درس خارج فقه استاد حمید درایتی
99/10/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الضمان/شرائط الضمان /بررسی فقهی ضمان
مرحوم صاحب عروة بعد از بيان نظر مشهور مى فرمايند بعيد نيست كه إبراء ضامن در ضمان انضمامى نيز موجب برائت مضمون عنه و سقوط اصل دِين شود، همچنان كه مرحوم آيت الله خوئى نيز معتقدند نظر صحيح همين احتمال مى باشد و توجه به سه نكته چنين نتيجه اى در برخواهد داشت. آن نكات عبارتند از :[1]
• ضمان از عقود لازمة است و رفع يد مضمون له از ضمانت ضامن و إبراء ذمة او در عين بقاء دِين بر ذمة مضمون عنه، حتى با رضايت طرفين ممكن نمى باشد (با بقاء موضوع حق ازبين بردن حكم شارع وجود ندارد) و تنها طريقى كه براى انحلال ضمان وجود دارد ازبين بردن موضوع آن (دِين مضمون عنه) خواهد بود.
• إبراء در لغت و عرف به معنای رفع يد از اصل دِين و اسقاط آن مى باشد و در ضمان انضمامى ذمة دو نفر (مضمون عنه و ضامن) به دِين واحد مشغول است پس با إبراء آن از هر طرف وجهى براى اشتغال ذمة ديگرى نمى ماند.
• با توجه به نصوص، إبراء ذمة در حكم استيفاء محسوب مى شود و شكى نيست كه استيفاء مضمون له موجب برائت ذمة مضمون عنه و سقوط اصل ضمان خواهد شد.
مقصود مرحوم آيت الله خوئى از نصوص رواياتى در باب مهر است كه جمهور فقهاء بر مفاد آن فتوى داده اند. آن مسأله عبارت است از اينكه اگر زوجة قبل از دخول، ذمة زوج را نسبت به مهر إبراء كند و سپس زوج او را طلاق دهد، مى تواند براى مطالبه نصف مهر به زوجة رجوع نمايد . از اين نصوص و فتوى بدست مى آيد كه إبراء در حكم قبض و استيفاء است.[2]
براى بررسى بيشتر به آن روايت اشاره مى كنيم :
• محمد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن الحسن بن محبوب، عن صالح بن رزين، عن شهاب بن عبد ربه قال: سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن رجل تزوج امرأة على ألف درهم فبعث بها إليها فردتها عليه ووهبتها له ، وقالت: أنا فيك أرغب مني في هذا الألف، هي لك، فتقبلها منها، ثم طلقها قبل أن يدخل بها ؟ قال: لا شئ لها، وترد عليه خمسمائة درهم .[3]
در اين روايت صحيحة ، زوج مهر را براى زوجة فرستاده و بذل نموده اما زوجة بدون قبض و تصرف، آن را به زوج هبة كرده است و با اين حال امام عليه السلام طلاق قبل از دخول را مقتضى رجوع زوج به نصف مهر دانسته اند. هرچند ظاهر روايت هبة است نه إبراء اما بر إبراء دِين نيز اطلاق هبة مى شود.
• وبإسناده، عن الحسين بن سعيد، عن الحسن، عن زُرْعَة، عن سماعة قال: سألته عن رجل تزوج جارية أو تمتع بها ثم جعلته من صداقها في حل، أيجوز أن يدخل بها قبل أن يعطيها شيئا ؟ قال: نعم إذا جعلته في حل فقد قبضته منه، (وإن) خلاها قبل أن يدخل بها ردت المرأة على الزوج نصف الصداق . [4]
در اين روايت مضمرة و موثقة ، تصريح شده است كه نفس إبراء و حلال كردن طلبكار در حكم قبض مى باشد.
اگر اطلاق اين روايت اخذ شود بايد در ضمان اذنى إبراء ضامن را نيز مانند استيفاء مضمون له موجب حق رجوع ضامن به مضمون عنه و مطالبه تدارك دانست ، مگر اينكه ادعا شود در حكم قبض بودن إبراء مربوط به طرفين (ضامن و مضمون له) است اما نسبت به شخص ثالث (مضمون عنه) چنين حكمى نخواهد داشت.
مختار در مسأله
مورد روايت اول هبة بود و قابل تعدى به إبراء نمى باشد و روايت دوم نيز مخالف اصل است پس در فرض شك بايد اكتفاء به قدرميقن آن شود كه خصوص بحث مهر در طلاق و در رابطه بين بدهكار و طلبكار بوده و قابل تعدى به هر ابرائى و نسبت به شخص ثالث نمى باشد.