درس خارج فقه استاد حمید درایتی
1400/01/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الضمان/مسائل /مسئله 38
اما نسبت به جعاله از آنجا كه جاعل با انعقاد عقد، متعهد به أداء جُعل مى باشد اگرچه زمان وجوب وفاء به آن وعده، بعد اتمام عمل خواهد بود، ضامن هم مى تواند در طول تعهد جاعل، متعهد شود كه در فرض استنكاف جاعل از أداء ، جُعل را پرداخت نمايد. صحت اين چنين قراردادى بين ضامن و عامل هم مستند به سيرة عقلائية است و هم مشمول ادله ى وجوب وفاء به عقد (اوفوا بالعقود) خواهد بود لكن اين عقد، ضمان شرعى و موجب انتقال دِين نمى باشد بلكه ضمانت لغوى و عقلائى است كه منتج ضميمة شدن دو ذمة و اشتغال ذمة طولى مى باشد.
بايد توجه داشت كه تمام كلام مبنى بر اشتراط تنجيز در عقد ضمان بود و الا بنابر بر قول به عدم لزوم تنجيز، تعليق ضمانت و انتقال دِين بر اتمام عمل از جانب عامل و اشتغال ذمة جاعل محذورى نداشته و ضمانت صحيح خواهد بود.
ممكن است ادعا شود كه رابطه ى بين ضامن و عامل صرفا يك تعهد و وعده ى ابتدائى است نه اينكه عقد باشد تا مشمول ادله ى وجوب وفاء به عقد قرار گيرد ؛ اما مرحوم آيت الله خوئى معتقدند از آنجا كه عامل بازاء تعهد ضامن اقدام به عمل مى نمايد و تعهد جاعل به تنهايى داعى او براى انجام فعل نبوده است، ثابت مى شود كه رابطه ى بين ضامن و عامل يك عقد است كه جُعل از طرف ضامن و عمل از طرف عامل مبادله مى گردد و اقدام عامل به منزله ى قبول عملى خواهد بود.[1]
اشكال
به نظر مى رسد اولا كلام مرحوم آيت الله خوئى همچنان كه قابل تطبيق با ضمانت شرعى و نقل الذمة بودن آن نيست، مصحح ضمانت به صورت ضم الذمة نيز نمى باشد زيرا ضميمه شدن دو ذمة نيز موقوف بر ثبوت دِين خواهد بود. ثانيا عقد بودن رابطه ى ضامن و عامل قابل تصديق نيست زيرا اقدام ضامن، عقد جعالة ى دومى نيست فلذا عمل عامل كما كان منتسب به جعالة ى اول مى باشد و در نتيجه موجب اشتغال ذمة جاعل به جُعل بعد از اتمام عمل خواهد بود. به عبارت دیگر ضامن صرفا متعهد به أداء جُعل در فرض استنكاف جاعل گرديده است و حقيقت آن، وعده ابتدائى به پرداخت جُعل مى باشد كه بنابر نظر مشهور، حتى وجوب تكليفى نيز نخواهد داشت. ثالثا لازمه ى اينكه عمل عامل بازاء امر و تعهد طولى ضامن باشد و عقد جعالة موجب اشتغال ذمة ى جاعل بشود، آن است كه أداء جُعل از جانب ضامن، موجب برائت ذمة جاعل نيز بشود (زيرا قطعا يك عمل مستحق دو جعل نمى باشد) و حال آنكه هيچ سبب شرعى براى اين برائت وجود ندارد. [2]
مختار در مسأله
به نظر مى رسد جُعل و جائزة قبل از اتمام عمل قابل ضمانت شرعى و انتقال به ذمة ديگر نباشد هرچند اقدام ضامن يك تعهد و وعده ى ابتدائى بوده و بنابر مبناى ما، وجوب تكليفى به وفاء خواهد داشت مضافا به اينكه با توجه به مالى بودن متعلق تعهد و انگيزه شدن آن براى عمل مسلمان، موجب حكم وضعى و اشتغال ذمة طولى وعده دهنده نيز مى باشد. لازم به ذکر است كه تعهد نسبت به أداء جائزة در عقد سبق و رماية نيز خلاف قاعده و ممنوع نمى باشد زيرا باتوجه به اعتبار اين چنين عقدى از جانب شارع، متحمل تمام آثار عقد خواهد بود.
مسأله سى و هشتم - باتوجه به اینکه حقيقت ضمانت شرعى، انتقال دِين مى باشد، حكم ضمانت أعيان خارجى به شرح ذيل است : [3]
• أعيان مضمونة (مانند مال مغصوبة) :
⁃ مرحوم صاحب عروة قائل به صحّت هستند (چه ضمانت آن به معناى وجوب ردّ عين در فرض بقاء و ردّ مثل و قيمة در فرض تلف و چه به معناى وجوب ردّ مثل و قيمة در فرض تلف باشد) زيرا :
‣ مشمول عموميت (الزعيم غارم) مى باشد.
‣ مشمول عموميت (أوفوا بالعقود) مى باشد.
‣ صرف مالم يجب بودن ضمان، ضررى به صحت آن نمى رساند.
⁃ برخى از فقهاء قائل به بطلان هستند.
⁃ عده اى قائل به تفصيل مى باشند.
• أعيان غير مضمونة :
⁃ مشهور فقهاء قائل به بطلان آن هستند.
⁃ مرحوم صاحب عروة به مقتضاى عمومات قائل به صحت آن مى باشد.
اشكال
مرحوم آيت الله خوئى مى فرمايند دليل اول مرحوم صاحب عروة نسبت به صحت ضمانت أعيان مضمونة ناتمام است زيرا اولا نبوى مشهور (الزعيم غارم) از طريق أهل سنت روايت شده است و ضعيف السند مى باشد، ثانيا مضمون آن در بعضى روايات[4] تكذيب شده است و ثالثا از آنجا كه در مانحن فيه اصل زعيم بودن و صحت ضمان محل تأمل است، استناد صحت به اين روايت از باب تمسك به عام در شبهة مصداقية عام خواهد بود و اين روايت موجب ثبوت موضوع خود نمى شود.[5]