعین ذات آن واجب باشد در این صورت شبهه ابن کمونه وارد می شود

اما اگر آن توجیه ملاصدرا را در نظر بگیریم که مفهوم وجود واحد و مشترک معنوی است در این فرض همه این را قبول دارند که مفهوم وجود در همه جا به یک معنا است و انتزاع از حقایق متباینه به تمام ذاتی نمی شود که هیچ جهت جامع واشتراکی نداشته باشند اگر این دو واجبی که ابن کمونه فرض می کند که وجود خاص هر یک از دو واجب عین ذاتش است واین ها به تمام حقیقت بسیط با هم متباین اند اگر هیچ جهت مشترک ذاتی ندارند پس چطور از ذات بذاته هر دو مفهوم واحد وجود انتزاع می شود؟ بلکه باید اشتراک ذاتی داشته باشند و آن مستلزم امتیاز ذاتی است وذات هر کدام مرکب می شود وترکیب مستلزم احتیاج وآن هم منافی با وجوب وجود است با توضیح ملاصدرا اشکال ابن کمونه به ابن سینا وارد نمی شود

در صورت دوم: اما اگر مراد ابن سینا دومی باشد یعنی بگوید: این که ما مفهوم وجود را بر واجب حمل می کنیم عین ذات واجب است و از ذات بذاته وجود واجب انتزاع می شود وبر آن حمل می شود اما این فرض اختصاص به واجب ندارد و در حقایق وجودات ممکنه هم این گونه است زیرا مفهوم وجود برای آنها هم عرضی خارج محمول من صمیمه برای حقایق است واز ذات بذاته هر حقیقتی مفهوم وجود انتزاع و بر آن حمل می شود مانند شیئیت وامکان که ابن سینا هم این را قبول دارد.

    2. برهان دوم: اگر دو واجب فرض کنیم این دو واجب؛

     یک ماهیت دارند: واتحاد در ماهیت داشته باشند در این صورت لازم می آید که احتیاج هر یک از این دو واجب در تعین خود به غیر خود باشد که این نیز مستلزم احتیاج در وجود است زیرا «الشیئ ما لم یتعین لم یوجد»

     دو ماهیت دارند: لازم می آید در وجوب وجود محتاج باشند

توضیح: اگر ماهیت این دو یکی باشد مانند زید و عمرو که ماهیت هر دو انسان است در دو واجب ماهیت هر دو را وجوب وجود می گیریم در این صورت امتیاز این دو واجب به غیر از ماهیت واجب باشد واین احتیاج در تعین به غیر است مثل این که در زید و عمرو خود ماهیت انسان سبب تعین زید و عمرو وامتیازشان از هم نمی شود بلکه ماده و لواحق وعوارض ماده است لا انسان در تعین خود به غیر ماهیت و ذاتش احتیاج دارد

از این روی که ماهیت واحد نمی تواند بر کثیر صدق کند والا ماهیت واحد نخواهد بود وتا واحدی در کار نباشد کثیر درست نمی شود تحقق کثیر بدون واحد نمی شود با تکرر واحد کثیر محقق می شود اگر ماهیت دو واجب مفروض متعدد باشد در این صورت وجوب وجود که مفهوم مشترک است عارضی خواهد بود زیرا این ها دو ماهیت دارد ووجوب وجود ماهیت هیچ کدام نخواهد بود بلکه عارضی برای دو واجب می شود و «وکل عرضی معلل» علت می خواهد که علتش؛

     خود ماهیت این دو واجب علت است: «تقدم الشیئ علی نفسه» می شود

     اگر علت غیر است: هم «تقدم الشیئ علی نفسه» و هم تقدم معلول واجب بر واجب لازم می آید

با توجه به توضیح ملاصدرا بنا بر اصالت ماهیت شبهه ابن کمونه در اینجا وارد نمی شود که دو واجب با دو ماهیت متعدد باشد می گویی: مفهوم وجوب وجود عارضی می شود اما باز هم شبهه وارد است اما بنابر توجیه ملاصدرا انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباینه بما هی متباینه که جهت جامع و اشتراکی نداشته باشند ممکن نیست لذا این معلولیت وجوب وجود در حد مفهوم باقی نمی ماند وبه خارج سرایت می کند یک جهتی است که از آن جهت این مفهوم از هر دو انتزاع می شود واگر آن عارضی باشد وعلت بخواهد احتیاج به خارج لازم می آید

    3. برهان فارابی: ایشان در فصوص الحکم خود در دو کلمه می گوید: اگر واجب کثیر باشد لازم می آید که معلول باشد

ملاصدرا می گوید: این سخن مجمل وتفصیلش بیان سابق است وحکیم سبزورای می گوید: بیانش در همان برهان دوم گذشته است که؛

     واجب یا معلول در تعین می شود (اگر ماهیت واجب ها یکی باشد)

     یا در وجوب وجودش (اگر ماهیت واجب ها متعدد باشد)

علامه طباطبایی در مورد سخن حکیم سبزورای دو احتمال می دهد منتهی علامه یک اصلاحیه ای دارند که در واقع تکمیل بیان سابق است؛

احتمال نخست: بیان سابق دو صورت درست کرد و آن را روی ماهیت برد، صورت اول روی خود ماهیت ولی علامه جزء ماهیت و لازم ماهیت را هم در همین فرض می افزاید وصورت دوم را علامه روی عرض مفارق می داند که دو واجب اختلاف ماهیت داشته باشند ووجوب وجود عارض مفارق شود

احتمال دوم در بیان سابق: آن است که ملاصدرا در نفی ماهیت از واجب مطرح کرد که واجب هیچ مرتبه ای از وجود نیست مگر شأن وظهور واجب است

باز هم با قطع نظر از توجیه ملاصدرا شبهه ابن کمونه وارد می شود و با آن خیر.در پایان این فصل ملاصدرا می گوید: برهانی که ما بر توحید واجب اقامه کردیم مصون از شبهه ابن کمونه است زیرا این شبهه در صورتی جاری می شود که برای وجود سهمی بیش از مفهوم اعتباری قایل نباشیم در حالی که ما قایل به اصالت وجود در خارج می باشیم

اصل شبهه ابن کمونه از شیخ اشراق است[9] وابن کمونه شاگرد ایشان بوده وشبهه را وی مطرح کرده است وبه نام وی شهرت یافته است وبه همین دلیل عده ای به وی لقب «افتخار الشیطان» داده اند.


[1] - تعلیقات ص61، وشرح اشارات ج3 ص40 تا 42 این تعلیقات بر فلسفه است اما جایی ملاصدرا این ها را تعلیقات بر شفا می داند که درست نیست خوش عبارت ترین کتاب ابن سینا تعلیقات او است کما این که بد عبارت ترین هم کتاب مباحثات ایشان است.
[2] - توجیه ملاصدرا بنا بر اصالت ماهیت است.
[3] - اسفار اربعه عقلیه ج1 ص129.
[4] - جهت موجودیت همان جهت حمل مفهوم وجود است.
[5] - هم «تقدم شیئ علی نفسه» یعنی تقدم واجب بر خودش و هم تقدم معلول واجب بر خودش. لازم می آید
[6] - «و هو امتناع انتزاع المفهوم الواحد من مصادیق متباینه» که مبنای توضیح ملا صدرا بود.
[7] - فصوص الحکم فص8 ص44 با شرح علامه حسن زاده آملی.
[8] - برهان خود ملاصدرا نه فارابی.
[9] - کتب المطارحات ص393، و در تلویحات ص35 و36.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo