درس خارج فقه استاد حمید درایتی
99/10/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الضمان/شرائط الضمان /
مرحوم آيت الله خوئى مى فرمايند صورت سوم تعليق حقيقى نيست تا مضرّ به صحت عقد باشد زيرا با معلوم الحصول بودن معلّق عليه نزد طرفين، حقيقتا تعليقى صورت نمى گيرد تا مشمول اجماع بر بطلان شود بلكه واقع آن تنجيز مى باشد. بنابراين مورد اجماع، تعليق انشاء فعلى بر امر لاحق نامعلوم و همچنين انشائى كه مُنشَأ آن لاحق باشد، خواهد بود.[1]
گويا صاحب عروة اصلا ناظر به صورت چهارم نبوده اند كه انشاء فعلى و مُنشَأ متأخر است، همچنان كه آيت الله خوئى نيز تمام صور تعليق را تبيين نكرده اند.
به نظر مى رسد سبب اجماع فقهاء همان تنافى بين انشاء و ايجاد با تعليق باشد (متضايفين هستند) اما در مقابل آن دو نكته گفته شده است:
• مرحوم آيت الله خوئى مى فرمايند انشاء اصلا ايجاد (ايجاد المعنى باللفـظ) نيست تا با تعليق تنافى داشته باشد بلكه ايجاد معنى مستتبع اسباب تكوينى آن است و لفظ در سلسله ى علل ايجاد معنى نمى باشد. حقيقت انشاء عبارت است از اعتبار معنى و ابراز آن به مبرز، و واضح است كه تعليق منافاتى با اعتبار نخواهد داشت و متعلق اعتبار هم مى تواند مطلق و هم مقيد باشد همچنان كه در واجب مطلق و مشروط اين چنين بود .
به عبارت دیگر در عقود معلق، اعتبار معلق نيست بلكه اعتبـار فعلى و معتبـر مقيد مى باشد و اين امر اختصاصى به امور اعتبارى ندارد بلكه حتى در امور حقيقى نيز جريان دارد مانند لحاظ امر مستقبل (لحاظ قيام فرداى زيد) و لحاظ همان وجود ذهنى حقيقى است.[2]
• مرحوم آيت الله حكيم (با قبول مبناى مشهور نسبت به حقيقت إنشاء) مى فرمايند معلق عليه در مقام إنشاء، وجود لحاظى قيد است كه بالفعل موجود است نه وجود خارجى آن، پس تفكيك انشاء از مُنشَأ حادث نخواهد شد و حقيقتا عقد منجز و صحيح مى باشد.[3]
مختار در مسأله
مراد مشهور اصوليين ايجاد مطلق معنا با لفظ نيست تا اشكال آيت الله خوئى بر آن وارد باشد زيرا بديهى است كه هر معنايى با لفظ بوجود نمى آيد بلكه مقصود آن ها ايجاد معناى و مفهوم اعتبارى و انشاء شده با لفظ است و اشكال بر آن وارد نمى باشد. با اين حال با توجه به مقارن بودن لحاظ معلق عليه و مقيد بودن مُنشأ در موارد تعليق، به نظر میرسد منافاتى بين انشاء و تعليق نباشد و اجماع فقهاء مورد پذيرش نخواهد بود.
تتمة
مرحوم صاحب عروة مى فرمايد ممكن است برخى براى تصحيح ضمان معلق ادعا كنند (كما ادعى صاحب الرياض[4] ) كه در چنين مواردى، ضمان مطلق و و وفاء به آن معلق بر شرط است پس منافاتى با اجماع و انشاء نداشته و صحيح خواهد بود ؛ اما اين ادعا تمام نيست زيرا تعليق وفاء عين تعليق ضمان است و تفكيك بين ضامن شدن و عدم وجوب وفاء دِين ممكن نيست و رابطه ى آن ها لازم و ملزوم مى باشد.[5]