< فهرست دروس

درس تفسیر استاد درایتی

1401/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حقوق انسان از منظر قرآن/حقّ ذاتى انسان بر خدا /حقّ حيات

 

در برابر اين آيات، آياتى وجود دارد كه از ظاهر آن ها چنين برداشت مى شود كه حيات حيوانى براى خصوص مسلمان و يا مؤمن حقّ بوده و حقّ ذاتى اى به نام حيات براى عموم انسان ها وجود نخواهد داشت بلكه حيات غير مسلمانان منحصر به شرائط خاصى مى باشد. بعضى از اين آيات عبارت است از :

     {يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ [1] }[2]

     {... وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ [3] }[4]

     {وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ ۖ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ۗ كَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ [5] }[6]

     {كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ [7] }[8]

     {وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ ۖ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ [9] }[10]

     {قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ [11] حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ [12] }[13]

بر همين اساس در فقه اماميه نيز بعضى از انسان ها مهدور الدم معرفى شده اند [14] مانند :

١- سبّ كننده و دشنام دهنده به نبىّ معظّم اسلام صلّى الله علیه و آله و ائمة أطهار عليهم السلام. [15]

٢- مرتدّ فطرى در صورتى كه مرد باشد. [16]

٣- محارب. [17]

٤- باغى. [18]

٥- جاسوس. [19]

٦- ناصبى. [20]

٧- كافر حربى. [21]

٨- كافر ذمى يا معاهد و يا مستأمنى كه نقض شرائط ذمة و عهد و امان نموده باشد.

٩- قاتلى كه قتل عمد او به حكم قاضى شرعى به اثبات رسيده و از دست أولياء دم و قاضى فرار كرده باشد.

به نظر مى رسد اين دو دسته از آيات هيچ منافاتى با يكديگر نداشته و دسته ى دوم ناقض ذاتى بودن حقّ حيات براى عموم انسان ها يا اختصاص آن به قشر خاصى از انسان ها نمى باشد زيرا اولا مفاد اين آيات، مقاتله و مبارزه و جهاد است كه ممكن است مستلزم كشته شدن انسان ها شود همچنان كه تسليم شدن آنان نيز دور از انتظار نيست، نه اينكه امر مستقيم پروردگار متعال به كشتن انسان ها تعلق گرفته باشد. ثانيا امر به قتال (جنگ) و جهاد با هدف مشخص مانند خون خواهى و قصاص يا به منظور ريشه كن كردن فساد در زمين (حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ) يا تسليم و قبول پرداخت جزية، به منزله ى حكم ثانوى بوده و بديهى است كه هيچ منافاتى با حكم اولى و حقّ ذاتى حيات براى همه ى انسان ها نخواهد داشت. ثالثا اين آيات دلالت دارد كه از منظر قرآن كريم، تحفظ بر حد اعلاى حيات معنوى انسان ها نسبت به حيات حيوانى آنان ترجيح دارد پس در مواردى كه حيات حيوانى يك انسان مانع از حيات معنوى ساير انسان ها شود، على القاعده بايد حيات حيوانى آن انسان سلب شود تا بر حيات معنوى ديگران تحفظ گردد {إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ [22] }.[23] بنابراين حتى پيش فرض دسته ى دوم از آيات نيز ذاتى بودن حقّ حيات براى همه ى انسان هاست اما حقّ ذاتى حيات به معناى وجوب محافظت از جان همه ى انسان ها (مانند انقاض غريق) نمى باشد.

بايد توجه داشت كه ذاتى بودن حقّ حيات به معناى عدم امكان سلب آن نيست بلكه در مواردى حقّ حيات انسان ها موجب سلب حقّ حيات از برخى ديگر خواهد بود {وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ [24] }[25] و تحفظ بر نفس حقّ حيات سبب محدوديت آن مى باشد، همچنان كه ممكن است ساير حقوق انسان ها (مانند حقّ امنيت) با وجود يك انسانى به خطر بيافتد كه در مثل اين موارد نيز تحفظ بر حقوق انسان ها متوقف بر سلب حيات از يك انسان خواهد بود.

 


[1] اى پیامبر! با کافران و منافقان به جهاد برخیز و نسبت به آنان سخت گیری کن [و درشت خو باش]؛ و جایگاهشان دوزخ است؛ و دوزخ بد بازگشت گاهی است.
[3] و با همه مشرکان همان گونه که آنان با همه شما می جنگند، بجنگید و بدانید خدا با پرهیزکاران است.
[5] و آنان را [که از شرک و کفر و هیچ ستمی باز نمی‌ایستند] هر کجا یافتید، به قتل برسانید و از جایی که شما را بیرون کردند بیرونشان کنید و فتنه [که شرک، بت پرستی، بیرون کردن مردم از خانه و کاشانه و وطنشان باشد] از قتل وکشتار بدتر است. و کنار مسجدالحرام با آنان نجنگید مگر آنکه در آنجا با شما بجنگند؛ پس اگر با شما جنگیدند، آنان را به قتل برسانید که پاداش وکیفر کافران همین است.
[7] جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، وبسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ وخدا [مصلحت شما را در همه امور] می داند و شما نمی دانید.
[9] و با آنان بجنگید تا فتنه ای [چون شرک، بت پرستی و حاکمیّت کفّار] بر جای نماند و دین فقط ویژه خدا باشد. پس اگر بازایستند [به جنگ با آنان پایان دهید و از آن پس] تجاوزی جز بر ضد ستمکاران جایز نیست.
[11] مرحوم علامه طباطبائى تصريح مى نمايند كه در مِنَ اين آيه، بيانية است و بر اين اساس تجويز مقاتله با اهل كتاب، به طريق اولى موجب جواز مقاتله با مشركين مى باشد و اقوى تر از آن، جواز مقاتله با كفار خواهد بود. مؤيد بيانية بودن اين من آن است كه پرداخت جزية مختص اهل كتاب مى باشد في اما بايد توجه داشت كه پروردگار متعال در اين آيه امر به مقاتله با آن دسته از اهل كتابى مى نمايد كه حقيقيا ايمان و باور قلبى به ذات ربوبى و روز رستاخيز ندارند. اللهم الا ان يقال كه نفس اعتقاد به پسر خدا بودن جناب عزير يا تثليث و همچنين موقت بودن جهنم و معدود بودن ايام عذاب {ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ ۖ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ} آل عمران ٢٤، مستلزم عدم ايمان همه ى اهل كتاب به خداوند و قيامت مى باشد اما به نظر مى رسد اين توجيه تمام نيست مگر اينكه گفته شود بر اساس آيه شريفه ى {قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ ۖ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ} انعام ٣٣ انكار نبوت خاتم النبيين از جانب اهل كتاب در حقيقت كفر به آيات الهى و انكار ايشان بشمار مى آيد.
[12] با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند، و آنچه را خدا و پیامبرش حرام کرده اند، حرام نمی شمارند، و دین حق را نمی پذیرند، بجنگید تا با دست خود در حالی که [نسبت به احکام دولت اسلامی] متواضع و فروتن اند، جزیه بپردازند.
[14] بايد توجه داشت كه اصطلاح مهدور الدم دقيقا مفهوم متضاد محترم بودن نيست (هرچند كه در كتب فقهى خلطى نسبت به آن صورت گرفته است) و از اين رو بر تمام اشخاصى كه جان آن ها احترام و لزوم حفظ ندارد، مهدور الدم اطلاق نمى شود. همچنين در مواردى جواز قتل شخص مهدور الدم نيزمتوقف بر استئذان از حاكم شرع مى باشد.
[15] برخى از فقهاء معتقدند كه سبّ كننده به أنبياء عظام نيز موجب مهدور الدم شدن انسان مى گردد.
[16] مُرْتَد فِطْری کسی که پدر یا مادرش یا هر دو، مسلمان باشند و بعد از بلوغ، از دین اسلام خارج شود. مجازات مردِ مرتد فطری قتل است، اما زن زندانی می‌شود تا زمانی که توبه کند یا بمیرد.بنابر فتوای بیشتر فقهای شیعه، توبه مردِ مرتد فطری پذیرفته نمی‌شود با این حال مرحوم آیت‌الله خویی از مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم شمسی معتقد است که توبه او اگرچه موجب برداشته شده حکم قتل، فسخ ازدواج و تقسیم اموالش بین ورثه نمی‌ شود اما سبب مسلمان شدن و آمرزش گناهانش خواهد بود.
[17] بر اساس ماده ٢٧٩ قانون مجازات اسلامى، هر کس که برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد، محارب و مفسد فی الارض خواهد بود و میان سلاح سرد (همچون چاقو، قمه، شمشیر، نیزه و…) و سلاح گرم (تفنگ، هفت تیر، مسلسل و…) تفاوتی نیست.البته کسی که به روی مردم سلاح بکشد ولی در اثر ناتوانی موجب هراس هیچ فردی نشود، محارب نیست.همچنین اگر کسی سلاح خود را با انگیزه عداوت شخصی به سوی یک یا چند نفر مخصوص بکشد و عمل او جنبه عمومی نداشته باشد، محارب محسوب نمی شود.
[18] باغى در فقه بر کسى اطلاق مى‌شود که بیعت خویش را با پیشوای معصوم علیه السّلام شکسته و از اطاعت وى بیرون رفته باشد، اما بر اساس ماده ٢٨٧ قانون مجازات اسلامى : گروهی که در برابر اساس نظام جمهوری اسلامی ایران، قیام مسلحانه کند باغی محسوب می شود و در صورت استفاده از سلاح، اعضای آن به مجازات اعدام محکوم می گردند.
[19] فقهای مسلمان جاسوسی برای دشمنان اسلام را حرام، گناه کبیره و مستوجب کیفر و جاسوسی به سود مسلمانان را ممدوح و در برخی موارد ضروری دانسته‌اند اما اينكه حكم اولى جاسوسى بر عليه مسلمين قتل باشد، محل ترديد است.
[20] ناصِبی کسی است که با أميرالمؤمنين یا یکی از اهل بیت (علیهم السلام) دشمنی ورزد و دشمنی خود با آنان را آشکار سازد. انکار فضایل اهل بیت عليهم السلام، لعن و سب ائمه و نیز دشمنی با شیعیان از مصادیق ناصبی‌گری دانسته شده است.
[21] کافر حَربی به تعريف اوسع شخص غیرمسلمانی است که معاند حکومت اسلامی بوده و هیچ‌گونه پیمانی از قبیل مُعاهِده و عقد امان و صلح با مسلمین نداشته باشد؛ اما به تعريف مضيغ خود عبارت از غير مسلمانى است كه با مسلمانان در حال جنگ و یا در حال اعلام جنگ باشد.به نظر مى رسد بر اساس تعريف موسع كافر حرفى، مهدور الدم بودن او لزوما به معناى وجوب قتل او نباشد بلكه ظاهرا صرفا به معناى عدم حرمت جان و لزوم حفظ آن خواهد بود.
[22] کیفر آنان که با خدا و پیامبرش می جنگند، و در زمین به فساد و تباهی می کوشند، فقط این است که کشته شوند، یا به دارشان آویزند، یا دست راست و پای چپشان بریده شود، یا از وطن خود تبعیدشان کنند. این برای آنان رسوایی و خواری در دنیاست، و برای آنان در آخرت عذابی بزرگ است.
[24] ای صاحبان خرد! برای شما در قصاص مایه زندگی است، باشد که [از ریختن خون مردم بدون دلیل شرعی] بپرهیزید.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo