درس خارج فقه استاد حمید درایتی
1400/01/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الضمان/مسائل /مسئله 37
مسأله سى و هفتم - شكى نيست كه جُعل در عقد جعالة و عوض در عقد سبق و رماية بعد از تحقق عمل، قابل ضمانت مى باشد زيرا به صورت دِين بر ذمة جاعل يا جايزه دهنده قرار گرفته است اما صحت ضمانت جُعل و عوض قبل از شروع عمل، محل اختلاف مى باشد. مشهور فقهاء قائل به بطلان چنين ضمانى هستند زيرا از مصاديق ضمان مالم يجب مى باشد لكن عده اى[1] قائل به صحت عقد الضمان هستند و براى اثبات نظريه آنان، چند دليل اقامه شده است :[2]
• اساسا با انعقاد عقد جعالة يا سبق و رماية، ذمة جاعل به جُعل يا جائزه دهنده به عوض مشغول مى گردد و أداء جُعل و جايزه يا ترك فعل در زمان تعيين شده موجب برائت ذمة خواهد بود.
• عقد جعالة يا سبق و رماية موجب اشتغال ذمة مى باشد اما شرط متأخر آن اقدام به عمل و اتمام آن در آينده خواهد بود .[3]
• آية شريفة ﴿قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَن جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِيمٌ﴾ [4] دلالت بر صحت ضمانت جُعل قبل از عمل دارد.
• وجود مقتضى دِين براى صحت ضمانت كافيست و نيازى به فعليت آن نمى باشد و نفس انعقاد عقد جعالة و سبق و رماية، مقتضى دِين خواهد بود.
مرحوم صاحب عروة مى فرمايند اگرچه دو دليل اول ناتمام است زيرا ادله ى جعالة و سبق و رماية ظهور در اشتغال ذمة بعد از تحقق عمل دارد نه اينكه عمل شرط متأخر اشتغال ذمة يا ترك عمل مسقط آن باشد، لكن دو دليل آخر تمام است و در نتيجه ضمانت جُعل و عوض قبل از عمل نيز جائز خواهد بود.
اشكال
مرحوم آيت الله حكيم مى فرمايند اولا آية دلالتى بر صحت ضمانت شرعى (نقل الذمة) ندارد بلكه مدلول آن، صحت تعهد نسبت به جُعل قبل از عمل (ضم الذمة) و يا صرف وعده به أداء و دريافت آن است كه وفاء به وعده نيز واجب نمى باشد[5] ، و ثانيا در ضمن شرط هشتم عقد ضمان بيان شد كه صرف وجود مقتضى دِين براى تحقق ضمانت كافى نيست بلكه لازمه ى انتقال دِين از ذمة مضمون عنه به ذمة ضامن، به فعليت رسيدن دِين مى باشد.[6]
مرحوم آيت الله خوئى نيز معتقدند اساسا آية نمى تواند ناظر به ضمان شرعى (نقل الذمة) باشد زيرا تحقق آن منوط به مغايرت بين مضمون عنه و ضامن است و حال آنكه در آية شريفة، ضامن نفس مضمون عنه بوده و صرفا معناى تأكيدى خواهد داشت. مضافا به اينكه حتى اگر مدلول آية، صحت ضمان قبل از عمل در جعالة نيز باشد، باتوجه به مخالفت آن با قواعد، تعدى آن به موارد ديگر جعالة ممكن نيست و قضية فى واقعة است.[7]
جواب
به نظر مى رسد ادعاى وحدت ضامن و مضمون عنه در آية ناتمام باشد زيرا نداى مؤذن به جُعل بودن حمل بعير، از جانب عزيز مصر و ضمانت او از جانب خود مى باشد فلذا ضامن غير مضمون عنه مى باشد، اما به تعبير مرحوم آيت الله حكيم هيچ قرينه اى وجود ندارد كه زعامت در آية به صورت ضمان شرعى (نقل الذمة) بوده است. به عبارت دیگر لازمه تمام بودن استدلال به آية آن است كه نقل الذمة بودن ضمانت، يا معناى لغوى ضمان باشد و يا حقيقت شرعية در شرائع سابق كه هيچ يك از اين دو راه قابل اثبات نمى باشد و قرينه اى نسبت به آن وجود ندارد.
همچنين ممكن است در رد استناد به آية گفته شود كه اثبات حكمى در شرائع گذشته كه مؤيد به حضرت يوسف و پروردگار مى باشد، موجب ثبوت آن در شريعت اسلام نخواهد بود بلكه بقاء احكام شرائع ماضى در اسلام، نياز به دليل شرعى دارد مگر اينكه نسخ شرائع را بدان معنا بدانيم كه اصل بر بقاء تمام احكام شريعت هاى گذشته است مگر اينكه نسخ آن ثابت شود.
نكته
مرحوم آيت الله خوئى قائل به تفصيل بين جعالة و سبق و رماية هستند و صحت ضمانت قبل از عمل را مختص به عقد جعاله مى دانند زيرا باتوجه به قمار بودن و أكل مال به باطل محسوب شدن سبق و رماية، على القاعده بايد حرام و باطل باشد و موجب اشتغال ذمة اى نشود اما به جهت وجود دليل خاص، صرفا قابليت تمليك خواهد داشت و روشن است كه تعدى از خصوص تمليك و تعميم تمامى آثار دِين نسبت به آن، جائز نخواهد بود فلذا مانند ساير ديون قابل ضمانت نمى باشد. [8]