درس خارج فقه استاد سید علیاصغر دستغیب
1402/09/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الزکاة/احکام زکاة /شرایط وجوب زکاة
متن:
لَوْ اَسْلَمَ اَلْكَافِرُ بَعْدَ مَا وَجَبَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ سَقَطَتْ عَنْهُ وَ إِنْ كَانَتِ الْعَيْنُ مَوْجُودَةً فَإِنَّ الإِسْلامَ يَجُبُّ ما قَبْلَهُ
ترجمه:
(اگر کافر اسلام آورد بعد از آنکه واجب شد بر او زکات، ساقط میشود از او هر چند عین آن موجود باشد، پس اسلام قطع و محو می کند ماقبلش را).
شرح:
مرحوم مصنف بر این فرع به حدیث نبوی مشهور استدلال نمودهاند که صاحب مستدرک آن را از تفسیر علی بن ابراهیم در رابطه با آیه شریفه وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا (و گفتند ایمان نمیآوریم به تو تا چشمه جاری کنی) از امّ سلمه نقل کرده است که در فتح مکه خطاب به رسول الله(ص) عرض کرد: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اَللَّهِ سَعِدَ بِكَ جَمِيعُ اَلنَّاسِ إِلاَّ أَخِي مِنْ بَيْنِ قُرَيْشٍ وَ اَلْعَرَبِ رَدَدْتَ إِسْلاَمَهُ وَ قَبِلْتَ إِسْلاَمَ اَلنَّاسِ كُلِّهِمْ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (ص) يَا أُمَّ سَلَمَةَ إِنَّ أَخَاكَ كَذَّبَنِي تَكْذِيباً لَمْ يُكَذِّبْنِي أَحَدٌ مِنَ اَلنَّاسِ هُوَ اَلَّذِي قَالَ لِي لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ اَلْآيَةَ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى كِتاباً نَقْرَؤُهُ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اَللَّهِ (ص) أَ لَمْ تَقُلْ إِنَّ اَلْإِسْلاَمَ يَجُبُّ مَا قَبْلَهُ قَالَ نَعَمْ فَقَبِلَ رَسُولُ اَللَّهِ (ص) إِسْلاَمَهُ[1] .
ترجمه:
پدر و مادرم فدای شما یا رسول الله، سعادتمند و کامیاب شدند به وسیله شما جمیع مردم مگر برادر من از بین قریش و عرب که اسلام او را رد کردی در حالی که اسلام تمام مردم را پذیرفتید پس پیامبر اکرم(ص) فرمود که ای ام سلمه برادرت مرا تکذیب کرد تکذیبی که هیچ یک از مردم این چنین مرا تکذیب نکردند آن هم کسی است که به من گفت به تو ایمان نمیآوریم تا چشمه جاری کنی .وقتی پیامبر(ص) این را فرمود ام سلمه عرض کرد: پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا مگر نفرمودید که اسلام محو میکند آنچه را که قبل از آن بوده حضرت فرمودند: بله، پس رسول الله (ص) اسلام او را قبول کرد.
مرحوم صاحب جواهر:
وتَسْقُطُ عَنْهُ بِالإِسْلامِ كَمَا نَصَّ عَلَيْهِ غَيْرُ واحِدٍ بَل لَمْ نَجِدْ فيهِ خِلافاً وَلا تَوَقُّفاً... لِأَنَّ الإِسلامَ يَجُبُّ مَا قَبلَهُ المُنجَبِرِ سَنَداً ودِلالَةً بِعَمَلِ الأصْحَابِ الْمُوَافِقِ لِقَوْلِهِ تعالى(قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ) بَلْ يُمْكِنُ اَلْقَطْعُ بِهِ بملاحظَةِ مِعْلُومِيِّةِ َعَدِم أَمْرِ اَلنَّبِيِّ(ص) لِأَحَدٍ مِمَّنْ تَجَدَّدَ إسْلامُهُ مِن أَهْلِ الْبَادِيَةِ وَغَيْرِهِمْ بِزَكَاةِ إِبِلِهِمْ فِي اَلسَّنَةِ اَلْمَاضِيَةِ بَلْ رُبَّمَا كَانَ ذَلِكَ مُنَفِّرًا لَهُمْ عَنِ اَلإِسْلامِ كَمَا أَنَّهُ لَوْ كَانَ شَيْءٌ مِنْهُ لَذَاعَ وَشَاعٌ كَيْفَ والشَّائِعُ عِنْدَ اَلْخَوَاصِّ فَضْلاً عَنِ الْعَوَامِّ خِلَافُهُ فَمِنَ اَلْغَرِيبِ مَا فِي اَلْمَدَارِكِ مِنَ التَّوَقُّفِ فِي هَذَا اَلْحُكْمِ لِضَعْفِ اَلْخَبَرِ اَلْمَزْبُورِ سَنَداً وَ مَتْنَاً[2] ...
ترجمه:
(ساقط میشود از کافر با اسلام آوردن، همچنان که عدهای غیرواحد به آن تصریح داشتند بلکه در آن خلافی نیافتیم به خاطر اینکه اسلام ماقبل آن را محو میکند اینکه اسلام محو میکند ماقبل آن را منجبر است سنداً و دلالتاً به عمل اصحاب(اگر در سند یا دلالت آن ضعفی باشد عمل اصحاب ضعف آن را جبران میکند) که آن موافق با قول خداوند متعال است:کسانی که کافر شدند اگر آن ها اسلام آورند آنچه که مربوط به گذشته میشود خداوند آن را میبخشد بلکه امکان دارد که قطع به آن حاصل شود به لحاظ اینکه معلوم است پیامبر امر نفرموده به هیچکس از آن هایی که اسلام آوردند از اهل بادیه و غیر آن ها به زکات شترشان در سال گذشته بلکه چه بسا چنین کاری فرضاً اگر آن ها نسبت به گذشته و تکالیفی که داشتند مواخذه میشدند، طبعاً رویگردانی و نفرتی از اسلام برای آن ها پدید میآورد همچنان که اگر چنین چیزی بود انتشار پیدا میکرد و شایع میشد تا چه رسد به اینکه آنچه شایع است بین خواص بر خلاف این است، عجیب آنچه در مدارک است که توقف در این حکم میباشد به دلیل اینکه صاحب مدارک خبر(إِنَّ اَلْإِسْلاَمَ يَجُبُّ مَا قَبْلَهُ) را سنداً و متناً ضعیف میداند).
مرحوم محقق خویی(ره):
لَكِنَّهُ مِن اَجْلِ ضَعفِ السَّندِ غَيرُصالِحٍ لَأَنْ يُسْتَنَدَ إليهِ لِعَدَمِ رِوَايَتِهِ مِنْ طُرُقِنَا لاَ فِي كُتُبِ اَلْحَدِيثِ وَ لاَ فِي اَلْكُتُبِ اَلْاِسْتِدْلَالِيَةِ لِلْفُقَهَاءِ اَلْمُتَقَدِّمِينَ كَالشَّيْخِ وَ مَنْ سَبَقَهُ وَ لَحِقَهُ … وَ دَعْوَي الاِنْجِبَارِ مَوْهُونَةٌ جِدّاً بَلْ غَيْرُ قَابِلَةٍ لِلتَّصْدِيقِ اِذْ كَيْفَ يُحْتَمَلُ اِسْتِنَادُ اَلْمَشْهُورِ الي رِوَايَةِ لَمْ يَذْكُرُوهَا لاَ فِي كُتُبِهِمُ اَلرَّوَائِيَّةِ وَ لاَ الْاِسْتِدْلَالِیَّةِ.
ترجمه:
این حدیث به خاطر ضعف سند صلاحیت ندارد به آن استناد شود زیرا کسی از طرق امامیه این را روایت نکرده، نه در کتب حدیث و نه در کتب استدلالیه که از فقهای متقدمین باقی مانده مثل شیخ و کسانی که قبل از شیخ بودند و بعد از ایشان بودند و اینکه کسی ادعای انجبار کند (روایتی که ضعف سند دارد با منجبری جبران شود) این سخن نادرستی است جداً بلکه قابل تصدیق نیست زیرا که چگونه احتمال میرود مشهور استناد کنند به یک روایتی که آن را نه در کتب روایی آن ها و نه در کتب استدلالی آنان ذکر نشده است).
مرحوم محقق حکیم:
اِنَّ ضَعْفَ السَّنَدِ مَجْبُورٌ بِاعْتِمَادِ الأصْحَابِ وضَعْفَ الدَّلالَةِ مَمْنُوعٌ إِلاَّ مِنْ جَهَةِ ما ذَكَرنا وَلَوْ سُلِّمَ فَلا مِجَالَ لِلتَّوَقُّفِ فِي الحُكْمِ بَعْدَ تَسَالُمِ الأصْحَابِ وأنَّ مِنَ الْمَقْطُوعِ بِهِ مِن سِيرَةِ اَلنَّبِيِّ (ص) وَخُلَفائِهِ (ع) عَدَمُ مُطَالِبَتِهِم مَن أَسْلَمَ مِنَ اَلْكَافِرِينَ بِزَكَاةِ مَالِهِ فِيمَا مَضَى مِنْ عُمْرِهِ سَوَاءٌ كَانَ مَوْجُوداً أم مَفْقُوداً وكَفَى بِمِثْلِ ذلِكَ دَلِيلاً عَلَى السُّقُوطِ[3] .
ترجمه:
(ضعف سند جبران شونده به اعتماد اصحاب است و ضعف دلالت آن هم ممنوع می باشد مگر به جهتی که آن را ذکر کردیم و اگر این روایت سنداً و دلالتاً ضعیف و مورد اشکال باشد اما مجالی برای توقف در حکم (اینکه گذشته کافر با اسلام آوردن او محو میشود)نیست بعد از آنکه مورد اتفاق اصحاب است و قطع به این است که پیامبر اکرم(ص) و جانشینان ایشان«ائمه اطهار(ع)» این بوده است که مطالبه نمیکردند زکات مال کفّاری که اسلام میآوردند نسبت به آنچه از عمر او گذشته و در حال کفر بوده است چه آنچه که به عین آن زکات تعلق گرفته است موجود باشد یا مفقود باشد و مثل این کفایت میکند به عنوان دلیل بر سقوط آنچه در زمان کفرش مکلّف بوده است).
أقول:
کلام مرحوم آیت الله حکیم متین است، اگر روایت را پذیرفتیم و اشکال ضعف آن را مرتفع دانستیم و قابل دفع بود که مطلب صریح و تمام است و اگر هم روایت را قبول نکنیم، دو نکته می ماند، یکی همان بحث تسالم و توافق اصحاب نسبت به حکم مزبور و دیگر اینکه پیامبر اسلام(ص) و جانشینان ایشان از کسی که اسلام میآورده مطالبه زکات نمیکردند و بسا این موضوع اتفاق میافتاده یعنی همواره افراد کافر ایمان میآوردند اما پیامبر(ص) از آن ها مطالبه زکات نمیفرمودند چه آن عین موجود بوده یا مفقود بوده است و به همین مقدار کافی است که ما قائل بشویم به سقوط تکلیف از کفّاری که اسلام میآورند و این مطلب تمام است حتی برای کسانی که آن روایت، مورد قبول آن ها نباشد.