درس خارج فقه استاد سید علیاصغر دستغیب
1402/08/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الزكاة/أحكام الزكاة /وجوب زکات
كِتابُ الزَّكاة:
اَلَّتي وُجُوبُها مِنْ ضَرُوريّاتِ الدّيْنِ وَ مُنْكِرُهُ مَعَ الْعِلْمِ بِه كافِرٌ بَلْ في جُمْلَةِ مِنَ الْاَخْبارِ اَنَّ مانِعَ الزَّكاةِ كافِرٌ.
(کتاب زکات:
وجوب آن از ضروریّات دین است و منکر آن با علم نسبت به آن کافر است بلکه در نصوص اخبار است که کسی که زکات نپردازد کافر است).
وَ اَجْمَعَ الْمُسْلِمُونَ كافَّةً عَلى وُجُوبِها في جَميعِ الْاَعْصارِ وَ هيَ اَحَدُ اَرْكانِ الْاِسْلامِ الْخَمْسَة…(تذکرة الفقهاء).
(عموم مسلمانان در جمیع اعصار بر وجوب زکات اجماع نمودهاند و زکات یکی از ارکان پنجگانه اسلام است).
همانطور که در روایت است که فضیل بن یسار از امام باقر(ع) نقل کرده است:
قَالَ: بُنِيَ اَلْإِسْلاَمُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى اَلصَّلاَةِ وَ اَلزَّكَاةِ وَ اَلصَّوْمِ وَ اَلْحَجِّ وَ اَلْوَلاَيَةِ الحدیث…
(اسلام بر پنج چیز بنا شده است: بر نماز و زکات و روزه و حجّ و ولایت…).
حاصل آنکه هیچ خلافی بین فِرَق مسلمین نیست در وجوب زکات، بر هر مکلّفی که واجد شرائط باشد و وجوب آن در کتاب و سنّت ثابت است فلذا از ضروریّات دین شمرده شده است.
در بسیاری از آیات کریمه امر به زکات به دنبال امر به اقامه نماز ذکر شده است به عنوان نمونه:
﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ.﴾[1]
(نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید).
در حدود ۲۷ مورد همراه و هم ردیف با صلاة ذکر شده است.
در مورد وجوب زکات اخبار در حدّ تواتر است و در بعض آن ها زکات از مبانی اسلام شمرده شده و هم ردیف نماز و روزه قرار گرفته است.
به عنوان نمونه برخی از آن ها را متذکّر میشویم:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَزَلَتْ آيَةُ الزَّكَاةِ خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص مُنَادِيَهُ فَنَادَي فِي النَّاسِ أَنَّ اللَّهَ (تَبَارَكَ وَ تَعَالَي قَدْ) فَرَضَ عَلَيْكُمُ الزَّكَاةَ كَمَا فَرَضَ عَلَيْكُمُ الصَّلَاةَ الحدیث…[2]
(عبدالله بن سنان نقل کرده است که امام صادق(ع) فرمود: آیه زکات نازل شد در ماه رمضان«بگیر از اموال ایشان صدقه را، پاک کن آن ها را و تزکیه نما ایشان را به آن» پس امر فرمود رسول الله(ص) منادی خود را پس ندا کرد در بین مردم که خداوند تبارک و تعالی واجب فرمود بر شما زکات را همانطور که واجب کرد بر شما نماز را).
عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي اَلْمَغْرَا عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ مَعَنَا بَعْضُ أَصْحَابِ اَلْأَمْوَالِ فَذَكَرُوا اَلزَّكَاةَ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): «إِنَّ اَلزَّكَاةَ لَيْسَ يُحْمَدُ بِهَا صَاحِبُهَا إِنَّمَا هُوَ شَيْءٌ ظَاهِرٌ إِنَّمَا حَقَنَ بِهَا دَمَهُ وَ سُمِّيَ بِهَا مُسْلِماً وَ لَوْ لَمْ يُؤَدِّهَا لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلاَةٌ الحدیث…[3]
(ابوبصیر نقل کرده است که نزد امام صادق(ع) بودیم و بعض صاحبان اموال با ما بودند پس از زکات یاد کردند پس امام(ع) فرمود: هر آینه زکات چیزی نیست که ستوده شود به وسیله آن صاحبش و آن چیز آشکاری است بتحقیق که به وسیله آن خون صاحبش محفوظ است و به وسیله آن نامیده میشود مسلمان و چنانچه آن را اداء نکند نمازش قبول نخواهد بود).
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الزَّكَاةَ كَمَا فَرَضَ الصَّلَاةَ فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا حَمَلَ الزَّكَاةَ فَأَعْطَاهَا عَلَانِيَةً لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ فِي ذَلِكَ عَيْبٌ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ لِلْفُقَرَاءِ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ مَا يَكْتَفُونَ بِهِ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّ الَّذِي فَرَضَ لَهُمْ لَا يَكْفِيهِمْ لَزَادَهُمْ الحدیث…[4]
(عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: خداوند عزّوجلّ واجب کرده است زکات را همانطور که واجب کرده است نماز را پس اگر شخصی زکات را حمل کند پس آن را آشکارا عطا نماید در این کار برای او عیبی نیست و اینکه خداوند عزّوجلّ واجب فرموده برای فقراء در اموال اغنیاء آنچه را که کفایت کند آن ها را و اگر میدانست آنچه را واجب نموده کفایت نمیکند فقراء را بر ایشان زیادتی قرار میداد).
وَ بِاِسْنادِه عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: «مَا مِنْ عَبْدٍ مَنَعَ مِنْ زَكَاةِ مَالِهِ شَيْئاً إِلاَّ جَعَلَ اَللَّهُ ذَلِكَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ ثُعْبَاناً مِنْ نَارٍ مُطَوَّقاً فِي عُنُقِهِ يَنْهَشُ مِنْ لَحْمِهِ حَتَّى يَفْرُغَ مِنَ اَلْحِسَابِ وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ اَلْقِيامَةِ » يَعْنِي مَا بَخِلُوا بِهِ مِنَ اَلزَّكَاةِ[5] .
(محمد بن مسلم از امام باقر(ع) نقل کرده است که فرمود: هیچ بندهای نیست که چیزی از زکات مالش را ندهد مگر اینکه خداوند در روز قیامت قرار دهد آن را اژدهائی از آتش چنبر زده در گردنش و میکَنَد از گوشتش تا زمانی که از حساب فارغ گردد و آن قول خداوند عزّوجلّ است«به زودی که آنچه بُخل ورزیدهاند در روز قیامت طوق گردنشان شود» یعنی بخل ورزیدند از زکات).
امّا در اینکه منکر زکات به لحاظ انکار ضروری کافر است تردیدی نیست هرچند بعضی قائلند که مجرّد انکار ضروری موجب کفر نمیباشد بلکه در فرضی چنین است که بازگشت آن به انکار رسالت و تکذیب پیامبر(ص) در آنچه به آن حضرت وحی گردیده باشد.
در اینجا تذکّر این نکته لازم است که امتناع از پرداخت زکات که به آن انکار عملی گفته میشود موجب کفر نمیباشد هرچند در بعض نصوص لفظ کافر بر چنین شخصی اطلاق شده است.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ ع فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص لِعَلِيٍّ ع قَالَ يَا عَلِيُّ كَفَرَ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَشَرَةٌ وَ عَدَّ مِنْهُمْ مَانِعَ الزَّكَاةِ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ ثَمَانِيَةٌ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُمُ الصَّلَاةَ وَ عَدَّ مِنْهُمْ مَانِعَ الزَّكَاةِ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ مَنْ مَنَعَ قِيرَاطاً مِنْ زَكَاةِ مَالِهِ فَلَيْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَا بِمُسْلِمٍ وَ لَا كَرَامَةَ يَا عَلِيُّ تَارِكُ الزَّكَاةِ يَسْأَلُ اللَّهَ الرَّجْعَةَ إِلَي الدُّنْيَا وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّي إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ الْآيَةَ«آل عمران 180»[6] .
(امام صادق(ع) از پدرانش نقل فرموده در وصیّت پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: یا علی(ع) کفر ورزیدهاند به خدای بزرگ از این امّت ده گروه و شمرد از ایشان مانع الزکاة را، سپس فرمود: یا علی(ع) هشت گروه خداوند از ایشان نماز را قبول نمیفرماید و شمرد از آن ها مانع الزکاة را، سپس فرمود: یا علی(ع) کسی که از زکات مالش یک قیراط نپردازد مؤمن و مسلم نیست و کرامتی ندارد یا علی(ع) تارک الزکاة از خداوند طلب میکند بازگشت به دنیا را و آن قول خداوند عزّوجلّ است تا زمانی که یکی از آن ها را مرگ فرا رسد گوید پروردگارا بازگردان مرا…).
در حدیث معروف راجع به تارک الصلاة:
مَنْ تَرَکَ الصَّلاةَ مُتِعَمِّداً فَقَدْ کَفَرَ.
و نیز در قرآن کریم راجع به تارک الحجّ:
﴿وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً و َمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ...﴾[7]
(کسی که کافر شود پس خداوند بینیاز از عالمیان است).
مراد از کفر در این موارد مقابل اسلام ظاهری نیست که موضوع برای احکام خاصّی از قبیل نکاح و میراث و حقن دماء و امثال اینها که منوط به اظهار شهادتین است و با شهادت به وحدانیّت خدا و رسالت پیامبر اسلام(ص) از کفر خارج شده و داخل اسلام میشود بلکه مراد از آن ها کفر در مقابل ایمان و اسلام کامل است یا اینکه مراد آن است که در حال موت به کفر منتهی میشود همانطور که راجع به تارک حجّ در روایت است: مُتْ یَهُودیّاً اَوْ نَصْرانیّاً«بمیر به آئین یهود یا نصرانی».