< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

1400/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المطلق و المقيد/انواع اطلاق /اطلاق مقامی

 

تنبيهات

اول - ترك استفصال در صورتى موجب اطلاق مقامى و شموليت خواهد بود كه كلام امام عليه السلام در جواب سؤال صادر شده باشد و آن سؤال داراى وجوه مختلف بوده و لفظ مطلقى در جواب موجود نباشد اما ترك استفصال در كلام ابتدائى امام عليه السلام و پرهيز حضرت از بيان شقوق و تفصيل مسأله اگرچه مفيد شموليت و استيعاب است لكن اين شموليت نتيجه ى اطلاق لفظى كلام خواهد بود نه اطلاق مقامى آن و اطلاق قاعده ترك استفصال بر اين مورد تسامحى مى باشد.

 

دوم - اساسا بين قاعده ترك استفصال و ترك استيضاح تفاوت ماهوى وجود دارد همچنان كه حضرت آيت الله شبيرى زنجانى بدان اشاره مى نمايند [1] . تفاوت اين دو عنوان عبارتند از :

     ترك استفصال مربوط به جوابى است كه بازاء سؤال متضمن الفاظ مهمل صادر شده باشد (هل يجزئ بقاء التقليد للميت) و مفيد عموم خواهد بود.

     ترك استيضاح مربوط به جوابى است كه بازاء سؤال متضمن الفاظ مجمل و مردّد صادر شده باشد (هل يجب إكرام زيد) و مفيد عموم نخواهد بود.

 

ب - حذف متعلّق يفيد العموم

برخى از فقهاء معتقدند همچنان كه ترك استفصال مفيد عموم و شمول است، حذف متعلّق [2] نيز إفاده ى عموميت لغوى (نه اصطلاحى) خواهد داشت كه بنابر اين نظريه نيز شموليت كلام بدون متعلّق از باب اطلاق مقامى خواهد بود. براى نمونه به ذكر چند مورد فقهى از اين موارد مى پردازيم :

     محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن زرعه، عن سماعة، عن أبي عبد الله (عليه السلام) - في حديث - أن رسول الله (صلى الله عليه وآله) قال: من كانت عنده أمانته فليؤدها إلى من ائتمنه عليها فإنه لا يحل دم امرئ مسلم ولا ماله إلا بطيبة نفس منه[3] .

مرحوم آيت الله خوئى مى فرمايند از آنجا كه حلّيت و حرمت حكم تكليفى و از اوصاف افعال است نه ذات اشياء (برخلاف طهارت و نجاست)، در مواردى كه حلّيت و حرمت بر اشياء اطلاق شده باشد، لامحاله متعلّق حكم محذوف خواهد بود و اين حذف متعلّق دلالت بر عموميت مى كند. در روايت فوق نيز كه حلّيت بر نفس مال اطلاق شده بايد متعلّق آن محذوف است و اين حذف متعلّق دلالت مى كند جميع تصرفات در اموال ديگران حرام و موقوف بر رضايت آنان است نه خصوص تصرفات متلف.[4]

 

     وبإسناده عن الحسين بن سعيد، عن فضالة وصفوان، عن معاوية بن عمار، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: لا تمس شيئا من الطيب وأنت محرم، ولامن الدهن وامسك على أنفك من الريح الطيبة، ولا تمسك عليها من الريح المنتنة، فإنه لا ينبغي للمحرم أن يتلذذ بريح طيبة، واتق الطيب في زادك، فمن ابتلى بشئ من ذلك فليعد غسله، وليتصدق بصدقة بقدر ما صنع، وإنما يحرم عليك من الطيب أربعة أشياء: المسك والعنبر والورس و الزعفران ، غير أنه يكره [5] للمحرم الأدهان الطيبة إلا المضطر إلى الزيت أو شبهه يتداوى به.[6]

