< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید علی‌اصغر دستغیب

98/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: صلوة/مبطلات نماز /بکاء

 

متن:

السّابع: تَعَمُّد البُکاءِ الْمُشْتَمِلِ علی الصوت بل وَ غَیْرِ المُشْتَمِل علیه ‌عَلَی ‌الأحْوَطِ لِاُمُورِ الدُّنْیا وَ أمّا البُکاءُ لِلْخَوْفِ مِنَ اللّهِ و لاُمُورِ الآخِرَةِ فَلا بأسَ به‌ ‌بَلْ هُوَ مِنْ أفْضَلِ الأعْمالِ. وَ الظاهرُ أنَّ البُکاءَ اضطراراً أیضاً مُبْطِلٌ نَعَمْ لابَأْسَ‌ ‌به إذا کان سَهْواً بل الأقْوی عَدمُ الْبَأسِ به إذا کان لِأمْرٍ دُنْیَویّ مِنَ اللّهِ‌ ‌فَیَبکی تَذَلُّلاً لَهُ تَعالی لِیَقْضی حاجَتَه.

(هفتم: گریه عمدی که مشتمل بر صوت است بلکه غیرمشتمل بر صوت بنابر احوط چنانچه برای امور دنیا باشد و امّا گریه برای خوف از خدا و امور آخرت پس اشکالی ندارد بلکه از افضل اعمال است. و ظاهراً گریه اضطراری هم مبطل است، بلی چنانچه سهوی باشد اشکالی ندارد بلکه اقوی این است که وقتی برای طلب امر دنیوی از خداوند گریه کند به حال تذلّل در پیشگاه خداوند تا حاجتش را برآورده کند اشکالی ندارد.)

در رابطه با حکم گریه در نماز نکاتی را بایستی مورد بحث قرار دهیم.

1- آیا اساساً برای مبطل بودن گریه در نماز مستندی موجود است؟

نصوصی که در این باره به آنها استدلال شده است:

روایت ابوحنیفه:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ عَبْدِالسَّلَامِ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) عَنِ الْبُكَاءِ فِي الصَّلَاةِ أَ يَقْطَعُ الصَّلَاةَ فَقَالَ إِنْ بَكَي لِذِكْرِ جَنَّةٍ أَوْ نَارٍ فَذَلِكَ هُوَ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي الصَّلَاةِ وَ إِنْ كَانَ ذَكَرَ مَيِّتاً لَهُ فَصَلَاتُهُ فَاسِدَةٌ[1] .

(ابوحنیفه گوید از امام صادق(ع) سؤال کردم راجع به گریه در نماز آیا باطل می کند نماز را پس فرمود اگر گریه کند به خاطر ذکر بهشت یا آتش «جهنم» پس آن افضل الاعمال در نماز است و اگر یاد کند مَیّتی را که وابسته به اوست «و گریه کند» پس نماز او باطل خواهد بود.)

مرسله صدوق:

قَالَ وَ رُوِيَ أَنَّ الْبُكَاءَ عَلَي الْمَيِّتِ يَقْطَعُ الصَّلَاةَ وَ الْبُكَاءَ لِذِكْرِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ فِي الصَّلَاةِ[2] .

(مرحوم صدوق گوید و روایت شده است که گریه بر میّت نماز را باطل می کند و گریه به خاطر ذکر بهشت و آتش جهنّم از افضل اعمال در نماز است.)

شرح:

روایت صدوق از جهت مرسله بودن معتبر نیست و احتمالاً منظور از آن همان روایت اولی است.

روایت اوّل هم از حیث سند ضعیف است زیرا ابوحنیفه که معلوم الحال می باشد راوی از او هم که نعمان بن عبدالسّلام است موثّق بودن وی ثابت نیست.

مرحوم صاحب جواهر:

تَعَمُّدُ الْبُکاءِ لِشَیْئ مِنْ امُورِ الدُّنْیا مِنْ فَقْدِ مَیِّتٍ اَوْ تَلَفِ مالٍ مُبْطِلٌ لِلصَّلاةِ عَلَی المشهور بَیْنَ الْاَصْحابِ نَقْلاً وَ تَحْصیلاً بَلْ لَمْ اَجِد فیه خِلافاً کَما اعْتَرَفَ به بَعْضُهُم ... و بذلک کُلِّه ینجبر خبرُ النُّعمان بن عبدالسّلام فَوَسْوَسَةُ المقدّسِ الْاَرْدِبیلی وَ بَعْضُ اَتْباعه فی هذَا الحُکْمِ لِضَعْفِ الْخَبَرِ المزبور و عدمِ ثبُوتِ الْاجماعِ فی غَیْرِ مُحَلِّها و لاحاجَةَ حینَئِذٍ اِلی الْحاقِه بِغَیْرِه مِنَ المنافیات کَالْفِعْلِ الکثیر وَ نَحْوِه عَلی ما حُکیَ عن الکاشانی و الماحوزی بَلْ لَعَلَّهُ ظاهِرُ الذِکری ایْضاً[3] .

(بکاء عمدی برای چیزی از امور دنیوی از جمله میّتی که او را از دست داده یا مالی که از وی تلف شده بنابر مشهور بین اصحاب هم بنابر نقل و هم بنابر آنچه تحصیل شده است، بلکه نیافتم در آن خلافی همانطور که بعضی بر آن اعتراف نموده اند ... و به این قول مشهور ضعف روایت نعمان بن عبدالسّلام جبران می شود و وسوسه مقدس اردبیلی و بعض اتباع ایشان در این حکم بخاطر ضعف خبر مزبور و عدم ثبوت اجماع در غیر محل آن است و نیازی نیست در این صورت که بکاء عمدی را ملحق به سایر منافیات نمائیم مانند فعل کثیر و امثال آن بنابر آنچه از کاشانی و ماحوزی نقل شده بلکه شاید ظاهر ذکری هم چنین باشد.)

صاحب مصباح الفقیه (مرحوم حاج آقا رضا همدانی):

وَ اَمّا الرِّوایة فَضَعْفُها مجبورٌ بِاشْتهارها بین الاصحاب وَ اسْتِنادُهُمْ اِلَیْها فَلا یَنْبَغی التَرَدُّدُ فِی الْحُکْمِ مع عَدم معروفیّة الخلاف فیه[4] .

(و امّا ضعف روایت جبران می شود با اشتهار آن بین اصحاب و استناد ایشان به آن پس سزاوار نیست شک نسبت به حکم در حالیکه قول خلافی نسبت به آن وجود ندارد.)

صاحب مستمسک العروة (سید محسن حکیم):

وَ رُبَّما اُسْتُدِلَّ لَه بِاَنَّهُ فِعْلٌ خارج عن الصّلوة فَیکونُ قاطعاً لها کَالْکَلامِ وَ عَنِ الْاَرْدِبیلی و غیرِه الْاِشکالُ فیه لِضَعْفِ سَنَدِ الْخَبَرِ وَ ما ذُکِرَ اَخیراً اَشْبَهُ بالقیاس فَلا یَصْلَحُ لِاِثباتِه وَ هُوَ فی مُحَلِّه لَوْلا الْنجبار ضَعْفِ الْخَبَرِ بِاعْتِمادِ الْاَصحابِ[5] .

(و بسا استدلال شده است بر آن «مبطل بودن بکاء عمدی» به اینکه فعل خارج از نماز است پس مبطل آن می باشد مانند کلام و از اردبیلی و. غیر او اشکال وارد شده به جهت ضعف سند خبر و آنچه اخیراً ذکر شد به قیاس شبیه تر است پس صلاحیت برای اثبات آن ندارد و اشکال بجا می باشد در صورتی که ضعف خبر بوسیله اعتماد اصحاب جبران نشود.)

صاحب مستند العروة (محقق خوئی):

و المستندُ اِنّما هی الرّوایةُ الْاولی غَیْرُ اَنَّها ضعیفة السّند لِمَکان ابی حنیفه المعلومِ حالُه عَلی اَنَّ الراوی عنه و هو النُّعمان بن عبدالسّلام لَمْ تثبُتْ وِثاقَتُه، و دعوی انجِبارِ ضَعْفِها بعمل المشهور ممنوعَةٌ صُغریً وَ کُبْریً وَ امّا الثانیةُ (کبری) فواضِحَةٌ وَ اَمّا الْاولی فلِاَنَّ هذِه الشهرة عَلی ما یَظْهَرُ عَنِ الْحَدائِق اِنّما حَصَلَتْ بعد زَمَنِ الشیخ لِلتَّبعیّة لَهُ فی فتاواه و مِنْ تَمَّ سَمّوا بِالْمُقَلَّدةِ و الشُّهرَةُ الجابِرَةُ هیَ الحاصِلةُ بین القُدَماءِ لاالمُتَأخّرینِ و عَلی الجمله فَلا نَصَّ یُعَوَّل عَلَیْه لِاِثباتِ الْبُطلان. وَ امّا الاستدلالُ لَهُ بِکُوْنه مِنَ الْفِعْلِ الکَثیر فَهُوَ کما تری لعدم الملازِمَةِ بَیْنَهُما و مع حُصوله فَالبُطلانُ لِاَجْلِه لا لِاَجْلِ البُکاء بعنوانه کما هو المدّعی، فَلَمْ یَنْهَض دلیلٌ عَلی الْبُطلان وَ مِنْ ثمّ اِسْتَشْکَلَ فیه المحقق الْاَردِبیلی وَ تَبَعَهُ صاحِبُ الْمَدارِک اِذاً فَالْحُکْمُ مَبْنیٌّ علی الاحتیاط[6] .

(و مستند «مبطل بودن بکاء عمدی در نماز» همان روایت اول است و آن هم از حیث سند ضعیف است به لحاظ جایگاه ابوحنیفه که حال وی معلوم است به علاوه راوی از او یعنی نعمان بن عبدالسّلام هم ثقه بودنش ثابت نمی باشد و اینکه ادعا شود ضعف روایت با عمل مشهور منجبر است هم از حیث صغری و هم کبری ممنوع می باشد. امّا دومی «کبری» پس واضح است و امّا اولی «صغری» از آن جهت که این شهرت بنابر آنچه از حدائق ظاهر است بعد از زمان شیخ حاصل شده است به لحاظ تبعیّت از او در فتاوی وی که به لحاظ همین ایشان را به عنوان کسی که مورد تقلید واقع گردیده است، نامیده اند و شهرتی که جبران ضعف روایت می کند آن است که بین قدماء نه متأخرین حاصل باشد و خلاصه نصّی که بر آن تکیه گردد برای اثبات بطلان نماز در اثر گریه عمدی وجود ندارد. و امّا استدلال بر آن از آن جهت که فعل کثیر محسوب شود همان گونه که می بینی «صحیح نیست» زیرا ملازمه ای بین گریه و فعل کثیر وجود ندارد و در صورتی هم که این ملازمه موجود باشد پس بطلان به خاطر فعل کثیر است نه به خاطر بکاء به عنوانی که مورد ادعا می باشد پس دلیلی بر بطلان اقامه نشده است و از همین جهت محقق اردبیلی و به تبع او صاحب مدارک بر آن اشکال نموده اند بنابراین حکم بطلان نماز در اثر گریه عمدی بنابر احتیاط می باشد.)

أقول:

به نظر می رسد قول مشهور یعنی بطلان نماز در اثر بکاء و گریه ترجیح دارد با عین حال که مستند آنها همان روایت ضعیفه است زیرا منجبر آن عمل اصحاب می باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo