< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید علی‌اصغر دستغیب

1401/02/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: صلوة/صلوة المسافر /اقامت ده روز

 

چهارم- اقامت ده روز تمام معتبر است.

برحسب متفاهم عرفی و متبادر ذهنی، یوم در مقابل لیل است و اطلاق کلمه یوم بر مجموع و نهار که جمعاً ۲۴ ساعت است صحیح نیست و برخلاف متفاهم عرفی می باشد، کما اینکه در قرآن کریم لیل و نهار منفصل از یکدیگر و هر کدام در جای خود قرار گرفته است، بدین ترتیب سفیدی روز و تاریکی شب اقتضا دارد که یوم به معنای طلوع شمس تا غروب آن باشد، کما اینکه در استعمالات عرفی، کتاب و سنت چنین است، فلذا در ما نحن فیه راجع به اقامت عشرة ایام در کلام مرحوم مصنف آمده است:

وَ اللَّیالِیِ الْمُتِوَسِطَة داخِلَةٌ بِخَلافِ اللَّیْلَةِ الْأُولی وَ الْأَخِیرَةِ فَیَکْفِی عَشَرَةُ أیّامٍ وَ تِسْعُ لَیالٍ.

(و شب های اواسط داخل قرار می گیرند بر خلاف شب اول و شب آخر؛ پس کافی است اقامت ده روز و نُه شب، زیرا شب اول و آخر از مفهوم یوم که در نصوص این باب وارد شده خارج هستند و دلیلی که تبعیت آن ها را از ایام ایجاب کند موجود نیست).

فلذا منظور از اقامت عشرة ایام از طلوع شمس روز اول تا غروب شمس روز دهم خواهد بود.

اما در صورتی که بین روز وارد شود به جایی که قصد اقامت ده روز را دارد که معمولاً چنین است مرحوم مصنف بیان داشته اند:

وَ یَکْفِی تَلْفِیقُ الْیَوْمَ الْمُنْکَسِرِ مِنْ یَوْمٍ آخَرٍ عَلَی الْأَصَحّ.

(و کفایت می کند تلفیق بعض از روز با بعض از روز دیگر بنا بر اصح).

دلیل آن هم صدق عرفی است، یعنی اگر کسی مثلاً هنگام ظهر داخل بلد شود و فردای آن روز وقت ظهر خارج گردد، صحیح است که گفته شود در آن بلد یک روز کامل اقامت نموده است، بنابراین نسبت به کسی هم که هنگام ظهر داخل شود و وقت ظهر روز یازدهم خارج گردد، بقاء عشرة ایام صدق می نماید و دلیلی هم بر تقیید آن نیست و موجبی برای اسقاط ساعاتی که معمولاً از روز اول ورود و روز یازدهم شکسته شده وجود ندارد در حالی که دلیل اقامت عشرة ایام اطلاق دارد و طبعاً آن ساعات هم محسوب می شود و مقتضای آن تلفیق روز از ساعاتی از روز اول و ساعاتی از روز یازدهم خواهد بود.

پنجم- در صورتی که قصد اقامت عشره نموده سپس از قصدش عدول کرد تکلیف چیست؟

عبارت مرحوم مصنف در این باره چنین است:

إذا عَزَمَ عَلى إقامَةِ العَشَرَة ثُمَّ عَدَلَ عَن قَصدِه فَإن كانَ صَلّى مَعَ العَزمِ المَذكُور رُباعِيَةً بِتَمام بَقِيَ عَلَى التَّمام ما دامَ فِي ذلِكَ المَكان .

( هرگاه قصد اقامت ده روز نمود، سپس از آن عدول کرد، پس اگر با قصد مزبور یک نماز چهار رکعتی را تماماً به جا آورده است، تا زمانی که در آنجا هست بایستی نماز ها را تمام بخواند).

مستند این حکم صحیحه ابی ولّاد الحنّاط می باشد.

صحیحه ابی ولاد الحَنّاط:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی کُنْتُ نَوَیْتُ حِینَ دَخَلْتُ الْمَدِینَةَ أَنْ أُقِیمَ بِهَا عَشَرَةَ أَیَّامٍ وَ أُتِمَّ (الصَّلَاةَ ثُمَّ بَدَا لِی بَعْدَ أَنْ أُقِیمَ بِهَا) فَمَا تَرَی لِی أُتِمُّ أَمْ أُقَصِّرُ فَقَالَ إِنْ کُنْتَ دَخَلْتَ الْمَدِینَةَ وَ صَلَّیْتَ بِهَا فَرِیضَةً وَاحِدَةً بِتَمَامٍ فَلَیْسَ لَکَ أَنْ تُقَصِّرَ حَتَّی تَخْرُجَ مِنْهَا وَ إِنْ کُنْتَ حِینَ دَخَلْتَهَا عَلَی نِیَّتِکَ التَّمَامِ فَلَمْ تُصَلِّ فِیهَا صَلَاةً فَرِیضَةً وَاحِدَةً بِتَمَامٍ حَتَّی بَدَا لَکَ أَنْ لَا تُقِیمَ فَأَنْتَ فِی تِلْکَ الْحَالِ بِالْخِیَارِ إِنْ شِئْتَ فَانْوِ الْمُقَامَ عَشْراً وَ أَتِمَّ وَ إِنْ لَمْ تَنْوِ الْمُقَامَ فَقَصِّرْ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ شَهْرٍ فَإِذَا مَضَی لَکَ شَهْرٌ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ[1] .

ترجمه:

(ابی ولاد الحناط نقل کرده است که گفتم به امام صادق(ع) زمانی که داخل مدینه شدم قصد داشتم ده روز اقامت کنم و نماز را تمام بخوانم سپس تغییری در قصدم ایجاد شد، پس نظر شما راجع به من چیست تمام بخوانم یا قصر؟ پس فرمود: اگر داخل مدینه شدی و یک نماز فریضه تمام به جا آوردی پس نبایستی قصر بخوانی تا زمانی که از آنجا خارج شوی و چنانچه وقتی داخل شدی قصد تمام داشتی پس از یک نماز فریضه تمام انجام ندادی تا از قصد اقامت عدول کردی پس در این حال اختیار داری اگر بخواهی قصد اقامت ده روز نموده و نماز را تمام بخوان و اگر قصد اقامت ده روز نکردی پس قصر بخوان تا یک ماه پس زمانی که یک ماه بر تو گذشت نماز را تمام به جا آور).

فتحصل که:

تردیدی در حکم مزبور با توجه به تصریح صحیحه به آن نمی باشد و اما خبر حمزة بن عبدالله الجعفری هم قاصر از مخالفت با صحیحه مزبور می باشد.

خبر حمزة بن عبدالله الجعفری:

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ لَمَّا أَنْ نَفَرْتُ مِنْ مِنًی نَوَیْتُ الْمُقَامَ بِمَکَّةَ فَأَتْمَمْتُ الصَّلَاةَ حَتَّی جَاءَنِی خَبَرٌ مِنَ الْمَنْزِلِ فَلَمْ أَجِدْ بُدّاً مِنَ الْمَصِیرِ إِلَی الْمَنْزِلِ وَ لَمْ أَدْرِ أُتِمُّ أَمْ أُقَصِّرُ وَ أَبُو الْحَسَنِ ع یَوْمَئِذٍ بِمَکَّةَ فَأَتَیْتُهُ فَقَصَصْتُ عَلَیْهِ الْقِصَّةَ فَقَالَ لِی ارْجِعْ إِلَی التَّقْصِیرِ[2] .

ترجمه:

(حمزه بن عبدالله الجعفری نقل کرده است زمانی که از منا کوچک کردم قصد نمودم که در مکه اقامت کنم و نماز را تمام بخوانم تا خبری از منزل به من رسید پس ناگزیر شدم به منزل بازگردم و نمی‌دانستم تمام بخوانم یا قصر و امام ابوالحسن(ع) در آن وقت در مکه حضور داشتند پس نزد ایشان رفتند و قصه را نقل نمودم پس به من فرمود به قصر خواندن بازگرد).

این خبر صلاحیت معارضه با صحیح ابی ولاد الحناط را ندارد:

اولاً: به جهت ضعف سند و جهالت راوی یعنی حمزة بن عبدالله جعفری و عدم ثبوت وثاقت وی.

ثانیاً: این که هیچ یک از فقهای امامیه به مضمون آن عمل نموده اند.

ثالثاً: مکه از مواضع تخییر است، چگونه نسبت به راوی تقصیر متعین می شود.

از این موارد که بگذریم به نقل مرحوم صاحب وسائل نسبت به خبر مزبور بعض حمل ها هم قابل تصور است، کما اینکه مرحوم شیخ، رجوع به تقصیر را حمل بر هنگام سفر و خروج از مکه می داند، نه قبل از آن و ممکن است حمل «اَتْمَمْتُ الصَّلاة» بر نوافل است نه فرائض.

اکنون در ادامه به توضیح نکاتی از عبارت مرحوم مصنف می پردازیم:

وَ إنْ لَمْ يُصَلِّ أصْلاً أوْ صَلّى مِثْلَ الصُّبْحِ أوِ الْمَغْرِبِ أوْ شَرَعَ فِي الرُّباعِيَة لكِنْ لَمْ يُتِمَّها وَ إنْ دَخَلَ فِي رُكُوعِ الرَّكْعَةِ الثّالِثَةِ رَجَعَ إلَى الْقَصْرِ.

(و اگر اصلاً نمازی به جا نیاورده یا نماز مثل صبح و مغرب را خوانده یا نماز چهار رکعتی را شروع کرده لکن تمام ننموده، هرچند داخل در رکوع رکعت سوم شده باشد، بایستی رجوع به قصر نماید).

حکم قصر بودن نماز در فرضی که اصلاً نمازی به جا نیاورده واضح است؛ و اما از عبارت«وَ صَلَّیْتَ بِها فَرِیْضَةً واحِدَةً بِتَمامٍ» در صحیحه دانسته می‌شود که منظور از نمازیست که برای مسافر قصر می شود «یعنی نماز چهار رکعتی» بنابراین چنانچه پس از قصد اقامه نماز صبح یا نماز مغرب به جا آورد، آنگاه از قصدش عدول نمود در ادامه بایستی نماز هایش را قصر بخواند و از لفظ فریضه معلوم است که انجام نافله به تنهایی موجب بقاء بر اتمام نماز ها پس از عدول از قصد اقامت نخواهد بود و در صورتی که نماز چهار رکعتی را شروع کرد و قبل از دخول در رکوع رکعت سوم از قصد اقامه عدول نمود، حتی اگر در قیام باشد می‌نشیند و نماز را به صورت قصر تمام می کند، زیرا زیادتی قیام ضرری نمی زند، از آن جهت که زیادتی عمدی نبوده، بلکه بر حسب تکلیف قیام کرده و بعد از عدول از قصد اقامه، تکلیف وی مبدّل شده و تغییر نموده است.

اما در فرضی که داخل رکوع رکعت سوم شد و سپس از قصد اقامه عدول کرد، از آنجا که فریضه واحده به تمامه انجام نشده، نمازش به قصر برمیگردد، ولکن در مورد نمازی که مشغول انجام آن است به لحاظ اینکه از محل عدول به قصر گذشته است، می بایستی آن را از سر بگیرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo