< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید علی‌اصغر دستغیب

1400/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /قصد اقامت ده روز

 

اَلرّابِع: أنْ لا یَکُونَ مِنْ قَصْدِهِ فی أوَّلِ السِّیْر أوْ فِی أثْنائِه إقامَهُ عَشَرَهَ أیّامٍ قَبْلَ بُلُوغِ الثَّمانِیَه، و أنْ لایَکونَ مِنْ قَصْدِهِ الْمُرُورُ عَلی وَطَنِه کَذلِک وَ إلّا أتَمَّ، لِأنَّ الْإقامَهَ قاطِعَهٌ لِحُکْمِ السَّفَر، وَ الْوُصُولَ إلی الْوَطَنِ قاطِعٌ لِنَفْسِهِ، فَلَوْ کانَ مِنْ قَصْدِهِ ذلِکَ مِنْ حِیْنِ الشُّرُوع أوْ بَعْدِه لَمْ یَکُنْ قاصِداً لِلْمَسافَه.

ترجمه: (شرط چهارم- این که قصد شخص از اول سیر یا در اثناء آن اقامت ده روز قبل از رسیدن به هشت فرسخ نباشد و همچنین قصد مرور از وطنش را نداشته باشد وگرنه نماز را بایستی تمام بخواند، زیرا اقامت ده روز حکم سفر را قطع می کند و وصول به وطن، خودِ سفر را قطع می نماید، پس اگر قصد شخص از هنگام شروع یا بعد از آن چنین باشد در واقع قصد مسافت ندارد).

شرح: در این مسئله خلافی بین فقها نیست و مرحوم صاحب جواهر آن را اجماعی دانسته اند.

پس در مورد کسی که قصد دارد قبل از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش مرور نماید با توجّه به این که وطن قاطعِ نفسِ سفر است، اساساً عنوان مسافر صدق نمی کند و بنابراین خروج موضوعی دارد و طبعاً حکم سفر منتفی خواهد بود و نماز چنین کسی قصر نبوده، بلکه تمام است.

موثقه عمار که قبل از این ذکر شد بر این این معنا دلالت دارد:

که در کلام امام(ع) «لایَکونُ مسافِراً حَتّی یَسِیرَ مِنْ مَنْزِلِهِ أوْ قَرْیَتِه ثَمانِیَهَ فَراسِخَ».

ترجمه: (مسافر نخواهد بود تا زمانی که از منزلش یا قریه اش هشت فرسخ سیر داشته باشد).

معلوم است که وقتی از منزل یا قریه به عنوان مبدا مسافت، سیر نمودن هشت فرسخ معتبر است، طبعاً مرور بر آن مسافت را قطع می کند و خروج از آن مبدا مسافت جدید خواهد بود.

اما در مورد کسی که قصد دارد در بین مسافت شرعی، (یعنی هشت فرسخ) در محلی ده روز اقامت نمایند، تردیدی نیست که قصد مسافت از بین رفته و نمازش تمام خواهد بود.

صحیحه منصور بن حازم

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِذَا أَتَیْتَ بَلْدَةً فَأَزْمَعْتَ الْمُقَامَ عَشَرَةَ أَیَّامٍ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ.[1]

ترجمه: (منصور بن حازم از امام صادق(ع) نقل کرده است که شنیدم که آن حضرت می فرمود: هرگاه به شهری وارد شدی پس تصمیم بر اقامت ده روز داشته باشی، پس نماز را تمام بخوان).

در مورد قصد اقامت ده روز در اثناء مسافت، اختلاف در این است که آیا قصر نبودن نماز به لحاظ انتفاء موضوع است و اساساً عنوان مسافر بر چنین فردی صدق نمی کند، یا از جهت انتفاء حکم است با عین بقاء موضوع؟

در صورت اول از ادله تقصیر، خروج تخصّصی دارد و در صورت دوم، تخصیصاً خارج است.

به نظر می رسد صورت دوم ارجح است، یعنی اینکه قصد اقامت ده روز قاطع حکم سفر است نه نفس سفر، زیرا به منزله وطن در حکم آن است نه عین آن.

صحیحه زراره

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ مَنْ قَدِمَ قَبْلَ التَّرْوِیَةِ بِعَشَرَةِ أَیَّامٍ وَجَبَ عَلَیْهِ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَکَّةَ فَإِذَا خَرَجَ إِلَی مِنًی وَجَبَ عَلَیْهِ التَّقْصِیرُ.[2]

ترجمه: (زراره از امام باقر(ع) نقل کرده است که فرمود: کسی که ده روز قبل از روز ترویه( هشتم ذیحجه) وارد (مکه) شده باشد واجب است نماز را تمام بخواند و چنین شخصی به منزله اهل مکه است پس هرگاه به سوی منا خارج شوند واجب است که نمازش را قصر بخواند).

اَلْخامِس مِنَ الشُّروط: أنْ لایَکونَ السَّفَرُ حَراماً، وَ إلّا لَمْ یُقَصِّرْ سَواءٌ کانَ نَفْسُهُ حَراماً کَالْفِرارِ مِنْ الزَّحْفِ، وَ إباقِ الْعَبْدِ وَ سَفَرِ الزَّوجَهِ بِدُونِ إذْنِ الزَّوْج فِی غَیْرِ الْواجِبِ وَ سَفَرِ الْوَلَدِ مَعَ نَهیِ الْوالِدَیْن فِی غَیْرِ الْواجِب، وَ کَما إذا کانَ السَّفَرُ مُضِرّاً لِبَدَنِه وَ کَما إذا نَذَرَ عَدَمَ السَّفَر مَعَ رُجحانِ تَرْکِهِ وَ نَحْوِ ذلِک أوْ کانَ غَایَتُهُ أمْراً مُحَرَّماً کَما إذا سافَرَ لِقَتْلِ نَفْسٍ مُحْتَرَمَهٍ أوْ لِلسِّرقَهِ أوْ لِلزِّنا أوْ لِإعانَهِ ظالِمٍ أوْ لِأخْذِ مَالِ النَّاسِ ظُلْماً وَ نَحْوِ ذلِک، وَ أمّا إذا لَمْ یَکُنْ لِأجْلِ الْمَعْصِیَه لکِنْ تَتَّفِقَ فِی أثْنائِهِ مِثْل الْغِیبَهِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الزِّنا وَ نَحْوِ ذلِک مِمّا لَیْسَ غَایَةً لِلسَّفَر، فَلا یوجِبُ التَّمامَ، بَلْ یَجِبُ مَعَهُ الْقَصْرَ وَ الْإفْطار

ترجمه: (پنجم از شروط این است که سفر معصیت نباشد وگرنه نماز قصر نمی شود، چه نفس سفرحرام باشد مانند فرار از جهاد و گریزان شدن عبد و سفر زوجه بدون اجازه زوج در غیر سفر واجب و سفر فرزند با نهی والدین نسبت به آن در غیر سفر واجب و نیز در صورتی که سفر برای بدن شخص ضرر داشته باشد و همین طور اگر نذر کرده سفر نرود با فرض رجحان ترک سفر و امثال این ها، یا غایت سفرحرام باشد مانند این که سفر کند به هدف قتل نفس محترمه یا دزدی یا زنا یا کمک به ظالم یا گرفتن مال به ظلم و امثال این ها و اما چنانچه به لحاظ انجام معصیت سفر نکند، لکن در اثناء آن معصیت اتفاق افتد مانند غیبت و شرب خمر و زنا و امثال این ها از اموری که غایت برای سفر نمی باشد، پس موجب تمام خواندن نماز نخواهد بود بلکه واجب است نماز را قصر بخواند و روزه را افطار نماید).

شرح: تسالم بین فقهاء آن است که، نماز در سفر معصیت قصر نخواهد بود، بعضی هم بر این حکم ادعای اجماع نموده اند.

سفر معصیت به دو قسم است:

۱- این که نفس سفر حرام است، مانند: فرار از جهاد، یا سفر زوجه بدون اذن شوهرش در جایی که منافی حق او باشد و سفر فرزند در صورتی که والدین وی را از سفر نهی کرده‌اند و رفتن فرزند به سفر موجب ایذاء آن ها باشد وغیره که در این موارد خود سفر حرام است و مبغوض شارع خواهد بود.

۲- سفر بنفسه مباح است، لکن مقدمه‌ای است برای غایت محرمه و این که در نهایت معصیتی انجام دهد، مانند: این که سفر برای سرقت، یا قتل نفس، یا زنا، و امثال آن باشد.

نصوصی که دلالت بر عدم قصر نماز در سفر دارند:

صحیحه عمار بن مروان

محَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ مَنْ سَافَرَ قَصَّرَ وَ أَفْطَرَ إِلَّا أَنْ یَکُونَ رَجُلًا سَفَرُهُ إِلَی صَیْدٍ أَوْ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ أَوْ رَسُولًا لِمَنْ یَعْصِی اللَّهَ أَوْ فِی طَلَبِ عَدُوٍّ أَوْ شَحْنَاءَ أَوْ سَعَایَةٍ أَوْ ضَرَرٍ عَلَی قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ.[3]

ترجمه: (عمار بن مروان نقل کرده است که از امام صادق(ع) شنیدم که می فرمود: کسی که سفر کند نمازش قصر می شود و بایستی روزه را افطار نماید مگر این که سفرش به قصد صید( لهوی) یا در معصیت خدا یا پیام رسان کسی که مرتکب عصیان خدا باشد یا به دنبال یافتن دشمن یا داروغه باشد یا سعایت کردن یا ضرر رساندن به جمعی از مسلمانان).

این صحیح هر دو قسم سفر معصیت را متذکر شده است زیرا تعبیر فی معصیة الله در واقع اعمّ از این که نفس سفر یا غایت سفر معصیت باشد را شامل می گردد زیرا مراد از آن، انجام هر عملی است که معصیت خدا باشد همانند این عبارت «لا طاعَةَ لمخلوقٍ في معصية الخالق» يعني: «لا طاعَةَ في عملٍ يَكُونُ ذلِكَ الْعَمَل مَعْصيَةَ الخالق».

ترجمه: (اطاعتی برای مخلوق در معصیت خالق نمی باشد) به معنای( اطاعتی نیست در عملی که آن عمل معصیت خالق است).

علاوه بر این روایت صدوق با سند معتبر از امام صادق(ع) دلالت بر تعمیم نسبت هر دو وجه از سفر معصیت دارد.

« قال: لاَ يُفْطِرُ اَلرَّجُلُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ إِلاَّ فِي سَبِيلِ حَقٍّ»

ترجمه: (نبایستی کسی در ماه رمضان افطار کند مگر این که در راه حق باشد)

این مطلب از ضروریات است که سفر حرام در راه حق نمی باشد، پس افطار در چنین سفری جایز نیست به مقتضای حصر در روایت.

توضیح: این روایت را مرحوم صدوق ذیل روایت عمار بن مروان آورده است، یعنی جزئی از آن صحیحه می باشد، هرچند مرحوم کلینی از ابن ابی عمیر، مرسلاً نقل کرده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo