< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1402/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الاصول العملیة/اصل برائة /برائة شرعی

 

سند روایت نوادر : اعتبار این روایت نیز در گرو اثبات سه امر است:

     وثاقت اسماعیل الجعفی — اسماعیل الجعفی مشترک بین سه نفر است:

۱- اسماعیل بن عبدالرحمن : مرحوم نجاشی او را از خاندان محترم و شریفی دانسته و وجیه‌ترین خاندان خودش معرفی کرده است.[1]

۲- اسماعیل بن عبدالخالق : مرحوم نجاشی او را توثیق نموده است‌.[2]

۳- اسماعیل بن جابر : اگرچه مرحوم نجاشی اسماعیل بن جابر را صرفا الجعفی و صاحب روایت اذان معرفی نموده و توثیقی نسبت به او ندارد[3] ، اما مرحوم شیخ طوسی در کتاب رجال خود، او را الخثعمی الکوفی معرفی کرده و توثیق نموده است[4] . اگر گفته شود از آنجا که اسماعیل بن جابر در رجال نجاشی ملقّب به الجعفی و در رجال طوسی ملقّب به الخثعمی الکوفی شده است، بدست می‌آید که این دو راوی با یکدیگر متفاوند و در نتیجه اسماعیل بن جابر الجعفی فاقد توثیق صریح می‌باشد ؛ باید گفت باتوجه به اینکه که اولا هیچ یک از رجالیون در کتاب خود متذکر نام دو نفر به نام‌های اسماعیل بن جابر الجعفی و اسماعیل بن جابر الخثعمی الکوفی نشده، بلکه به ذکر یکی از آن دو نام اکتفا نموده‌اند (کما فعل النجاشی و الطوسی[5] )، و ثانیا هم مرحوم نجاشی نسبت به الجعفی و هم مرحوم شیخ طوسی نسبت به الخثعمی الکوفی فرموده که کتاب او را صفوان بن یحیی نقل نموده است، می‌توان پی برد که این نام در حقیقت یک نفرند و موثق می‌باشد.

عده‌ای (مانند مرحوم صدر[6] ) معتقدند که باتوجه به مشترک بودن اسماعیل الجعفی بین سه نفر که یک نفر از آنان توثیق ندارد (اسماعیل بن عبدالرحمن) و تناسب با طبقات روات احتمال مقصود بودن او را تقویت می‌کند، این سند معتبر نخواهد بود و صرف اینکه مرحوم نجاشی اسماعیل الجعفی در سند روایت وضو را اسماعیل بن جابر قلمداد نموده است، اقتضاء ندارد که در همه جا مقصود از اسماعیل الجعفی، اسماعیل بن جابر باشد. در مقابل برخی قائل‌اند که مدح مرحوم نجاشی نسبت به اسماعیل بن عبدالرحمن حاکی از جلالت قدر و وثاقت اوست[7] و لذا مشترک بودن اسماعیل الجعفی ضرری به صحت سند روایت نمی‌رساند.

     نقل مستقیم احمد بن محمد بن عیسی أشعری (صاحب نوادر) از اسماعیل جعفی — باتوجه به اینکه از یک سو احمد بن محمد بن عیسی از اصحاب امام جواد و امام هادی علیهما السلام بوده، و از سوی دیگر اسماعیل الجعفی بنابر هر سه احتمال (اسماعیل بن عبدالرحمن یا عبدالخالق یا بن جابر)، از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام بوده‌اند، نقل بدون واسطه‌ی أشعری از جعفی کاملا منتفی است و لامحاله بین این دو راوی یک یا دو واسطه‌ حذف گردیده و همین امر سبب مقطوعة شدن روایت خواهد بود [8] . اگرچه برخی تلاش کرده‌اند که این محذور را با معلّق دانستن سند این روایت بر سند روایت موجود در کتاب نوادر، یا کتاب حسین بن سعید اهوازی دانستن کتاب نوادر أشعری برطرف کنند، اما هیچ دلیلی نسبت به این ادعاها وجود ندارد.

     نسخه‌ی کتاب نوادر معتبر باشد — مرحوم صاحب وسائل این روایت را از کتاب نوادر أشعری نقل می‌کند، درحالی که خود اذعان داشته که به این کتاب طریق صحیحی ندارد و لذا در مقام تصحیح آن برآمده است. [9]

 

مختار در مسأله

به نظر می‌رسد اگرچه سند کتاب نوادر معتبر نیست، اما حدیث رفع براساس نقل مرحوم شیخ صدوق در خصال و توحید، معتبر می‌باشد زیرا علاوه بر اینکه به حسب اصالة الوثاقة می‌توان بر احمد بن محمد بن یحیی العطار اعتماد کرد، مجموع قرائنی که بر وثاقت او اقامه شده است نیز مفید اطمینان به ثقه بودن او می‌باشد، همچنان که موثق بودن حریز و کثرت نقل مباشر او از امام صادق علیه السلام هم تردید در عدم نقل مباشر او را برطرف می‌سازد. لازم به ذکر است که مرحوم آیت الله خوئی اگرچه در دوره‌ی سابق اصول خود، براساس سند خصال از این روایت تعبیر به صحیحة نموده‌اند[10] و در بحث فقه خود این روایت را به حسب سند نوادر، صحیحة بشمار آورده‌اند[11] ، اما دوره‌ی اخیر اصول خود، در صحت آن به هردو سندش تشکیک نموده‌اند[12] ، همچنان که مرحوم صدر نیز نهایتا این روایت را به جمیع أسنادش غیر معتبر تلقی کرده‌اند.[13] [14]


[5] مرحوم شیخ طوسی با اینکه مقید بوده نام تمام رواتی که صاحب اصل یا کتاب بوده‌اند را در کتاب فهرست خود بیاورد، اما در این کتاب نام اسماعیل بن جابر الخثعمی الکوفی را نیاورده است با اینکه در کتاب رجال خود او را صاحب اصل معرفی می‌کند.
[8] الاشكال الاول: ان احمد بن محمد بن عيسى صاحب النوادر لا يمكنه أن يروي عن اسماعيل الجعفي بلا واسطة، سواء كان هو اسماعيل بن جابر الجعفي الثقة، او اسماعيل بن عبدالرحمن الجعفي، او اسماعيل بن عبد فانه لا الخالق الجعفي، ولا يمكن له ان يروى عنهم، يروي عن اصحاب الصادق (عليه السلام) الا بواسطة او واسطتين لاختلاف طبقته عنهم كثيرا.ابحاث اصولیة، مباحث الحجج، جلد ۳، صفحه ۲۴.
[9] الاشكال الثاني: عدم إحراز اعتبار النسخة التي كانت بيد صاحب الوسائل، والتي طبعت أخيرا، فانه يظهر مما كتبه الشيخ الحر على ظهر أنه لم يصل اليه بسند معتبر وانما اجتهد في تصحيح هذا الكتاب، فانه كتب على ظهر الكتاب : " اني قد وجدت لهذا الكتاب نسختين صحيحتين، عليهما آثار الصحة والاعتماد، ثم اني تتبعت ما فيه من الأحاديث فوجدت أكثرها منقولة في الكتب الاربعة وامثالها من الكتب المشهورة المتواترة والباقي قد روي في الكتب المعتمدة ما يوافق مضمونه فلا وجه للتوقف فيه، وقد رأيت احاديث كثيرة نقلها الشيخ والشهيد وابن طاووس والحميري والطبرسي وغيرهم في مصنفاتهم من نوادر احمد بن محمد بن عيسى، وتلك الأحاديث موجودة هنا، وبالجملة القرائن على اعتباره كثيرة وليس فيه ما ينكر، ولا ما يخالف الأحاديث المروية في الكتب الاربعة ونحوها، والله اعلم". وكتب في الصفحة الاخيرة منه: "هذا ما وجدناه من كتاب نوادر احمد بن محمد بن عيسى قدس سره في نسخة معتبرة نفع الله بها قوبل بنسختين صحيحتين عليهما خطوط جماعة من الفضلاء " . ولا يخفى ان هذه النسخة تشتمل على لقطات من كتاب فقه الرضا وغيره مما ليس من كتاب النوادر ولا من كتاب الحسين بن سعيد جزما، نظير ما صفحة (٢٤) منه، حيث قال ونروي عن بعض آبائنا انه قال اذا صمت فليصم ... الى آخره، وصفحة (١٤٢): قال أبي ... ولا يحتمل أن يكون هذا كلام احمد بن محمد بن عيسى او الحسين بن سعيد او كلام راو سابق، وعندئذ فالاطمئنان بصحة هذه النسخة غير المشهورة مشكل جدا. فالانصاف أن سند رواية النوادر غير تام، ولكن لا يبعد تمامية سند الصدوق الى حديث الرفع.ابحاث اصولیة، مباحث الحجج، جلد ۳، صفحه ۲۷.
[12] انه نقل "رفع ما لا يعلمون" تارة في ضمن "رفع عن أمتي تسعة" وأخرى في ضمن "وضع عن امتي ست خصال" فقد يستشكل في سند كليهما، وهذا ما ذهب اليه السيد الخوئي "قده" في دورته الأخيرة الأصولية.ابحاث اصولیة، مباحث الحجج، جلد ۳، صفحة ۱.
[14] ... وعلى كل حال فلم يثبت سند صحيح للحديث.بحوث فی علم الاصول، جلد ۵، صفحة ۶۲.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo