< فهرست دروس

درس تفسیر استاد الهي زاده

91/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تفسیرآیۀ 81
 «وَ لَوْ كانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ النَّبِيِّ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِياءَ وَ لكِنَّ كَثيراً مِنْهُمْ فاسِقُون» مائده/81
 تناسب آیات
 شروع آیه با حرف عطف واو و نیز وجود ضمیر غایبی که مرجع آن در آیه قبل است و نیز پیوستگی موضوعی که با آیه قبل دارد عوامل پیوستگی با آیه قبل است. به همین خاطر باید در فهم این آیه، آیه ی قبل را مد نظر داشته باشیم. شروع این آیه با حرف شرط است حروف شرط از لحاظ این که ممکن است یا نه متفاوت است. «إنّ» برای شرطی است که امکان وقوع دارد، اما «لو» برای شرطی است که محقق نیست مثل «لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا» انبیاء/22. به همین خاطر امکان ایمان آوردن این هارا نفی می کند.
 تفسیر آیه
 لوکانوا: هرگاه کان بر سر مضارع در آید آن را به ماضی استمراری تبدیل می کند، یعنی کاری که از گذشته شروع شده تا کنون ادامه دارد. این عدم ایمان استمرار داشته چیز جدیدی نیست که امروز اتفاق افتاده باشد. در هیچ شرایطی ایمان نمی آوردند. از این «وَ لَوْ كانُوا يُؤْمِنُونَ» فهمیده می شود که صحنه های متعددی را برای اینکه ایمان بیاورند خدا برایشان فراهم کرده اما همه آنها را نادیده گرفتند. بعضی هستند در سختی ها می بُرند. برخی در خوشی ها مشکل پیدا می کنند. بنی اسرائیل هم سختی داشته هم ایام خوشی اما در هیچکدام ایمان نیاوردند.
 لسان قرآن از واقع حکایت می کند و به ظاهر اکتفا نمی کند، واقع نماست، راست یعنی مطابق با واقع بودن. در اینجا که می فرماید «وَ لَوْ كانُوا يُؤْمِنُونَ» اگر ایمان به خدا می آوردند یعنی ایمان به خدا و نبی و به آنچه به سوی او نازل شده ندارند.
 آیه محل بحث مربوط به بنی اسرائیل است چون اولین مرجع ضمیر، بنی اسرائیل است که در آیه 78 است «لُعِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَني‌ إِسْرائيل»، ذکر شده است. بعضی از مفسران نزدیکترین مرجع را رعایت نکرده اند و ضمیر را به «اهل کتاب» برگردانده اند، حال این که این دو واژه از لحاظ سعه و ضیق معنایی متفاوتند. خصوص بنی اسرائیلِ محل بحث یهود هستند. پس ضمیر برمی گردد به الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَني‌ إِسْرائيل. مگر یهودی ها خدا را قبول ندارند؟ آن ها مدعی ایمان هستند اما ایمان امری قلبی است. در همان یهودی بودنشان صادق نیستند. نشانه ایمان، التزام عملی به احکام الهی است. در برخی از تفاسیر گفته شده یؤمنون بالله یعنی ایمان باطنی ندارند. من به جای ایمان ظاهری و باطنی ایمان واقعی را پیشنهاد می کنم. ایمان چیزی نیست که با زبان تحقق پیداکند.
 والنبی: چون بحث درباره ی یهود هست دو احتمال وجود دارد:
  1. مراد از نبی حضرت موسی (ع) است، که اگر به خدا و موسی ایمان داشتند، کفار را اولیاء خود قرار نمی دادند.
  2. مراد از نبی رسول گرامی اسلام(ص) می باشد.
 از میان این دو وجه، وجه دوم را می پسندم. زیرا «النبی» در قرآن برای رسول خدا (ص) به کار رفته است. یا ایها النبی، پیامبر ماست یا در یصلون علی النبی، اکثر قریب به اتفاق کاربردهای النبی برای رسول گرامی اسلام است.
 فایده تشخیص اصل های قرانی این است که در وقت شک مردد نمی مانیم. تأسیس اصول برای موارد مشکوک است. خلاف اصل قرینه می خواهد که نداریم.
 برخی از مفسران به خاطرعدم توجه به سیاق، آیه را به زمان موسی مرتبط دانسته اند اما با توجه به واژه تَری درآیۀ قبل که خطاب به پیامبر ماست فهمیده می شود این نظر درست نیست.
 درباره وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِ که آیا مراد تورات است یا قرآن دو وجه گفته شده، ما چون نبی را رسول گرامی گرفتیم این هم می شود قرآن. (روشمندی تفسیر مثل ریاضی است که از راه فرمول حل می شود. همه مراحل فهم قرآن روشمند است).
  مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِياءَ : ما نافیه و این جمله جواب شرط است. اتخاذ نمی کردند الذین کفروا را أولیاء. در آیه قبل بحث تولی بود. تولی یعنی ولایت پذیری نه دوست داشتن. چها ر عنصر قرب، محبت، نصرت و سرپرستی برای ولایت بیان شده است. قرب و محبت می تواند درونی باشد اما نصرت و ولایت امری بیرونی است که بروز و ظهور خارجی دارد. محبت عاطفی است اما نصرت و سرپرستی از ویژگی های بیرونی ولایت است. این ها که تولی می کنند به دنبال نصرت آن ها هستند یا سرپرستی مشرکان را می پذیرند.
 در آیه قبل مسأله تولی مطرح شد اما در اینجا مسأله اتخاذ ولی. این دو با هم متفاوتند. تولی یعنی ولایت پذیری اما اتخاذ ولی یعنی با مبنا و با اختیار و با اعتقاد. تولی ممکن است فقط فعل باشد اما اتخاذ ولی فراتر از مرحله کنش وگرایش است به بینش هم برمی گردد. در بینش مشکل داشته که ولایت آنها را قبول کردند. أولیاء یعنی سرپرستان و أولیاء امور، کارگزاران.
 وَ لكِنَّ كَثيراً مِنْهُمْ فاسِقُون: ضمیر «هم» به بنی اسرائیل بر می گردد. این انصاف قرآن را می رساند که با مسامحه عرفی فرق می کند. عرف در قضاوت های خود ده درصد را به بقیه ملحق می کنند. اما کلام خدا چون واقع نما است اگر در واقع عده ی قلیلی حتی یک نفر با بقیه متفاوت باشد او را استثنی می کند. در اینجا هم می فرماید: کثیرا منهم فاسقون یعنی قلیلی هم فاسق نیستند. ضمیرهُم به کفار بنی اسرائیل برمی گردد. گاهی فسق ناظر به عمل است گاهی ناظر به اعتقاد. فسق یعنی خروج. پس فاسق کسی است که قبلا داخل باشد. قبلا مؤمن بوده امروز خروج از ایمان. اما این خروج با توجه به سیاق مشخص می شود که آیا خروج از ایمان است یا فسق فقهی. فسق کلامی یعنی کفر،اما فسق فقهی یعنی جرم. از فضای بحث که درباره ی ایمان است، معلوم می شود مراد در اینجا خروج از ایمان است. پس در اینجا فسق اعتقادی مراد است. کفر هم گاهی اعتقادی است گاهی عملی. کسی که حج را به جا نیاورد کفرعملی دارد. تا اینجا لایه اول آیه را بهره بردیم.
 دو وجه نادرست در تفسیر آیه
 در تفاسیر اهل سنت دو وجه دیگر برای آیه ذکر شده و این وجه که ذکر شد را نیاورده اند. آن دو وجه:
  1. وَ لَوْ كانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ضمائر به مشرکان برمی گردد. اگر این مشرکان ایمان داشتند این یهودی ها با آن ها هم پیمان نمی شدند. تفسیر المنار این وجه را وجه خوبی می داند به لحاظ محتوا. در حالی که در تفسیر، تحلیل محتوا نمی کنیم، استناد به لفظ داریم. مفسر در خدمت عبارت قرآن است پس این وجه به دو دلیل درست نیست وآن قاعده وحدت مرجع ضمایر است. در آیه 80 ضمیر منهم به یهود برمی گردد و نیز سایر ضمایر جمع آیه هم به یهود برمی گردد. این قاعده را رعایت نکرده اند. اشکال دوم اینکه ولکن کثیرا منهم فاسقون اگر بگوییم کثیری از مشرکان فاسقند مفهوم آن این می شود که قلیلی از مشرکان فاسق نیستند.
  2. وجه دوم که در تفاسیر اهل سنت آمده: گفته اند ولو کان... ضمایر بر می گردد به منافقین. اگر این منافقین ایمان داشتند این کفار اتخاذ ولی نمی کردند. در جواب می گوییم: مرجع این ضمایر در کجاست؟ و نیز منافقین همه شان فاسقند نه کثیری از آن ها.
 وجه صحیح دربارۀ مرجع ضمایر آیه
  ضمیر هم در مااتخذوهم به مشرکان، و بقیه ضمایر به یهودی ها برمی گردد. این آیه قیاس استثنائی منطقی است. در قیاس استثنائی چهار رکن وجود دارد:
  1. مقدم؛ که در ایجا همان شرط است: «وَ لَوْ كانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ النَّبِيِّ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِ»
  2. تالی؛ که در اینجا همان جزاست: «مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِياءَ»
  3. استثناء تالی: «وَ لكِنَّ تَرى‌ كَثيراً مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذينَ كَفَرُوا» (آیۀ80)
  4. نتیجه: «كَثيراً مِنْهُمْ فاسِقُون» پس کثیراً منهم غیرمؤمنین که به جای آن فاسقون آمده. یعنی بسیاری از آنها خارج از ایمانند گرچه مدعی اند.
 
 
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo