درس خارج فقه استاد مسلم داوری
1402/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: قراءة الصلاة
بحث در مسائل مستحبات قراءة بود.
المسئله 8
الأقوی جواز قصد إنشاء الخطاب بقوله {إياک نعبد و إياک نستعين} إذا قصد القرآنية أيضاً بأن يکون قاصداً للخطاب بالقرآن. بل و کذا فی سائر الآيات فيجوز انشاء الحمد بقوله {الحمد لله ربّ العالمين} و إنشاء المدح فی {الرحمن الرحيم} و إنشاء الطلب الهداية فی{اهدنا الصراط المستقيم} و لا ينافی قصد القرآنية مع ذلک.
اين مسئله درباره کيفيت قصد آيات قرآن است؛ آيا جائز است علاوه بر قصد قرآنيت قصد انشاء هم داشته باشد؟
تارةً فقط بقصد قرآنية میخواند، ظاهراً اشکالی در جوازش نيست.
و تارةً هم فقط بقصد انشاء میخواند - بدون قصد قرآنية - که ظاهراً اشکالی در عدم جوازش نيست.
و امّا انضمام قصد الإنشاء به قصد القرآن:
ماتن& فرمودهاند جائز است و تبعه اکثر المعلقين
و هکذا الشهيد& در ذکری فرمودهاند جائز است:
در مقابل از شيخ& نقل شده مانع از انضمام قصد الانشاء شدهاند و جماعتی هم احتياط به ترک قصد الانشاء کردهاند.
سيد اصفهانی& فرمودهاند (يحتاج إلی تأمّل)
سيد شيرازی& فرمودهاند اجتماع اخبار و انشاء، اجتماع ضدّين است و ممتنع.
وجه منع در مسئلة؛ مانعين در مسئله استدلالشان را اينگونه تقريب کردهاند:
قصد حکاية قرآن قصد الفاظ است مجرّد از معانی.
و قصد انشاء، قصد معانی است و اين دو قصد ضدّ يکديگر هستند و لا يجتمع الضدّان.
برای مثال اگر ناظر در مرآة (آينه) بخواهد هم خصوصية آينه را ملا حظه کند و هم خصوصية صورة خودش را، ممکن نخواهد بود.
و يا اينکه در جمله (زيدٌ فی ضربٌ، فاعلً) هم لفظ زيد مراد باشد و هم معنای زيد، ممکن نخواهد بود، زيرا لفظ زيد فاعل است و معنای زيد - به حمل اولی ذاتی- مبتداست.
در مقابليين، قائلين به جواز، از اين اشکال جواب دادهاند:
اولاً فرمودهاند اين نزاع مترتب است بر نزاع در جواز استعمال لفظ فی اکثر من معنیً.
بنابراين کسانی که استعمال لفظ در بيشتر از يک معنی را جائز میدانند، انضمام قصد انشاء به قصد حکاية القرآن در اين مسئله را نيز خواهند داشت
و ما در بحث اصول مفصلّاً از جواز استعمال لفظ در بيش ازيک معنی بحث کردهايم و اشکالات ما نيعن را جواب دادهايم من جلمه، قياس استعمال به نظر درآينه قياس مع الفارق است زيرا ذهن أوسع از خارج است (اموری در ذهن متصوّر است که در خارج ممکن نيست)
* بنابراين، مسئله مبنائی است.
- ثانياً: تقريبی است که سيد حکيم& إشاره و سيّدنا الأستاد& تفصيل کردهاند:
در ما نحن فيه، قراءة اصلاً استعمال نيست تا مفسده استعمال در بيش از يک معنی پيش بيايد،
بلکه قراءة ايجاد يک فرد از افراد طبيعی است.
مثلاً کسی که اشعار دعبل يا کميت را إنشاء میکند، قراءتش قطعاً غير آن قراءة شاعر است؛ زيرا آن قراءة که منصرم شده، بلکه اين إنشاء، ايجاد يک فرد از آن طبيعی است.
بعلاوه اين ايجاد فرد طبيعی به شرط لا از قصد ديگر نيست، بلکه ميتوان قصد انشاء را نيز به آن منضم نمود.
مؤيد اين تقريب، رواياتی است که ترغيب به تدبّر در معانی آيات میکند؛ زيرا اگر فقط قراءة و استعمال لفظ مراد بود، تدبّر جای نداشت.
* لکن اين وجه مورد قبول نيست؛ زيرا لازمهاش آنست که ايجاد کننده فصاحات و بلاغات قرآن، قاری باشد و هذا باطلٌ.
و اين مؤيدات هم دال بر تدبّر هستند نه قصد انشاء.
- ثالثاً: صاحب مستمسک& اين وجه سوّم را نيز ذکر کردهاند که ظاهراً خير الوجوه و خالی از اشکال است:
فرمودهاند قصد الانشاء اصلاً استعمال نيست تا استعمال در بيش از يک معنی لازم بيايد (در وجه دوّم گفتند قراءة استعمال نيست و در اين وجه میفرمايند قصد الانشاء استعمال نيست)
براي مثال در استعمال کنايات وقتی میگوييم: (زيد کثير الرماد)
اين جمله را در معنی خودش - زياد بودن خاکستر خانه - استعمال کردهايم و لا غير، لکن در کنار اين استعمال قصد انشاء بيان کرم زيد را نيز داريم که اين قصد غير از استعمال است.
بنابراين ما به دو وجه (به تبع ماتن& و سيّدنا الأستاذ الخوئی&)، قائل به جواز انضمام قصد انشاء به قصد قراءة هستيم:
الف) استعمال لفظ در بيش از يک معنی را جائز میدانيم.
ب) بنابر فرض عدم جواز استعمال در بيش از يک معنی، اين مسئله از موضوع آن تخصصاً خارج است و اصلاً در بيش از يک معنی نيست؛ بلکه استعمال در الفاظ قرآن به همراه قصد انشاء است.
و ظاهراً سيد يزدی& نيز به همين وجه اشاره دارند، زيرا میفرمايند: (و لا ينافی قصد القرآنية مع ذلک)
يعنی اين استعمال قرآنی با آن قصد انشاء - که غير استعمال است - منافات ندارد