< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1402/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصل برائة/وجوب احتیاط /آیات

 

مختار در مسأله

به نظر می‌رسد با صرف نظر از حکم عقل به قُبح عقاب بلابیان، دلالت دو آیه‌ی اخیر بر لزوم احتیاط در شبهات حکمیة فی نفسه تمام است، لکن باید نسبت بین آن‌ها و ادله‌ی برائت را بررسی کرد.

 

نکته

با توجه به اینکه از یک طرف گفته شد دلالت دو آیه ۱۵ إسراء[1] و ۱۱۵ توبة[2] بر برائت شرعی و ترخیص در شبهات الزامیة تمام است، و از طرف دیگر دلالت دو آیه‌ی ۱۰۲ آل‌عمران[3] و ۵۹ نساء[4] نیز بر وجوب احتیاط در مشتبهات پذیرفته شد، باید در مقام جمع بین این دو گروه آیات برآمد که بدین شرح است:

     اگر حکم عقل به قُبح عقاب بلابیان مردود یا مشکوک قلمداد شود — باتوجه به اینکه گروه دوم از آیات دلالت دارد که هم اطاعت قطعیة فرامین الهی واجب است و هم اطاعت احتمالیة آن‌ها، درحالی که گروه اول از آیات دلالت دارد که خصوص اطاعت احتمالیة و مشکوک در شبهات حکمیة واجب نیست و ارتکاب معصیت احتمالی شارع مجاز است، گروه‌ اول (ادله‌ی برائت) مقدم بر گروه دوم (ادله‌ی احتیاط) خواهد بود و آن‌ها تخصیص می‌زند. بنابراین مقتضای جمع آیات آن است که احتیاط پیرامون شبهات حکمیة در عین اینکه رجحان دارد و امر مطلوبی است اما لزوم ندارد.

     اگر حکم عقل به قُبح عقاب بلابیان پذیرفته شود — آیه ۵۹ نساء اساسا دلالت بر وجوب احتیاط در شبهات حکمیة نخواهد داشت تا نوبت به نسبت سنجی بین دو گروه آیات برسد، زیرا وقتی عقل حکم به عدم عقوبت می‌کند، معصیتی وجود نخواهد داشت تا اطاعت و تقوا در ازای آن معنا داشته باشد[5] ، اما آیه ۱۰۲ آل‌عمران دلالت بر رجحان مراعات سطح بالایی از تقوا و مستحب بودن احتیاط در شبهات حکمیة خواهد داشت.

 

مقام سوم – روایات

اگرچه أخباریون برای اثبات وجوب احتیاط در شبهات حکمیة تحریمیة به طوائف مختلفی از روایات تمسک نموده‌اند، اما باتوجه به ضعف سندی و دلالتی عموم آن‌ها، بهترین روایاتی که ممکن است مورد استدلال برای این مدعا قرار گیرد، سه دسته از روایات است که به بررسی آن می‌پردازیم:

دسته‌ی اول : روایاتی که دلالت دارد وقوف در شبهات بهتر از اقتحام در هلکات است، مانند: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِاَللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ اَلزُّهْرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَلْوُقُوفُ عِنْدَ اَلشُّبْهَةِ خَيْرٌ مِنَ اَلاِقْتِحَامِ فِي اَلْهَلَكَةِ وَ تَرْكُكَ حَدِيثاً لَمْ تُرْوَهُ خَيْرٌ مِنْ رِوَايَتِكَ حَدِيثاً لَمْ تُحْصِهِ.[6]

براساس این روایات وظیفه‌ی مکلف در قبال شبهات بدویة، توقف است که در این صورت عملا باید احتیاط نمود، زیرا با ارتکاب مشتبهات بیم افتادن در هلاکت و مبتلی شدن به عذاب الهی وجود دارد.

اشکال ۱ : مرحوم صدر می‌فرماید نسبت به این دسته از روایات، سه وجه تأمل وجود دارد:

     اولا وقوف در این روایات در مقابل اقتحام بکار رفته است نه اقدام و ارتکاب، پس از آنجا که اقتحام در لغت به معنای ارتکاب بدون فکر و مستند و تأمل می‌باشد، مقصود از وقوف نیز به قرینه‌ی مقابله، درنگ نمودن و جوانب امر را بررسی کردن خواهد بود. بنابراین از آنجا که اصولیون نیز براساس درنگ و تأمل در ادله‌ی عقلیة و شرعیة مدعی برائت و جواز اقدام در شبهات هستند نه اینکه به محض مواجهه با شبهات حکم به جواز اقدام کنند، دیدگاه آنان هیچ منافاتی با این روایات نخواهد داشت.[7]

     ثانیا واژه‌ی شبهة در این روایات اساسا به معنای اصطلاحی اصولی نیست تا برای وجوب احتیاط در شبهات اصولی بدان تمسک شود، بلکه به معنای لغوی است که بر مشابه حق و مماثل راستی اطلاق می‌شود و در روایات فراوانی نیز به همین معنای خدعة و باطل حقّ نما یا ضلالت شبیه هدایت بکار رفته است و وجه تسمیه شبهه را نیز همین نکته بیان فرموده‌اند، مانند:

★ قَالَ وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: وَ إِنَّمَا سُمِّيَتِ اَلشُّبْهَةُ شُبْهَةً لِأَنَّهَا تُشْبِهُ اَلْحَقَّ فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اَللَّهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا اَلْيَقِينُ وَ دَلِيلُهُمْ سَمْتُ اَلْهُدَى وَ أَمَّا أَعْدَاءُ اَللَّهِ فَدُعَاؤُهُمْ فِيهَا اَلضَّلاَلُ وَ دَلِيلُهُمُ اَلْعَمَى.[8]

★ حَدَّثَنِي اَلشَّيْخُ أَبُو اَلْمَرْجَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ اَلْبَلَدِيُّ بِالْقَاهِرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا أُسْتَاذِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ جَعْفَرٍ اَلنُّعْمَانِيُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ عَنْ أَبِي اَلْعَبَّاسِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عُقْدَةَ اَلْكُوفِيُّ عَنْ شُيُوخِهِ اَلْأَرْبَعِينَ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلنُّعْمَانِ اَلْأَحْوَلِ عَنْ سَلاَّمِ بْنِ اَلْمُسْتَنِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ اَلْإِمَامِ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ جَدِّي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : أَيُّهَا اَلنَّاسُ حَلاَلِي حَلاَلٌ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ حَرَامِي حَرَامٌ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ أَلاَ وَ قَدْ بَيَّنَهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي اَلْكِتَابِ وَ بَيَّنْتُهُمَا لَكُمْ فِي سِيرَتِي وَ سُنَّتِي وَ بَيْنَهُمَا شُبُهَاتٌ مِنَ اَلشَّيْطَانِ وَ بِدَعٌ بَعْدِي مَنْ تَرَكَهَا صَلَحَ لَهُ أَمْرُ دِينِهِ وَ صَلَحَتْ لَهُ مُرُوءَتُهُ وَ عِرْضُهُ وَ مَنْ تَلَبَّسَ بِهَا وَ وَقَعَ فِيهَا وَ اِتَّبَعَهَا كَانَ كَمَنْ رَعَى غَنَماً قُرْبَ اَلْحِمَى وَ مَنْ رَعَى مَاشِيَتَهُ قُرْبَ اَلْحِمَى نَازَعَتْهُ إِلَى أَنْ يَرْعَاهَا فِي اَلْحِمَى أَلاَ وَ إِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى أَلاَ وَ إِنَّ حِمَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَحَارِمُهُ فَتَوَقَّوْا حِمَى اَللَّهِ وَ مَحَارِمَهُ أَلاَ وَ إِنَّ أَذَى اَلْمُؤْمِنِ مِنْ أَعْظَمِ سَبَبِ سَلْبِ اَلْإِيمَانِ أَلاَ وَ مَنْ أَحَبَّ فِي اَللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ أَبْغَضَ فِي اَللَّهِ وَ أَعْطَى فِي اَللَّهِ وَ مَنَعَ فِي اَللَّهِ فَهُوَ مِنْ أَصْفِيَاءِ اَلْمُؤْمِنِينَ عِنْدَ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلاَ وَ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَيْنِ إِذَا تَحَابَّا فِي اَللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ تَصَافَيَا فِي اَللَّهِ كَانَا كَالْجَسَدِ اَلْوَاحِدِ إِذَا اِشْتَكَى أَحَدُهُمَا مِنْ جَسَدِهِ مَوْضِعاً وَجَدَ اَلْآخَرُ أَلَمَ ذَلِكَ اَلْمَوْضِعِ. [9]

★ وَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : يَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ أَكْرَمَ اَلنَّاسِ فَلْيَتَّقِ اَللَّهَ يَا أَبَا ذَرٍّ أَحَبُّكُمْ إِلَى اَللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ أَكْثَرُكُمْ ذِكْراً لَهُ وَ أَكْرَمُكُمْ عِنْدَ اَللَّهِ أَتْقَاكُمْ لَهُ وَ أَنْجَاكُمْ مِنْ عَذَابِ اَللَّهِ أَشَدُّكُمْ خَوْفاً لَهُ يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ اَلْمُتَّقِينَ اَلَّذِينَ يَتَّقُونَ اَللَّهَ مِنَ اَلشَّيْءِ لاَ يُتَّقَى مِنْهُ خَوْفاً مِنَ اَلدُّخُولِ فِي اَلشُّبْهَةِ[10]

بدیهی است شبهه‌ای که منشأ آن شیطان است و در موازات بدعت بکار می‌رود، غیر از آن شبهه‌ی اصولی است که منشأ آن التباس واقع و خفاء حقیقت می‌باشد. بنابراین به حسب معنای لغوی و استعمال کلمه‌ی شبهة در روایات، این واژه ناظر به خداعة و بدعت و القائات شیطان و امور صعبی که گرفتاری زیادی بدنبال دارد، می‌باشد.[11]

به نظر می‌رسد تردیدی وجود ندارد که اصطلاح شبهة، حقیقت شرعیة یا مشترک لفظی نیست، اما اگر مقصود مرحوم صدر انصراف کلمه‌ی شبهة به خدعة و القائات شیطان است، که حجم استعمال این واژه در روایات به اندازه‌ای نیست که سبب چنین انصرافی شود، همچنان که اگر مقصود ایشان کشف معنای لغوی است که به حسب قول لغویون شبهه انحصار به خدعة و بدعت ندارد و حتی در روایات نیز به معنای مطلق التباس و مشتبه شدن واقع و مردد بودن حقیقت نیز بکار رفته است، مانند : اَلْجَعْفَرِيَّاتُ ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اَللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لاَ تَجْمَعُوا اَلنِّكَاحَ عِنْدَ اَلشُّبْهَةِ وَ فَرِّقُوا عِنْدَ اَلشُّبْهَةِ وَ لاَ تَجْمَعُوا. [12]

 


[1] {مَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا}.
[2] {وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}.
[3] {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}.
[4] {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}.
[5] اللهم الا أن یقال که معصیت بودن یک امر همیشه در گرو عقوبت داشتن آن نیست بلکه ممکن است یک امر دذ عین معصیت بودن، مستتبع عقوبت هم نباشد.
[9] به من باز گفت شيخ ابو رجاء محمد بن على بن ابى طالب بلدى در قاهره به سندش تا سلام بن مستنير از ابى جعفر امام باقر (عليه السّلام) كه جدم رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) فرمود: اى مردمان حلال من حلال است تا روز قيامت و حرام من حرام است تا قيامت آگاه باشيد كه خداوند عز و جل آن دو را در قرآنش بيان كرده و من در روش خود و در سنت خودم آن دو را روشن كردم و در اين ميانه شبهه‌ها است از شيطان و پس از من هم بدعتها است كه هر كه آنها را وانهد كار دينش به شود و مروت و آبرويش بجا ماند، و هر كه بدانها آلوده گردد و در افتد و پيرو آنها باشد چون شبانى است كه چارپای خود را نزديك غرقگاه چراند و نفسش او را بكشاند تا چارپا را بغرقگاه كشاند. هلاكه هر پادشاهى را غرقگاه باشد آگاه باشيد كه غرقگاه خدا عز و جل محرمات او است از غرقگاه خدا خوددارى كنيد و از آنچه حرام كرده، آگاه كه آزردن مؤمن بزرگتر بى‌ايمانيست. آگاه باشيد هر كه در راه خدا عز و جل دوست دارد و در راه او دشمن دارد و براى خدا بخشد و براى خدا دريغ كند از مؤمنان برگزيده نزد خدا عز و جل باشد. هلاكه چون دو مؤمن در راه خدا عز و جل دوستى كنند و يك دل شوند چون يك پيكر گردند كه چون عضوى از آن بدرد آيد عضو ديگر دردش يابد.کنز الفوائد، جلد ۱، صفحة ۳۵۲.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo