< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حمید درایتی

99/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الشركة/شرکتهای سهامی /ادله وجوب وفاء به عهد

 

نتيجه

روايات متضمن وجوب وفاء به وعده مستفاض بلكه حتى در حد تواتر معنى وجود دارد كه دلالت آن ها نيز تمام است و روايات معارض براى آن شناسايى نشد و قابل حمل بر استحباب نيز نمى باشد هرچند تعدادى از آن ها متضمن حرمت تخلف از وعده و برخى از آن ها متضمن وجوب وفاء به وعده مى باشد كه با توجه به اقتضاء نهى از ضد، با اثبات هريك از اين دو عنوان، ديگرى نيز ثابت مى گردد.

حضرت‌ آيت الله خوئى مى فرمايند با اين وجود مشهور فقهاء بلكه حتى محدثينى كه جمود به ظهور روايات دارند مانند صاحب وسائل[1] و صاحب مستدرك[2] قائل به استحباب وفاء و كراهت خلف وعده شده اند (هرچند كه برخى قائل به احتياط واجب و عده قليلى قائل به وجوب هستند) فلذا نمى توان فتوى به وجوب وفاء و حرمت تخلف داد هرچند كه اعراض أصحاب را نيز موهن روايت ندانست كه قول صحيح همان است، زيرا با توجه به كثير الابتلاء بودن وعده اگر روايات دال بر وجوب وفاء تمام مى بود همانا بايد سيره متشرعه موافق با آن محقق مى شد و حال آنكه سيره متشرعه بر وجوب وفاء به وعده شكل نگرفته است و متشرعه خلف وعده را موجب فسق نمى دانند بلكه نزد آن ها صرفا قبيح و رذيله اخلاقى محسوب مى شود و اين سيره قطعية قرينه ى حمل اخبار بر استحباب و كراهت مى باشد.[3]

 

نكته

حجيت سيره متشرعه در فرضى تمام است كه اتصال به زمان معصوم داشته باشد و براى اتصال آن وجوه مختلفى در كلام اصوليين آمده است.[4]

 

ممكن است كلام آيت الله خوئى بدين صورت تقرير شود كه همچنان كه سيره معصومين مى تواند مفسر و حاكم ادله لفظى باشد [5] [6] و در تعارض با روايات موجب تقديم سيره گردد ، سيره متشرعه بر عدم وجوب وفاء به وعده نيز مفسر روايات مى باشد اما اين مسأله و تعدى اول كلام است و نياز به اثبات دارد.

ممكن است براى اثبات آن گفته شود كه سيره از اسباب احراز وجدانى سنّت بوده پس در فرض تعارض با روايات كه از اسباب تعبدى سنت هستند، بايد مقدم شود زيرا وجدانى و قطعى است. روشن است كه خبر واحد يا متواتر بودن روايت مربوط به صدور آن بوده و مدلول آن را از رتبه ظهور و ظنّى بودن خارج نمى كند الا در فرض تواتر معنوى كه مضمون دليل قطعية صدور پيدا مى كند.

مى گوييم اين استدلال در صورتى تمام است كه ثابت شود سيره از اسباب احراز وجدانى حكم شرعى است نه دليل شرعى، كه در اين صورت به مدلول دليل نقلى معارض اعتناء نمى شود هرچند كه متواتر باشد؛ اما اگر از اسباب احراز وجدانى دليل شرعى باشد مقدم بر ادله نقلى نمى شود بلكه نهايتا بين دليل ماخذ سيره و ساير ادله تعارض شكل مى گيرد پس بنابر اين فرض، سيره در حد تواتر لفظى خواهد بود. احتمال دارد بين سيره متشرعه و اجماع و بين سيره عقلاء تفاوت قائل شد و أولى را موجب احراز وجدانى دليل و دومى را موجب احراز وجدانى حكم دانست.

 

حضرت آقاى شهيدى معتقدند استدلال آيت الله خوئى قاعده (لو كان لبان) است كه حكم الزامى در مسأله عام البلوى نبايد مخفى و پوشيده باشد و خفاء آن دليل بر عدم وجود آن است، اما به نظر مى رسد اين تقرير صحيح نباشد زيرا با بودن روايات متعدد بر لزوم وفاء به وعد نوبت به ادعاى خفاء و غير بيّن بودن نمى رسد.


[6] آيه ى شريفه ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾ ، دلالت دارد كه فعل پيامبر و اهل البيت عليهم السلام نيز مانند قول ايشان حجيت دارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo