< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

99/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/مفهوم الوصف/

مختار در مسأله

مرحوم آيت الله خوئى قائل به مفهوم ناقص براى وصف بودند يعنى معتقدند از جمله وصفيه بدست مى آيد كه ذات موصوف واجد هيچ ملاكى براى حكم نيست و وجوب حكم نسبت به آن مطلقا منتقى است كه وجه سوم از مفاهيم مرحوم صدر بود. دليل آيت الله خوئى بر اين ادعا لغويت قيد در فرض تعلق حكم به ذات موصوف بود و حق آن است كه تدريجى بودن احكام نيز يك قاعده نيست تا رافع لغويت باشد بلكه در خصوص حكم عام بعد از حكم خاص تا قبل از إكمال شريعت قابل فرض مى باشد.

به نظر مى رسد اگر قائل به استحالة اجتماع دو حكم مماثل باشيم كلام آيت الله خوئى تمام است اما بنابر قول به جواز اجتماع دو حكم مماثل (و هذا قول الصحيح لعدم وجود محذور العقلى لاجتماع المثلين) محذورى وجود ندارد كه ذات موصوف واجد ملاك حكم و اتصاف آن به وصف موجب ملاك دومى براى حكم شود كه نتيجه آن تشديد و تأكيد خواهد بود پس بنابراین وصف مطلقا مفهوم ندارد.

 

مفهوم غاية

جمله غايية در دو مقام مورد بررسى قرار می‌گيرد :

مقام اول - منطوق

در جملات غايية نسبت به منطوق آن اختلاف است كه غاية داخل در حكم مغيّى هست يا نه كه پنج قول در مسأله وجود دارد :

    1. غاية داخل در حكم مغيّى است مطلقا

    2. غاية داخل در حكم مغيّى نيست مطلقا

    3. دخول غاية در مغيّى همجنس و عدم دخول در غير همجنس

    4. دخول غاية در مغيّى با حتى و عدم دخول غاية با إلى

    5. عدم دلالت غاية بر دخول و عدم دخول (اجمال) و تابع قرينه بودن

 

بسيارى از اصوليين مانند مرحوم صدر در بحث غاية به منطوق آن نپرداخته اند كه گويا قائل به قول پنجم هستند و براى غاية قاعده و اصلى نسبت به دخول آن در حكم مغيّى و عدم دخول آن، شناسايى ننموده اند فلذا هر مورد از استعمال را نيازمند فحص از قرينه مى دانند و در فرض عدم وجود قرينه قائل به اجمال لفظى و رجوع به اصل عملى مى باشند.

مرحوم نائينى قائل به تفصيل بين حتّى و غير آن هستند زيرا مدخول حتّى غالبا فرد خفىّ موضوع حكم است پس لامحاله بايد داخل در حكم باشد بخلاف ساير أدات غاية.[1]

مرحوم آيت الله خوئى معتقدند جناب نائينى بين حتّى جارّة كه مفيد انتهاى غاية است و بين حتّى عاطفة خلط كرده است و مواردى كه حتّى بر سره فرد خفىّ مى آيد (مات الناس حتى الأنبياء) عاطفه مى باشد. ايشان قائل اند غاية مطلقا داخل در حكم مغيّى نيست مگر قرينه اى بر دخول وجود داشته باشد.[2]

 

مى گوييم در اين مقام اگر به دنبال شناسايى موضوع له أدات غاية باشيم به نظر مى رسد از اين حيث مجمل و مهمل باشد و اگر به دنبال شناسايى ظهور أدات باشيم بايد به بررسى استعمالات بپردازيم كه اگر اكثر استعمالات قرينه بر عدم دخول داشته باشد، ظهور بر دخول براى أدات منعقد نخواهد شد. به نظر مى رسد از حيث موارد استعمالى و ظهور انصرافى بين حتّى و إلى تفاوتى وجود دارد كه قول صحيح نزد ابن هشام انصارى نيز همين بود.[3]

 

مقام دوم - مفهوم

نسبت به مفهوم داشتن غاية نيز اختلاف وجود دارد و اقوال در منطوق نسبت به دائرة مفهوم نيز مؤثر است همچنان كه مرحوم آخوند نيز متذكر آن شد[4] زيرا مثلا بنابر قول اول (دخول غاية در مغيّى) از انتفاء حكم (مفهوم) نسبت به مابعد غاية بحث مى شود اما بنابر قول دوم (عدم دخول غاية در مغيّى) از انتفاء حكم (مفهوم) نسبت به غاية و مابعدش بحث مى شود و هكذا.

 

مرحوم آيت الله خوئى مى فرمايند غاية به سه صورت ممكن است استعمال شود :

    1. غاية قيد موضوع است مانند آية وضوء ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ﴾ كه إلى غاية مغسول است نه غسل (حكم)

    2. غاية قيد متعلق است مانند آية صوم ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ﴾ كه إلى غاية صيامى است كه محكوم به وجوب مى باشد.

    3. غاية قيد حكم است مانند (كلّ شىء لك حلال حتّى تعلم أنّه حرام) كه حتّى غاية حليلت است.

ايشان قائل اند غاية اگر قيد موضوع يا متعلق حكم باشد از مصاديق مفهوم وصف مى باشد زيرا مراد از وصف در بحث مفاهيم هر چيزى بود كه مبيّن و معرّف موضوع يا متعلق حكم باشد. أما اگر غاية قيد حكم باشد لامحاله در مقام ثبوت دلالت بر مفهوم دارد و الا جملة غايية كذب خواهد بود و چيزى كه غاية نبوده غاية قرار داده شده و اين خلف فرض است، بنابراين مفهوم غاية أقوى از مفهوم شرط مى باشد.[5]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo