< فهرست دروس

درس تفسیر استاد درایتی

1401/03/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حقوق انسان از منظر قرآن/حقّ ذاتى انسان بر خدا /حقّ حيات

 

جمع بندى

 

اگرچه كه بر اساس روايات، تشخيص حيطه ى حق حيات براى انسان ها كمى مشكل است اما به نظر مى رسد اسلام حتى براى كافر يا ملحدى كه منشأ هيچ فسادى در زمين نبوده و حيات او مانع از حيات معنوى بشريت نمى باشد، حق حيات قائل است و وجوب قتل مرتد (فطرى) به جهت تالى فاسد هايى بوده كه اختصاص به اين مورد داشته[1] و نمى توان چنين حكمى را تسرى به همه ى كفار يا مشركين داد يا از آن عدم به رسميت شناختن حق حيات از جانب اسلام نتيجه گرفت.

در تاييد مطالب فوق به آيه شريفه ى {إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ ۚ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا [2] }[3] نساء ٩٠ ، مى توان اشاره نمود كه خداوند متعال در فرض كناره گيرى دشمن از جنگ و پيشنهاد صلح، راهى براى غلبه بر آنان و تعدى و خون ريزى قرار نداده است.

بنابراين هرچند كه ممكن است در بازه ى زمانى خاص و وقائع تاريخى (قضية شخصية)، اسلام به حسب شرائط زمان و مكان حكم خاصى صادر نموده باشد اما اين شريعت جاودان حيات همه ى انسان ها حتى كسانى كه اعتقادى به اسلام ندارند، را محترم شمرده و در شرائط عادى اجازه تعدى و تجاوز به جان انسان ها را نمى دهد همچنان که در آیه شریفه ی {لا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ [4] }[5] ممتحنة ۸ ، خداوند متعال رفتار عادلانه و احسان و نیکی به کفاری که هیچ ابراز دشمنی با مسلمانان ننموده اند را تأیید نموده و ترک آن را تجویز نمی نماید[6] [7] بلکه بر اساس آیه ی {إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ ۚ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ [8] }[9] ممتحنة ۹، رفتارهای خصمانه و نا ملائم را اختصاص به آن دسته از کفاری داده شده که برای مسلمانان ایجاد زحمت کرده و اقدام به ظلم نسبت به آنان نموده اند. [10]

فائده

١ - تا به اينجا در مقام اثبات حق ذاتى حيات براى انسان ها از منظر اسلام و قرآن بوديم اما در همين راستا با اين پرسش روبرو خواهيم بود كه آيا اين حق ذاتى قابل اسقاط و صرف نظر كردن است يا خير؟ [11]

بديهى است كه وقتى از ذاتى بودن اين حق سخن به ميان مى آيد، على القاعده اين حق حتى از طرف صاحب حق نيز قابل اسقاط نخواهد بود و لذا از منظر اسلام، خودكشى حرام مى باشد و امر به قتل خويش نافذ نبوده و موجب مصونيت قاتل نخواهد بود.

براى اثبات اين مدعا علاوه بر فطرت و عقل، به آيات ذيل نيز تمسك شده است :

     {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ ۚ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا [12] }[13] [14]

     {وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا [15] }[16] [17]

     {وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ [18] }[19] [20]

به نظر مى رسد هيچ يك از آيات مباركات صراحت در حرمت خودكشى ندارد لكن در ميان تراث روايى، روايت هايى وجود دارد كه در ضمن استدلال به اين آيات، از آنجا كه اقدام به خودكشى بزرگترين كفران نعمت و دخالت در حوزه ى استحفاظى الهى بوده، آن را حرام بر مى شمارند [21] مانند :

     قال : وقال الصادق عليه‌السلام : من قتل نفسه متعمدا فهو في نار جهنم خالدا فيها ، قال الله عزّ وجلّ : ( ولا تقتلوا أنفسكم إن الله كان بكم رحيما * ومن يفعل ذلك عدوانا وظلما فسوف نصليه نارا وكان ذلك على الله يسيرا ). [22]

     محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى ، عن محمد بن الحسين ، عن صفوان ، عن معاوية بن عمار ، عن ناجية ، عن أبي جعفر عليه‌السلام ـ في حديث ـ قال : إن المؤمن يبتلى بكل بلية ويموت بكل ميتة إلا أنه لا يقتل نفسه. [23]

 


[1] سوره آل عمران، آيه 72.. برخى معتقدند ارتداد فطرى آثار اجتماعى سوءى (مانند ايجاد شك در دل ساير مسلمين نسبت به آموزه هاى دينى) به همراه خواهد داشت كه شارع مقدس به جهت محافظت جامعه حكم به قتل مرتد فطرى مى نمايد همچنان كه آيه شريفه ى {وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ} آل عمران ٧٢، مى فرمايد ايمان اولى و تكذيب ثانوى از جانب يهود و نصارى تاكتيكى براى نابود نمودن اسلام و توطئه اى از جانب آنان است و گويا شريعت اسلام براى پاتك به اين تاكتيك، حكم به وجوب قتل مرتد فطرى نموده است. بديهى است كه بر اين اساس اگر مرتد فطرى ارتداد خويش را اظهار ننمايد، حكم به وجوب قتل او نيز نخواهد شد
[2] مگر آنان که به گروهی که میان شما و ایشان پیمانی [چون پیمان متارکه جنگ یا پیمان های دیگر] است بپیوندند، یا در حالی که سینه هایشان از جنگیدن با شما یا قوم خودشان به تنگ آمده باشد به نزد شما آیند. و اگر خدا می خواست قطعاً آنان را بر شما مسلط می کرد، در آن صورت به طور یقین با شما می جنگیدند. پس اگر از شما کناره گرفتند، و با شما به جنگ برنخاستند، و پیشنهاد صلح و آشتی دادند، [به آنان تعدّی نکنید که] خدا در این صورت برای تجاوز به آنان راهی برای شما قرار نداده است.
[4] خدا شما را از نیکی کردن و عدالت نسبت به کسانی که درکار دین با شما نجنگیدند و شما را از دیارتان بیرون نکردند باز نمی دارد؛ زیرا خدا عدالت پیشگان را دوست دارد.
[7] سوره توبه، آيه 8.. برخی از مفسرین معتقدند که این آیه با آیه {وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ ۖ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ۗ كَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ} بقرة ۱۹۱ و یا آیه {فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ ۚ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ} توبة ۸، نسخ شده و حکم به مهدور الدم بودن کافر حربی گردیده است
[8] خدا فقط شما را از دوستی با کسانی نهی می کند که در کار دین با شما جنگیدند، و از دیارتان بیرون راندند، و در بیرون راندنتان به یکدیگر کمک کردند تا [به خاطر این سختگیری] با آنان دوستی کنید. و تنها کسانی که با آنان دوستی کنند، ستمکارانند.
[10] نکته ی آخر به صورت استدراک در جلسه ی ۱۲ تفسیر مورخ ۱۶ خردادماه بیان شده است.
[11] سوال ديگر در اين باب حكم قتل ترحمى و شناسايى مصاديق آن است كه در بحث حاضر بدان پرداخته نخواهد شد.
[12] ای اهل ایمان! اموال یکدیگر را در میان خود به باطل [و از راه حرام و نامشروع] مخورید، مگر آنکه تجارتی از روی خشنودی و رضایت میان خودتان انجام گرفته باشد. و خودکشی نکنید؛ زیرا خدا همواره به شما مهربان است.
[14] اگرچه كه برداشت اولى از قتل نفس در آيه ى شريفه همان خودكشى است اما ممكن است به قرينه ى اموالكم، انفسكم نيز ناظر بر جان هاى مسلمين باشد كه به جهت رابطه ى عميق و اتحاد مجتمع از آن تعبير به جان هاى خويش شده است.
[15] و هر کس مؤمنی را از روی عمد بکشد، کیفرش دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود، و خدا بر او خشم گیرد، و وی را لعنت کند و عذابی بزرگ برایش آماده سازد.
[17] اطلاق آيه شامل كسى كه عامدنامه اقدام به قتل خويش مى كند نيز مى شود علاوه بر اينكه روايت ذيل نيز تصريح بر اين شموليت مى كند: محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن الحسن بن محبوب. عن أبي ولاد الحناط، قال : سمعت أباعبدالله عليه‌السلام يقول : من قتل نفسه متعمدا فهو في نار جهنم خالدا فيها.وسائل الشيعة جلد ٢٩ صفحه ٢٤ رقم ٣٥٠٥٩.
[18] و در راه خدا انفاق کنید و [با ترک این کار پسندیده، یا هزینه کردن مال در راه نامشروع] خود را به هلاکت نیندازید، ونیکی کنید که یقیناً خدا نیکوکاران را دوست دارد.
[20] اگرچه واژه تهلكة از حيث لغت اعم از مرگ و ديگر گرفتارى هاست لكن هلاكت در قرآن كريم مكررا بر مرگ اطلاق شده است مانند:{يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ ٱللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِى ٱلْكَلَٰلَةِ ۚ إِنِ ٱمْرُؤٌاْ هَلَكَ لَيْسَ لَهُۥ وَلَدٌ وَلَهُۥٓ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ ۚ وَهُوَ يَرِثُهَآ إِن لَّمْ يَكُن لَّهَا وَلَدٌ ۚ فَإِن كَانَتَا ٱثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا ٱلثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ ۚ وَإِن كَانُوٓاْ إِخْوَةً رِّجَالًا وَنِسَآءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ ٱلْأُنثَيَيْنِ ۗ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّواْ ۗ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌۢ} نساء ١٧٦{أَلَمْ يَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ ٱلْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ} يس ٣١بنابراين از ظاهر اين آيه نه تنها حرمت خودكشى بلكه حرمت هر اقدامى كه احتمال مرگ در آن وجود دارد، بدست مى آيد. اللهم الا ان يقال كه به قرينه ى صدر آيه و سياق صدر و ذيل، مقصود از هلاكت افراط در انفاق و رنج برآمده از آن و هلاكت از جهت معشيت مى باشد و لذا در پايان آيه امر به احسان شده است كه ناظر برعدالت در رفتار و ميان روى در هزينه ها خواهد بود. همچنين با توجه به اينكه هلاكت جان موجب رهايى بسيارى از رنج هاى دنيوى است، نمى توان ادعا كرد كه حرمت هلاكت مالى به طريق اولى حرمت هلاكت جان را اثبات مى نمايد بلكه ممكن است از منظر عقلاء فرار از رنج اشد و اقوى از فرار از مرگ بشمار آيد و از اين رو برخى از انسان ها از رنج و درد به مرگ پناه مى برند.
[21] به نظر مى رسد لسان اين دسته از روايات تطبيقى است نه تفسيرى و لذا بر اساس آن نمى توان ساير احتمالات معنايى در آيات را نفى كرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo