< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1402/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الاصول العملیة/اصل برائة /برائة شرعی

 

بخش دوم : برائت شرعی

 

فارغ از اینکه آیا عقل مستقلا حکم به برائت نسبت به حکم الزامی مشکوک از جانب شارع می‌کند یا نه، عموم اصولیین معتقدند که ادله‌ی شرعی برای اثبات برائت کافیست و در همین راستا به چند آیه و روایت استدلال شده است که بررسی آن‌ها می‌پردازیم:

دلیل اول - آیه‌ی شریفه ﴿مَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا﴾[1]

براساس مرتکز ذهنی و متفاهم عرفی، بعث رسل خصوصیتی نداشته و کنایه از تبلیغ و ترویج احکام الهی و اتمام حجت است و این آیه دلالت دارد که تا تکلیفی به بنده واصل نشود و حجت بر او تمام نشود، خداوند متعال او را بر مخالفت و ترک آن تکلیف، عقوبت نمی‌کند که این همان برائت اصطلاحی است.

اشکالات

به دلالت این آیه بر برائت سه اشکال عمده وارد شده است[2] :

اشکال اول : باتوجه به ماضی بودن این مَا كُنَّا ، این آیه صرفا در مقام إخبار از آن است که براساس سنت الهی، هیچ یک از امم گذشته بدون بعث رسل و اتمام حجت، معذب به عذاب نشده‌اند. بنابراین عذاب مدّ نظر در این آیه، عذاب دنیوی است نه عذاب أخروی تا ناظر به برائت شرعی و نفی عقوبت أخروی از تکلیف مشکوک باشد.

جواب : اولا این آیه در سیاق آیاتی آمده است[3] که همه‌ی آن‌ها ناظر بر قیامت و مباحث أخروی است و دلیلی بر اختصاص داشتن آن به عذاب دنیوی وجود ندارد‌. بنابراین آیه شریفه بیانگر آن است همچنان که فردای قیامت کسی بجای دیگری مجازات نمی‌شود، هیچکس نیز بدون اتمام حجت گرفتار عذاب نخواهد بود.

ثانیا به تعبیر مرحوم آیت الله خوئی اگر پروردگار متعال عذاب دنیوی را منوط بر ابلاغ و اتمام حجت نموده باشد، عذاب أخروی که به مراتب سخت‌تر از عذاب دنیوی است، به طریق أولی مبتنی بر وصول تکالیف و اتمام حجت خواهد بود.

ثالثا باتوجه به موارد استعمالی واژگانی همچون ما کان و ما کنت و ما کنّا [4] بدست می‌آید که این ترکیب دلالت بر نفی شأنیت و عدم سنخیت صدور متعلّق آن با پروردگار متعال دارد. بنابراین این آیه صرفا در مقام إخبار از یک رفتار در گذشته نیست بلکه در مقام بیان یکی از شئون الهی و رفتارهای متناسب با حکمت و عدل ذات ربوبی است که آن عبارت از عدم تعذیب قبل از بیان می‌باشد و در این جهت تفاوتی بین عذاب دنیوی و أخروی وجود ندارد.

 

اشکال دوم : این آیه نهایتا در مقام نفی فعلیت عذاب (چه دنیوی و چه أخروی) قبل از بیان و تبلیغ است و ارتباطی به نفی استحقاق عذاب قبل از وصول تکالیف ندارد تا دلالت بر برائت داشته باشد.

جواب : از این اشکال دو جواب داده شده است. جواب اول از مرحوم شیخ انصاری است که می‌فرماید این آیه برای اثبات برائت در برابر اخباریونی که قائل به احتیاط هستند، کافی است زیرا آن‌ها قائل به وجود ملازمه بین نفی فعلیت عقوبت و نفی استحقاق عقوبت هستند پس همینقدر که آیه فعلیت عذاب را نفی می‌نماید، استحقاق عقوبت نیز منتفی خواهد بود ؛ لکن مرحوم آخوند معتقد است[5] این جواب مرحوم شیخ انصاری ناتمام است زیرا اولا چنین جوابی مستلزم آن است که استدلال به این آیه نهایتا جدلی باشد و براساس مبانی اصولیین، برائت شرعی از این آیه قابل استفاده نباشد، و ثانیا حتی أخباریون هم نمی‌توانند مدعی تلازم بین نفی فعلیت و نفی استحقاق عقوبت باشند زیرا در این صورت باید بین نفس استحقاق عقوبت و فعلیت آن هم ملازمه وجود داشته باشد، درحالی که باتوجه به مفاهیمی همچون عفو و مغفرت و شفاعت، حتی نسبت به معصیت‌های مسلّم و قطعی نیز چنین ملازمه‌ای وجود ندارد.

جواب دوم عبارت از آن است که صرف وعده‌ی الهی بر عدم فعلیت عذاب در قبال ترک تکالیف مشکوک نیز برای سلب مسئولیت بندگان کافی است [6] و اصراری وجود ندارد که مفاد برائت، خصوص نفی استحقاق عقوبت باشد. اگر اصولیون هم بحث از برائت را بر محور عدم استحقاق عقوبت پیگیری کرده‌اند، از این جهت است که فعلیت عذاب از افعال اختیاری خداوند است که نمی‌توان برای آن قاعده و چهارچوب تنظیم نمود و لذا بحث را با استحقاق عقاب جلو برده‌اند تا مربوط به حوزه‌ی بندگان باشد.

 

اشکال سوم : مرحوم صدر[7] در عین اینکه ساختار آیه و سیاق جمله را حاکی از آن می‌داند که عقوبت بدون بعث رسل، شأن خداوند متعال نیست و با مقام عدالت او سازگاری ندارد و آنچه که منفی می‌باشد، استحقاق عذاب است نه خصوص فعلیت آن، اما معتقد است که بعث رسل کنایه از صدور حکم و تشریع آن است نه وصول حکم به مکلف تا مستند برائت اصطلاحی باشد و با نظریه حقّ الطاعة منافات داشته باشد[8] . به عبارت دیگر این آیه نهایتا دلالت دارد که عقاب بلاصدور از سوی خدا قبیح است اما اثبات نمی‌کند که عقاب بلاوصول هم قبیح است تا دلیل بر برائت قلمداد شود. [9]

 


[3] {وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ ۖ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا★اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا} إسراء ۱۳ - ۱۴.
[4] {وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ} توبة ۱۱۵{مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىٰ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ ۗ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ} آل‌عمران ۱۷۹{وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ ۚ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ} أنفال ۳۳{مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا} کهف ۵۱.
[6] براساس آیه‌ی شریفه {وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَةً ۚ قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ ۖ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ} بقرة ۸۰، مشکل اهل کتاب آن بود که بدون وعده‌ی الهی خود را از آتش غضب او ایمن می‌دانستند درحالی که خداوند چنین تعهدی به آنان نداده بود. بنابراین اگر پروردگار متعال وعده‌ی عدم فعلیت عقوبت به کسی بدهد، برای رهایی او و نجاتش کافی خواهد بود.
[8] جناب آقای شهیدی کلام مرحوم صدر را این چنین تفسیر کرده‌اند که عذاب قبل از بعث رسل، با کرامت و رحمت خداوند سازگار نیست، نه با عدالت تا با نظریه حق الطاعة و منجزیت تکلیف محتمل و ظلم نبودن عقوبت نمودن بر ترک آن منافات داشته باشد، ولی به نظر می‌رسد این تفسیر نمی‌تواند صحیح باشد زیرا آنچه که با لطف و کرامت الهی نمی‌سازد، صرفا فعلیت عذاب است درحالی که مرحوم صدر در این بحث قائل به نفی استحقاق عذاب است.
[9] باید از مرحوم صدر سؤال کرد که آیا مسائل مستحدثاتی که تحت هیچ حکم عام یا اطلاقی نمی‌گنجد، آیا مشمول عقاب بلاصدور است یا عقاب بلاوصول، درحالی که بسیار بعید به نظر می‌رسد اهل‌البیت علیهم السلام احکام آن‌ها را بیان کرده‌ باشند و به جهت ظلم ظالمین به ما نرسیده باشد (جور جائرین اقتضاء ازبین بردن مباحث اعتقادی را بیشتر از ازبین بردن مباحث فقهی داشته است، آن هم ازبین بردن خصوص احکام مربوط به مستحدثات).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo