< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1402/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الاصول العملیة/اصل برائة /برائة شرعی - حدیث حلیة

 

★ بررسی روایت عبدالله بن سلیمان و معاویة بن عمّار و عبدالله بن سنان و أمالی ← به دلالت مجموع این چهار روایت بر برائت شرعی، چند اشکال مشترک شده که به شرح ذیل است:

اولا مرحوم آیت الله خوئی معتقدند که باتوجه به اختلاف اندک متن روایت معاویة بن عمار و عبدالله بن سلیمان، بعید نیست که این دو نقل، یک روایت بوده و مقصود از رجل من اصحابنا در سند روایت معاویة بن عمار، همان عبدالله بن سلیمان باشد.[1]

ثانیا در عموم این روایات کلمه‌ی بعینه آمده است که ظهور معنای احترازی دارد و این روایات را مختص به شبهات موضوعیة می‌نماید (توضیح آن در اشکال دوم به روایت مسعدة بن صدقة گذشت).

ثالثا در همه‌ی این روایات عبارت فیه حلال و حرام آمده است که از یک سو ظهور در انقسام فعلی به دو قسم دارد و لذا براساس ال در حتی تعرف الحرام منه بعینه، معرفت پیدا کردن به همان فرد حرام، غایت برای جریان حلیت واقع شده است ؛ و از سوی دیگر ظهور در آن دارد که منشأ شک باید همان انقسام و دچار فرد حلال و حرام داشتن باشد و الا که ضرورتی به ذکر چنین عبارتی قبل از حکم به حلیّت نمی‌بود.

بدیهی است که باتوجه به این دو ظهور، همه‌ی این روایات علی القاعده مربوط به شبهات موضوعیة خواهد بود، زیرا هم انقسام فعلی فقط در شبهات موضوعیة وجود دارد و هم منشأ شک تنها در شبهات موضوعیة تقسیم است. توضیح مطلب آنکه تنها در شبهة‌ موضوعیة است که در آن واحد، برخی از افراد آن حلال و برخی دیگر از افرادش حرام می‌باشد، و الا انقسام در شبهات حکمیة صرفا فرضی یا در حوزه‌ی نوع تکلیف است، چون شئ مشکوک یا حلال است و یا حرام. مضافا به اینکه دو قسم حلال و حرام داشتن، فقط در شبهات موضوعیة منشأ شک در حکم یک شئ واقع می‌شود (مثلا چون شرب آب حلال و شرب خمر حرام است، حکم شرب مایع موجود مشکوک است)، و الا شک در شبهات حکمیة همیشه ناشی از تردید در حکم مجعول است و حلال بودن یک سری از امور و حرام بودن برخی دیگر از امور، تأثیری در پیدایش شک نسبت به حکم یک شئ نخواهد داشت (مثلا چه عقاب حرام گوشت و کبوتر حلال گوشت باشند و چه نباشد، مکلف در حلیت و حرمت کلاغ شک خواهد داشت).[2]

اگر گفته شود که واژه‌ی شئ در عبارت کل شئ فیه حلال و حرام قرینه‌ی بر آن است که عبارت فیه حلال و حرام ناظر به انقسام فعلی نیست تا روایت اختصاص به شبهات موضوعیة داشته باشد، بلکه به معنای تردید است که با شبهات حکمیة نیز قابل تطبیق می‌باشد (کما ادعا النائینی[3] )، زیرا از آنجا که شیئیت همیشه مساوی با وجود است، لفظ شئ در این روایات ناظر بر موجود خارجی خواهد بود، درحالی که شئ خارجی بی‌شک قابل تقسیم به حلال و حرام نمی‌باشد، بلکه چه شبهه موضوعیة باشد و چه شبهه حکمیة، طبیعتا یا حلال است و یا حرام، پس بنابراین مثل این عبارت لامحاله باید حمل بر معنای تردید شود ؛ باید گفت (کما ادعی الخوئی[4] ) علاوه بر اینکه شیئیت هیچ‌گاه مساوی با موجودیت نیست و لذا بر امر معدوم یا مستحیل هم اطلاق شئ می‌شود، صرف اینکه شئ ناظر به موجودات خارجی باشد، سبب نمی‌شود که ظهور عبارت فیه حلال و حرام در انقسام ازبین برود زیرا ممکن است در عین اینکه شئ اشاره به موجودات خارجی دارد، ضمیر فیه به صورت استخدام بکار رفته باشد و به نوع آن شی رجوع نماید (هر موجود خارجی که در نوع آن فرد حلال و فرد حرامی وجود دارد، حلال است) که در این صورت نیز اختصاص به شبهات موضوعیة خواهد داشت.

 

مختار در مسأله

به نظر می‌رسد ظهور روایات حلیّة آن است که حکم به حلیّت مربوط به شبهات موضوعیة است و توجیه شمولیت آن نسبت به شبهات حکمیة خلاف ظهور می‌باشد.

 

دلیل هشتم - حدیث إطلاق

به زعم مرحوم شیخ انصاری[5] بهترین دلیلی که بر برائت شرعی دلالت دارد، حدیث ذیل است : قَالَ وَ قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : كُلُّ شَيْءٍ مُطْلَقٌ حَتَّى يَرِدَ فِيهِ نَهْيٌ.[6]

این روایت دلالت دارد که مکلف تا به نهی و حذری دست نیابد، مطلق العنان است و ارتکاب آن مشکوک بر او مباح می‌باشد. اگر گفته شود که این روایت بر فرضی که دلالتش بر برائت شرعی تمام باشد، اما اخص از مدعاست و ناظر بر خصوص شبهات تحریمیة است ؛ باید گفت که اولا محل نزاع بین اصولیین و أخباریین همین شبهات تحریمیة است و الا جز افرادی معدودی مانند مرحوم استرآبادی، هیچکس نسبت به شبهات وجوبیة قائل به لزوم احتیاط نیست. ثانیا اختصاص این روایت به شبهات تحریمیة سبب می‌شود که حتی اگر ادله‌ی وجوب احتیاط نسبت به عموم شبهات تمام باشد، به مثل این روایت تخصیص بخورد و در خصوص شبهات تحریمیة، برائت ثابت شود.[7]

بر استدلال به این روایت برای اثبات برائت شرعی، چند اشکال مطرح شده است:

اشکال اول : این روایت در کتاب من لایحضره الفقیه به صورت مرسلة آمده[8] و در اعتبار مرسلات مرحوم شیخ صدوق اختلاف نظر وجود دارد[9] . بنابر نظر صحیح اگرچه ارسال مسلّم شیخ صدوق معتبر است بلکه حتی از مسندات ایشان اعتبار بیشتری دارد، اما با رجوع به مصدر بدست می‌آید که این روایت ارسال مسلّم نیست و با لفظ روی آمده است‌ (ادعای مرحوم صدر بر ارسال مسلم بودن این روایت ناشی از عدم رجوع به مصدر است[10] ).

اشکال دوم : مرحوم آخوند می‌فرماید که غایت مطلق العنان بودن در این روایت، ورود نهی می‌باشد و ورود نهی همان صدور نهی است نه وصول نهی. بنابراین اگر شک در شبهات حکمیة ناشی از احتمال عدم وصول احکام صادر شده باشد، که اساسا مشمول این روایت نخواهد بود، و اگر ناشی از مشکوک بودن اصل صدور حکم از سوی شارع باشد، که تمسک به این روایت برای اثبات مطلق العنان بودن، از قبیل تمسک به عام در شبهه‌ی مصداقیة عام خواهد بود که باطل است.[11]

جواب ۱ – مرحوم آیت الله خوئی می‌فرمایند که ورود در این روایت لامحاله باید به معنای وصول حکم باشد نه صدور حکم، زیرا اباحه‌ای که در فرض عدم عدم صدور نهی وجود دارد، طبیعتا باید اباحه‌ی واقعیه باشد، چرا که موضوع اباحه ظاهریه مشکوک بودن حکم واقعی و عدم وصول آن است و مجرد صدور حکم واقعی نمی‌تواند غایت اباحه ظاهریه قرار گیرد، درحالی که جعل اباحه واقعیه در فرض عدم صدور نهی از دو وجه بیرون نیست[12] :

    1. اگر حکم به اطلاق مربوط به همه‌ی اعصار باشد — مفاد این روایت (هرچیزی که حرام نشده، مباح است) لغو خواهد بود و صدور آن از حکیم قابل ممکن نیست، زیرا هیچ‌گاه نمی‌توان غایت عدم وجود یک حکم را وجود آن حکم قرار داد (مانند اینکه گفته شود هر جسمی مادامی که حرکت نکرده باشد، ساکن است).

    2. اگر حکم به اطلاق مربوط به عصر تشریع باشد — اگرچه مفاد این روایت (مادامی که احکام جدیدی برای مکلف تشریع نشده باشد، او مطلق العنان است) صحیح است و مانند روایات دیگری[13] دلالت دارد که مکلفین در خصوص عصر تشریع موظف به استفسار و تفحص نیستند و مادامی که نهی‌ای صادر نشده است در اباحه هستند، اما این احتمال خلاف ظاهر روایت و اطلاق آن نسبت به جمیع ازمنه است. به عبارت دیگر هیچی وجهی ندارد که امام صادق علیه السلام متذکر یکی از احکامی شوند که مربوط به عصر نبوی بوده و در عصر حاضر منتفی است.


[9] براساس فرمایش مرحوم محدث نوری (خاتمة المستدرک، جلد ۵، صفحه ۴۸۷)، کتاب من لایحضره الفقیه حاوی ۲۰۵۰ حدیث مرسله است که حدود یک سوم این کتاب را تشکیل داده‌اند، و نسبت به اعتبار این روایات مرسله سه دیدگاه وجود دارد: ۱- حجیت مطلقا : عده‌ای مانند مرحوم شیخ بهائی (حبل المتین، صفحه ۱۱ و ۱۲ – حاشیه کتاب من لایحضره الفقیه، صفحه ۳۵) و جناب آقای داوری (ايضاح الدلائل في شرح الوسائل، صفحه ۶۷ – اصول علم الرجال بین النظرية والتطبيق، صفحه ۶۱) معتقدند که براساس کلام مرحوم شیخ صدوق در مقدمه‌ی این کتاب، مطلق مرسلات آن معتبر است.۲- تفصیل بین قال و روي : برخی مانند مرحوم میر داماد (الرواشح السماویة، صفحه ۱۷۴) و مرحوم نائینی (کتاب الصلاة، تقریر کاظمی، جلد ۲، صفحه ۲۶۲ – کتاب الصلاة، تقریر آملی، جلد ۳، صفحه ۹۹) و مرحوم آیت الله خوئی در بعضی از دوره‌های قدیم اصولشان (دراسات، جلد ۳، صفحه ۳۲۲) و مرحوم آیت الله بروجردی (نهایة التقرير، جلد ٢، صفحه ٣٥١) و مرحوم امام خمینی (کتاب البیع، جلد ۲، صفحه ۴۶۸ – الرسائل، جلد ۱، صفحه ۲۸۸)، معقدند که ارسال مسلّم مرحوم صدوق، معتبر و سایر مرسلات ایشان بی‌اعتبار است.۳- عدم حجیت مطلقا : مرحوم آیت الله خوئی (موسوعة، جلد ۴۷، صفحه ۶۰۳) و حضرت آیت الله سیستانی (القواعد الفقهیة، صفحه ۲۳ – قاعدة لا ضرر، صفحه ۵۸ – الاجتهاد والتقلید والاحتیاط، صفحه ۹۶) و مرحوم شهید صدر (مباحث الاصول، القسم الثاني، الجزء ۳، صفحه ۲۲۰ – بحوث في علم الاصول، جلد ۵، صفحه ۳۹ و ۴۳۶) و حضرت آیت الله شبیری زنجانی (خارج اصول، بحث برائت، مورخ ۲ بهمن ۱۳۹۶)، و مرحوم مامقانی (مقباس الهدایة، جلد ۱، صفحه ۲۶۶) و مرحوم آیت الله روحانی (منتقی الاصول، جلد ۵، صفحه ۳۸۷) و مرحوم آیت الله حکیم (مستمسک، جلد ۱۱، صفحه ۲۱۱) و جناب شیخ باقر ایروانی (دروس تمهيدية في القواعد الرجالية، صفحه ۲۶۸) و جنای آقای شهیدی (ابحاث اصولية، الاجتهاد و التقليد، صفحه ٤٩٦) و جناب حاج آقای گنجی (خارج فقه، کتاب الصلاة، صلاة الجمعة، مورخ ۱۱ آذر ۱۳۹۷)، معتقدند که مطلق مرسلات شیخ صدوق بی‌اعتبار است.
[10] واما سنده، فهو ساقط بالإرسال لأنه قد نقله الصدوق (ره) بعنوان قال الصادق، والمختار عندنا سقوط المراسيل سواء كان بعنوان قال المعصوم عليه‌السلام الظاهر في تعهد الناقل بصدوره أم بعنوان روي عنه.بحوث فی علم الاصول، جلد ۵، صفحة ۳۹.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo