< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید علی‌اصغر دستغیب

98/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: صلوة/قنوت /بررسی نصوص

 

اینک بعض نصوص مربوط به رفع الیدین در قنوت را ملاحظه کنیم:

صحیحه عبدالله بن سنان:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ تَرْفَعُ يَدَيْكَ فِي الْوَتْرِ حِيَالَ وَجْهِكَ وَ إِنْ شِئْتَ تَحْتَ ثَوْبِكَ[1] .

(عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) در حدیثی نقل کرده است که فرمود بلند می کنی دست خودت را در نماز وتر مقابل صورتت و اگر بخواهی زیر لباست.)

ذکر مخصوص نام قنوت نماز وَتْر نشانه تأکید است بخلاف قنوت شفع که برحسب برخی ادلّه بعضی اولی دانسته اند که به قصد رجاء آورده شود.

صحیحه علی بن محمد بن سلیمان:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ كَتَبْتُ إِلَي الْفَقِيهِ(ع) أَسْأَلُهُ عَنِ الْقُنُوتِ فَكَتَبَ إِذَا كَانَتْ ضَرُورَةٌ شَدِيدَةٌ فَلَا تَرْفَعِ الْيَدَيْنِ وَ قُلْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[2] .

(علی بن محمد بن سلیمان گوید نوشتم به فقیه، سؤال کردم از وی راجع به قنوت پس نوشت هرگاه ضرورت شدید بود پس دستهایت را بلند نکن و سه مرتبه بگو بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.)

لقب فقیه در روایات برای 3 امام به کار رفته است (امام صادق(ع) ، امام عسکری(ع) ، امام مهدی(ع) ) که از قرائن از جمله طبقه راوی تشخیص داده می شود.

در رابطه با علی بن محمد بن سلیمان در رجال نجاشی و بعض دیگر مذکور است «کانَ لَهُ اِتِّصالٌ بِصاحِبِ الْاَمر و خَرَجَت الیه توقیعات و کانت له منزلةٌ فی اصحابنا و کان وَرِعاً ثقةً فَقیهاً» (نجاشی)

(برای وی ارتباط با امام زمان(عج) بوده و نامه هایی برای وی از جانب آن حضرت ارسال می شده است و او در بین اصحاب امامیه منزلتی داشته است و شخص با ورع و مورد وثوق و فقیه بوده است.)

معلوم است که در این صحیحه هم منظور از فقیه، حضرت مهدی(عج) می باشند.

منظور از ضرورة شدیده همان حالت تقیّه است.

أقول:

همین جا با تأمّل و دقّت در این روایت می توانیم به وجه صحت نظر صاحب جواهر و بعض دیگر از فقهاء برسیم برخلاف نظر مصنّف و برخی دیگر با این توضیح که تعلیق ساقط شدن رفع الیدین بر ضرورت شدیده تناسب دارد با اینکه رفع الیدین مقوّم قنوت باشد.

به علاوه در ذیل صحیحه احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی که قبلاً در رابطه با نفی وجوب قنوت بیان شد.

إِنْ شِئْتَ فَاقْنُتْ وَ إِنْ شِئْتَ فَلَا تَقْنُتْ.

(اگر خواستی قنوت بجا آور و چنانچه خواستی انجام نده.)

وَ إِذَا كَانَ التَّقِيَّةُ فَلَا تَقْنُتْ وَ أَنَا أَتَقَلَّدُ هَذَا.

(و زمانی که تقیّه بود قنوت بجا نیاور و من عهده دار این هستم.)

اینکه فرموده است (و زمانی که تقیه بود قنوت بجا نیاور) دال بر این است که نفی رفع الیدین در حکم نفی ماهیت قنوت است. زیرا تقیّه ای که موجب لاتَقْنُت شده است نسبت به رفع الیدین می باشد، از آنجا که رفع الیدین به عنوان قنوت جهت ناظران آشکار است.

مضافاً بر اینکه بعض نصوصی که راجع به دعاهای تعلیم شده در قنوت وارد گردیده متضمّن این عبارت است (تقول فی القنوت) «می گویی در قنوت» و مشابه آن. بنابراین دانسته می شود که قنوت ظرف برای قول قرار گرفته است و در واقع رفع الیدین همان مفهوم قنوت می باشد.

ثمره این مقال در فتاوی فقهاء این گونه آشکار می شود:

کسانی که رفع الیدین را مقوّم قنوت می دانند می گویند چنانچه نمازگزار بخواهد قنوت بخواند واجب یا احتیاط واجب آن است که دستها را بلند کند و گاهی تصریح بیشتر بر اینکه بدون دست بلند کردن قنوت صحیح نیست مگر در مورد ضرورت.

بخلاف کسانی که رفع الیدین را مقوّم ندانسته و شرط قنوت نمی دانند گویند اولی و بهتر آن است که در حال قنوت دست ها را بلند کند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo