درس خارج فقه استاد سید علیاصغر دستغیب
1402/11/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الزكاة/مستحقين الزکاة /بررسی امکان احتساب طلب از فقیر به عنوان زکات
متن:
مَسْألَةٌ:
لَوْ كَانَ لَهُ دَيْنٌ عَلي الْفَقِيرِ جَازَ احتِسَابُهُ زَكاةً سَوَاءً كَانَ حَيّاً أَوْ مَيِّتاً لَكِنْ يُشْتَرَطُ فِي اَلْمَيِّتِ أَنْ لاَ يَكُونَ لَهُ تَرَكَةٌ تَفِي بِدَينِهِ وَ إِلاَّ لاَ يَجُوزُ نَعَمْ لَوْ كَانَ لَهُ تَرَكَةٌ لَكِنْ لاَ يُمْكِنُ الْاِسْتِيفَاءُ مِنْهَا لاِمْتِنَاعِ اَلْوَرَثَةِ أَوْ غَيْرِهِمْ فالظَّاهرُ الجَوا
ترجمه:
(هرگاه از فقیر طلبی داشته باشد جایز است که از بابت زکات حساب کند، چه بدهکار، زنده باشد یا مرده؛ امّا در جواز احتساب، نسبت به مرده شرط است که ارثیه او به قرض وی وفا نکند وگرنه جائز نیست؛ ولی درصورتیکه ارثیه داشته باشد؛ اما برای طلبکار استیفای آن ممکن نباشد به جهت امتناع ورثه یا غیر ایشان پس ظاهراً جائز است که بابت زکات حساب نماید).
شرح:
نسبت به آنچه مرحوم مصنّف در این مسأله بیان کردهاند خلافی نیست، همانگونه که مرحوم صاحب جواهر (ره) هم بر آن تصریح نمودهاند:
مرحوم صاحب جواهر (ره):
وَلَوكانَ لِلْمالِكِ دَيْنٌ عَلَى الْفَقِيرِالَذِي لَمْ يَمْلِكْ يَمْلِكْ قُوتَ سَنَتِهِ اَوْ لَمْ يَتَمَكَّنْ مِن قَضَاءِ دَيْنِهِ جازَ اَنْ يُقَاصَّهُ بِهِ مِنَ اَلزَّكَاهِ بمَعْنَى اِحْتِسَابِهِ عَلَيهِ مِنَ الزَّكاهِ المُسْتَحَقَّةِ عَلَيْهِ بِلاَ خِلاَف[1] .
ترجمه:
(و اگر مالک، طلبکار است از فقیری که مؤونه سالش را ندارد یا متمکّن از پرداخت بدهی خود نیست جایز است که به جای آن از زکات قرار دهد به این معنا که از زکاتی که استحقاق آن را دارد بابت بدهکاری وی حساب گردد).
دلیل بر آن از کتاب:
﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينَ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ ﴾
(سوره توبه آیه ۶۰)
(زکات مخصوص فقراء و مساکین و عوامل و کارکنان است و کسانی که برای تألیف قلوب و جلب همکاری آنان اقدام میشود و برای بردگان و بدهکاران).
توضیح آنکه عطف غارمین بر رقاب به منزله دخول حرف جر بر غارمین است یعنی «و فِی الغارِمِینَ» بنابراین یکی از مصارف زکات، اشخاص بدهکار هستند که توان بازپرداخت آنچه بهعنوان قرض گرفتهاند را ندارند و همانطور که مصرف زکات شامل پرداخت زکات بابت اداء دَین بدهکار است شامل احتساب دَین از زکات هم میباشد، بدین معنا که اگر از فقیر طلب دارد و از طرفی زکات به مال او تعلقگرفته، جایز است آن دَین را از زکات احتساب نماید و اختصاصی به نوع اوّل ندارد؛ زیرا آیه شریفه نفرموده «لِلغارِمِینَ» همانطور که فرموده «لِلْفُقَراء» بلکه فرموده است «فِی الغارِمِینَ» و ظرفیت دلالت دارد بر اعمّ از اداء دین از زکات و احتساب دَین از زکات، فلذا آیه شریفه ازاینجهت اطلاق دارد کمااینکه از حیث حیّ یا میّت بودنِ غارم، نیز اطلاق دارد.
نصوصی که بر فرع مزبور دلالت دارند:
صحیحه عبدالرحمان بن الحجّاج:
وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ ع عَنْ دَيْنٍ لِي عَلَي قَوْمٍ قَدْ طَالَ حَبْسُهُ عِنْدَهُمْ لَا يَقْدِرُونَ عَلَي قَضَائِهِ وَ هُمْ مُسْتَوْجِبُونَ لِلزَّكَاةِ هَلْ لِي أَنْ أَدَعَهُ فَأَحْتَسِبَ بِهِ عَلَيْهِمْ مِنَ الزَّكَاةِ قَالَ نَعَمْ[2] .
ترجمه:
(عبدالرحمان بن الحجّاج نقل کرده است که از امام ابوالحسن اوّل «موسی بن جعفر (ع)» سؤال کردم راجع به دَینی که از من بر عهده قومی است و زمان آن طولانی شده و قدرت بر بازپرداخت آن را ندارد درحالیکه استحقاق زکات دارند، آیا بر من جایز است آن را رها سازم و بابت زکات بر ایشان احتساب نمایم؟ فرمودند: آری).
صحیحه زراره:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَي عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ حَلَّتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ مَاتَ أَبُوهُ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ أَ يُؤَدِّي زَكَاتَهُ فِي دَيْنِ أَبِيهِ وَ لِلِابْنِ مَالٌ كَثِيرٌ فَقَالَ إِنْ كَانَ أَبُوهُ أَوْرَثَهُ مَالًا ثُمَّ ظَهَرَ عَلَيْهِ دَيْنٌ لَمْ يَعْلَمْ بِهِ يَوْمَئِذٍ فَيَقْضِيَهُ عَنْهُ قَضَاهُ مِنْ جَمِيعِ الْمِيرَاثِ وَ لَمْ يَقْضِهِ مِنْ زَكَاتِهِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ أَوْرَثَهُ مَالًا لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ أَحَقَّ بِزَكَاتِهِ مِنْ دَيْنِ أَبِيهِ فَإِذَا أَدَّاهَا فِي دَيْنِ أَبِيهِ عَلَي هَذِهِ الْحَالِ أَجْزَأَتْ عَنْهُ[3] .
ترجمه:
(زراره نقل کرده است که گفتم به امام صادق (ع) شخصی بر عهده او زکات است و پدرش فوت نموده درحالیکه بر عهده او دَین بوده است آیا آن شخص زکاتش را در اداء دَین پدرش صرف نماید درحالیکه فرزند، مال زیادی دارد؟ پس فرمود: اگر پدرش مالی را به ارث گذارده، سپس معلوم شد که بر عهده او دَینی بوده است بایستی از ارثیهاش، دَین او را بپردازد و از زکات برای قضای دَین وی اقدام نکند و چنانچه مالی به ارث نگذاشته، کسی سزاوارتر از فرزند نسبت به اداء دَین پدرش نمیباشد، پس هرگاه چنین کند از او مُجزِی است و قبول خواهد بود).
متن:
مَسْألَةٌ:
لَا يَجِبُ إِعْلَامُ الْفَقِيرِ إَنَّ اَلْمَدْفُوعَ إِلَيْهِ زَكَاةٌ بَلْ لَو كانَ مِمَّن يَتَرَفَّعُ وَيَدخُلُهُ الحَياءُ مِنها وَهُوَ مُستَحِقٌ يُستَحَبُّ دَفْعُهَا إلَيهِ عَلِيٌ وَجْهِ الصِّلَةِ ظَاهِراً وَالزَّكَاةِ وَاقِعَاً.
ترجمه:
(واجب نیست به فقیر اعلام شود که آنچه به او پرداخت میگردد، زکات است؛ بلکه اگر فقیر از کسانی است که منزلتی دارد و از اینکه به او زکات بدهند شرم بر او عارض میشود درحالیکه مستحقّ زکات هم میباشد، مستحب است به او زکات داده شود بهعنوان هدیه در صورت ظاهر و زکات در واقع).
دلیل بر آن:
صحیحه ابی بصیر:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع الرَّجُلُ مِنْ أَصْحَابِنَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَأْخُذَ مِنَ الزَّكَاةِ فَأُعْطِيهِ مِنَ الزَّكَاةِ وَ لَا أُسَمِّي لَهُ أَنَّهَا مِنَ الزَّكَاةِ فَقَالَ أَعْطِهِ وَ لَا تُسَمِّ لَهُ وَ لَا تُذِلَّ الْمُؤْمِنَ[4] .
ترجمه :
(ابوبصیر نقل کرده است که به امام باقر (ع) گفتم: شخصی از اصحاب ما حیاء میکند از اینکه زکات دریافت نماید پس میپردازم به او از زکات و اسمی نمیبرم که آنچه پرداختهام زکات است، پس فرمود: به او بپرداز و برای او اسمی از زکات نیاور و مؤمن را خوار نگردان).