مرحوم آيت الله خوئى مى فرمايند با توجه به اينكه موضوع حرمت نفس چهار عطر واقع شده است، كشف مى شود كه متعلّق حكم محذوف و اين حذف دلالت بر حرمت اعم از استعمال و استشمام خواهد داشت.[7]

 

     ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[8]

مرحوم آيت الله خوئى مى فرمايند با در نظر گرفتن محذوف بودن حرمت نسبت به موارد آية و دلالت آن بر تعميم، حرمت جمع بين أختين ناظر بر اعم از نكاح و ملك يمين خواهد بود.[9]

 

بايد توجه داشت كه بر اساس اين نظريه، دلالت حذف متعلّق بر عموم آثار ناظر بر اثر هايى خواهد بود كه حكم آن مشكوك باشد و الا اثر هايى كه خروج آن قطعى است (به قرينه ى عقلائى يا عرفى) از محل بحث خارج خواهد بود (مانند نظر در حرام بودن أمهات)، همچنان كه در فرض وجود اثر ظاهرى كه موجب انصراف عرفى حكم شود، حذف متعلّق إفاده ى عموم نخواهد داشت بلكه ناظر بر همان اثر منصرف مى باشد.

 


[1] تفاوت ترک اسیضاح با ترک استفصال:ما در بحث حج اشاره كرديم كه ترك استيضاح غير از ترك استفصال است، ترك استفصال دليل بر عموم است، ولي ترك استيضاح چنين نيست.حال قبل از توضيح تفاوت حكمي اين دو امر، توضيحي درباره فرق اين دو موضوع، مي‌دهيم. گاه سائل از يك قضيه شخصيه سؤال مي‌كند، مثلاً مي‌گويد من از مرجع تقليدي تقليد مي‌كرده‌ام كه از دنيا رفته، آيا مي‌توانم بر آن مرجع تقليد باقي بمانم. در اينجا هر چند قضيه مورد سؤال شخص است و قهراً صور مختلف ندارد، ولي به هر حال، داراي خصوصياتي است كه در سؤال درج نشده مثلاً اين مرجع تقليد يا سيد است يا شيخ؟ و يا اعلم از ديگر مجتهدين است يا مساوي؟ يا مسائل مرجع تقليد را ياد گرفته است يا مسائل ايشان را ياد نگرفته است و... .اگر در پاسخ گفته شود، بقاء بر تقليد جايز است معناي آن اين است كه بنابر جميع احتمالات، حكم ثابت است، يعني خواه مرجع تقليد سيد باشد يا نباشد، اعلم باشد يا نباشد، مسائل او را ياد گرفته باشد يا نباشد و... در اينجا در سؤال سائل هيچ لفظ مجملي ديده نمي‌شود كه معناي آن مشخص نباشد. در اينجا با تكيه به ترك استفصال و عدم پرسش از خصوصيات واقعه جزئيه، مي‌توان حكم را تعميم داد، ولي اگر در سؤال لفظ مجمل بكار رفته بود، مثلاً گفته شود: هل زيد واجب الاكرام؟ و فرض اين است كه زيد مردّد بين زيد بن عمرو و زيد بن خالد است، در اينجا با ترك استيضاح ممكن است تعميم حكم را استفاده نمود. ترك استيضاح دليل بر عموم حكم نيست، چون ما مي‌گوييم كه سائل كه با لفظ مجمل سؤال كرده است، آيا عمداً اين لفظ را بكار برده است؟ پاسخ اين است كه هر چند بكار بردن عمدي لفظ مجمل قابل تصوير عقلي است، ولي اين كار بسيار نادر اتفاق مي‌افتد و اطمينان به نفي آن در معمول موارد داريم، احتمال تعمد اجمال كه نفي شد، علم اجمالي به وقوع خطائي پديد مي‌آيد، يا سائل خطا كرده و به اجمال كلام خود توجه نداشته، در نتيجه لفظ مجمل به كار برده است، يا اين كه اين لفظ در هنگام صدور مجمل نبوده بلكه قرائن حاليه يا مقاليه بر تعيين مراد وجود داشته است و اين قرائن توسط روات بعدي منتقل نشده و خلاصه، راويان بعدي خبر در نقل خبر اشتباه كرده‌اند؟ با توجه به اين، به علم اجمالي نمي‌توانيم جزم پيدا كنيم كه لفظ صادر شده حتماً در هنگام صدور مجمل بوده تا با ترك استيضاح تعميم حكم استفاده شود، بلكه اين احتمال هم در كار است كه اجمال در نقل راويان بعدي پديد آمده باشد، مثلاً به جهت تقطيع روايت و جداشدن صدر و ذيل حديث از هم، قرينه از ذي‌القرينه جدا شده، در نتيجه كلام، اجمال پيدا كرده است. پس با توجه به اين علم اجمالي به خطا، نمي‌توان ترك استيضاح را دليل بر تعميم گرفت. خلاصه، اگر ثابت شود كه سائل لفظ مجمل بكار برده است ترك استيضاح قرينه بر عموم حكم است، ولي اجمال لفظ سائل معلوم نيست بلكه شايد اجمال در عصرهاي متأخر ايجاد شده باشد. با اين توضيح، تفاوت ترك استيضاح با ترك استفصال روشن مي‌گردد، در ترك استفصال، مراد سائل روشن است و هيچ اشتباهي در كار نيست، مثلاً اگر كسي بپرسد، شخصي زنا كرده، حكم آن چيست؟ در اينجا اگر بين زناي به ذات بعل با زناي به غير ذات بعل تفاوت باشد، بايد در پاسخ امام «عليه السلام» تفصيل داده شود. دلالت ترك استفصال بر عموم اشكالي ندارد ولي ترك استيضاح در هيچ جايي (با توجه به اشكال فوق) دليل بر تعميم نيست.خارج فقه حضرت آيت الله شبيرى زنجانى مورخ ٣٠ مهرماه ١٣٧٩ش.
[2] وفي البداية نلفت النظر إلى قضيّة جانبية:- وهي أنّه هل المناسب التعبير بالمتعلَّق - بفتح اللام - أو بالمتعلِّق - أي بكسر اللام - ؟ربما يقال : المناسب هو بالكسر دون الفتح وهذا غلطٌ شائع، فمثلاً قوله تعالى ﴿ وأنزلنا لكم من السماء ماءً طهوراً ﴾ فلماذا هو طهورٌ ؟ هل هو طهورٌ للملابس أو للإنسان أو للأرض ؟ فهذا المحذوف - أي الأرض أو الملابس - هل هو متعلِّق أو متعلَّق ؟ إنّه متعلِّقٌ بالطهور حيث قالت الآية الكريمة ﴿وأنزلنا لكم من السماء ماءً طهوراً ﴾ فالجار والمجرور - وهو ( لكم ) – متعلِّقٌ بطهور. ولكن في المقابل يمكن أن يقال:- إنّه لابد من التفصيل بين الموارد، ففي بعض الموارد المناسب أن يعبّر بالمتعلِّق كما في هذا المورد، وفي بعض الموارد الأخرى المناسب أن يعبّر بالمتعلَّق من قبيل ﴿ حرّمت عليكم أمهاتكم ﴾ فمتعلّق التحريم ما هو ؟ إنّه إمّا النظر أو النكاح أو ما شاكل ذلك والنظر والنكاح ليس متعلِّقاً - فهو ليس جاراً ومجروراً وليس ظرف - وإنما هو متعلَّق التحريم، فالتحريم لابد وأن يقع على فعلٍ، فحُذِفَ متعلَّق التحريم وليس متعلِّقه. إذن ربما يفصّل بهذا التفصيل وهذه قضيّة جانبية ليست مهمّة.خارج فقه شيخ باقر ايروانى مورخ ١٥ جمادى الآخرة ١٣٣٦.
[5] كراهت در اين روايت در مقابل حرمت استعمال شده است كه مانند اصطلاح فقهى بر مرجوحيت دلالت خواهد داشت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo