درس خارج فقه استاد حمید درایتی
1400/02/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الضمان/مسائل /مختار استاد- اختلاف بين مضمون له و مضمون عنه
مختار در مسأله
به نظر مى رسد محذور عقلى انتقال شئ معدوم نسبت به امور اعتبارى جارى نبوده و برعهده گرفتن دِينى كه در آينده به وجود مى آيد (ضمان مالم يجب) جائز مى باشد همچنان كه در وصيت تمليكية نيز ملكيت بعد از موت، در زمان حيات إنشاء مى گردد (إنشاء فعلى و مُنشَأ استقبالى) و اعتبار مى شود و يا در مثل عقد المضاربة مرحوم آيت الله خوئى قائل به تمليك معدوم شدند و به جهت وجود ادله ى خاص، آن را صحيح دانستند و حال آنكه محذور عقلى با نصّ نيز قابل تصحيح نيست (الظهور لايصادم البرهان) .
محذورى ديگرى كه در مسأله ادعا شد اجماع بر بطلان ضمان تعليقى است اما در ذيل شرط هفتم نيز گذشت كه قدرميقن از اين اجماع، تعليق نفس انشاء مى باشد و تعليق مُنشَأ على القاعده بايد صحيح باشد. مضافا به اينكه اين اجماع، محتمل المدرك است و مستند آن احتمالا همان حكم عقل به تنافى بين إنشاء و تعليق مى باشد.
بنابراين اطلاقات ادله ى ضمان (الزعيم غارم) شامل موارد ضمان مالم يجب گرديده و صرف ضمان مالم يجب بودن نيز مانعى از صحت ضمانت خواهد بود و تصحيح آن هم نيازى به ادعاى كفايت وجود مقتضى يا سبب اشتغال ذمة (كما ادعى السيد اليزدى) ندارد، هرچند بايد توجه داشت كه بعضى از فروع، حتى با قبول ضمانت مالم يجب نيز تطبيق نمى شود و اساسا ضمانت شرعى (نقل الذمة) نمى باشند بلكه ضمانت عرفى و لغوى است (مانند الق متاعك في البحر وعلىّ ضمانه).
لازم به ذکر است كه اگر ضمان مالم يجب صحيح دانسته شود، إبراء مالم يجب و إسقاط مالم يجب نيز صحيح خواهد بود.
فى صور التنازع
مسأله اول - صور اختلاف بين مضمون له و مضمون عنه به شرح ذيل است :[1]
• اختلاف در اصل انعقاد ضمان (مضمون عنه مدعى وقوع ضمانت و مضمون له منكر آن است) — قول مضمون له مقدم مى شود.
• اختلاف در مقدار دِين ضمانت شده (مضمون عنه مدعى ضمانت دِين بيشتر و مضمون له منكر آن است) — قول مضمون له مقدم مى شود.
• اختلاف در معسر بودن ضامن هنگام انعقاد عقد (مضمون له مدعى اعسار ضامن است تا خيار فسخ داشته باشد و مضمون عنه منكر آن است) — قول مضمون عنه مقدم مى شود.
• اختلاف در انعقاد عقد مشروط (مضمون له مدعى است به مقتضاى شرط ضمن عقد، ذو الخيار مى باشد و مضمون عنه منكر آن است) — قول مضمون عنه مقدم مى شود.
• اختلاف در صحت عقد ( مضمون له مدعى بطلان عقد و مضمون عنه منكر آن است) — قول مضمون عنه مقدم مى شود.
در دو صورت اول، اصل مديون بودن مورد اتفاق است اما مضمون عنه مدعى است كه با انعقاد ضمانت و انتقال آن به ذمة ضامن، از كلّ دِين برئ الذمة گرديده است. مرحوم صاحب عروة معتقد است با توجه به اينكه استصحاب حكم به بقاء دِين بر ذمة مضمون عنه مى نمايد، قول مضمون عنه مخالف اصل بوده فلذا اثبات آن موقوف بر اقامه بينة خواهد بود.
بايد توجه داشت كه اطلاق مضمون له و مضمون عنه در صورت اول كه اصل وقوع ضمانت محل تأمل است و حكم به عدم انعقاد ضمان مى شود خالى از تسامح نيست و به تعبير مرحوم آيت الله خوئى حق آن است از واژه طلبكار و بدهكار در اين صورت از اختلافات استفاده شود.[2]
اشكال
مرحوم آيت الله حكيم مى فرمايند اگرچه استحصاب اشتغال ذمة مضمون عنه در اين دو صورت قابل تطبيق است اما بايد توجه به جريان اصل عدم وقوع ضمان (أصالة العدم)، استصحاب جارى نخواهد شد زيرا با بودن اصل سببى (أصالة العدم) نوبت به أصل مسببى (استصحاب) نمى رسد.
اگر ادعا شود كه تمسك به أصل مسببى با بودن أصل سببى هم جائز است همچنان كه در صحيحة زرارة[3] و شك در ابطال طهارة به نوم نيز حضرت با بودن اصل عدم نوم، حكم به طهارة بر اساس استصحاب طهارة فرمودند؛ مى گوييم با توجه به مسلّم بودن تقديم أصل سببى بر مسببى، ظهور اين روايت قابل أخذ نبوده و بايد توجيه شود، همچنان كه احتمال دارد مقصود حضرت صرفا بيان مثال واضحى براى استحصاب بوده باشد نه اينكه حكم به طهارة را منتسب به آن نموده باشند.[4]
نزاع در صورت سوم بنابر مبناى مشهور است كه جهل مضمون له به إعسار ضامن هنگام انعقاد عقد ضمان را موجب ثبوت حق فسخ براى او مى دانستند (همچنان كه در مسأله چهارم گذشت)، اما بنابر مختار مرحوم آيت الله خوئى كه ثبوت خيار را عقد ضمان ممكن نمى دانستند، چنين نزاعى لغو خواهد بود[5] . مرحوم صاحب عروة در اين صورت قائل به تقديم قول مضمون عنه مطلقا هستند و گويا مستند ايشان مطابقت قول مضمون عنه با أصالة اللزوم است اما براى اين صورت وجوه متعددى وجود دارد كه حكم آن ها مختلف مى باشد :
• ضامن سابق بر عقد الضمان، معسر باشد — در اين صورت استحصاب إعسار مى شود و قول مضمون له مقدم خواهد بود.
• ضامن سابق بر عقد الضمان، مؤسر باشد — در این صورت استصحاب يسار مى شود و قول مضمون عنه مقدم خواهد بود و كلام مرحوم صاحب عروة در خصوص اين وجه صحيح است.
• حالت سابقه ضامن نامعلوم باشد (توارد حالتين) — بديهى است كه در اين صورت استحصاب جارى نخواهد شد (چه به جهت عدم اتصال زمان يقين به شك و چه بنابر وجود مانع)، و در نتيجه شناسايى مدعى و منكر بر اساس قول مطابق يا مخالف اصل، ممكن نمى باشد.
مرحوم آيت الله حكيم مى فرمايند نمى توان ادعا كرد كه قول مضمون عنه مطابق با أصالة اللزوم [6] است و مقدم مى شود زيرا تمسك به عموميت أصالة اللزوم در مصداقى كه شك در لزوم و جواز آن وجود دارد، تمسك به عام در شبهة مصداقية عام خواهد بود كه باطل است مگر اينكه ادعا شود تخصيص لازم نبودن عقد ضمانت در فرض جهل به معسر بودن ضامن، تخصيص لبى است و تمسك به عام در شبهة مصداقية مخصص لبّى جائز مى باشد.[7]
به عبارت ديگر ادعا آن است كه ادله ى شرعى صرفا ناظر بر جواز فسخ ضمانت با جهل مضمون له به معسر بودن ضامن مى باشد، اما اينكه أصالة اللزوم در مثل اين موارد تخصيص مى خورد به حكم عقل است فلذا مخصص لبّى خواهد بود. [8]