درس خارج فقه استاد سیدهاشم حسینی بوشهری
99/12/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فصلٌ فیما یحرم علی الجنب/ امر اول، مس خط قرآن، اسم الله و... /-
خلاصه جلسه گذشته
بحث در اموری بود که بر جنب حرام میباشند. عرض شد که امر اول، مسِّ خط قرآن، اسم الله و سایر اسماء و صفات خاص خداوند است.
همچنین، عرض شد که روایاتی نیز بر جواز مسِّ لفظ الله؛ با حالت جنابت دلالت دارند که در جلسه گذشته به سه روایت در این رابطه اشاره شد و مورد بررسی قرار گرفتند.
در رابطه با روایت دوم و سوم، عرض شد که ممکن است که گفته شود که وجه سؤالی که در این دو روایت مطرح شده است، این بوده که دراهم، مشتمل بر لفظ جلاله الله بودهاند که در این صورت، بین روایت موثقه عمار بن موسی با این دو روایت معارضه خواهد بود که جمع بین آنها به این نحو است که روایت موثقه عمار بن موسی بر کراهت حمل شود، کما اینکه در تمام مواردِ جمع دلالی به همین نحو عمل میشود که از ظاهر هر یک از روایات متعارضین به وسیله نصِّ روایت دیگر، دست برداشته میشود و از آنجا که «لا بأس» که در روایت سوم آمده است ظهور در اباحه دارد و نصِّ در جواز است، اما نهیی که در روایت موثقه عمار بن موسی آمده است، ظهورِ در حرمت دارد و نصِّ در عدم محبوبیت و مبغوضیت است، به وسیله نصِّ در جواز که در روایت سوم آمده است از ظاهر در حرمت که در موثقه عمار بن موسی آمده است، دست برداشته میشود لذا نهی در روایت موثقه عمار بن موسی بر کراهت حمل میشود.
لکن، ظاهر این است که معارضهای بین دو روایت مذکور، با روایت موثقه عمار بن موسی نیست چون موثقه عمار بن موسی به مناسبت بین حکم و موضوع و به قرینه اینکه مشتمل بر لفظ «علی» که ظهور در استیلاء دارد، میباشد، ظهور در اراده مسِّ نفس لفظ جلاله الله دارد و عرف از این روایت [که با لفظ «علی» آمده است]، اراده مسِّ درهم، بدون مسِّ لفظ الله را نمیفهمد، یعنی اگر روایت موثقه عمار بن موسی به عرف عرضه شود، عرف از آن نمیفهمد که مقصود، مسِّ درهم، بدون مسِّ لفظ الله است ولی دو روایت مذکور، در اراده مسِّ نفسِ درهم ظهور دارند و در اراده مسِّ لفظ الله ظهور ندارند و مسِّ نفس درهم اطلاق دارد؛ اعم از اینکه مشتمل بر اسم الله باشد یا مشتمل بر اسم الله نباشد، مثل اینکه شخص جُنب، موضعی از درهم را مسّ کند که خالی از اسم الله باشد که در این صورت، مسّ آن موضع مشکلی ندارد لذا اطلاق این دو روایت به وسیله موثقه عمار بن موسی تقیید میخورد و این دو روایت بر اراده مسِّ موضعی از درهم حمل میشوند که مشتمل بر نوشتار و کتابت است.
به علاوه اینکه روایت دوم سنداً ضعیف است چون محقق (ره) آن را از کتاب بزنطی نقل کرده است و او از محمد بن مسلم روایت کرده است، با اینکه بین این دو، واسطه وجود دارد و بزنطی نمیتواند مستقیماً از محمد بن مسلم، روایت نقل کند و چون واسطهها در سند روایت ذکر نشدهاند و مشخص نیست که این واسطهها چه کسانی هستند، نمیتوان به این روایت اعتماد کرد.
مسِّ سایر اسماء خداوند متعال
سایر اسماء خداوند متعال دو صورت دارند؛
صورت اول، این است که لفظ، مشترک معنوی بین اسم خدا و غیر اسم خدا میباشد، یعنی لفظِ مورد نظر از نظر معنا، هم شامل خداوند متعال میشود و هم شامل غیر خداوند میشود، مثل لفظ «عالِم» که گاهی بر الله اطلاق میشود و گاهی بر غیر خدا اطلاق میشود و قرائنی که بر تخصیص آن به ذات مقدس خداوند دلالت کنند، وجود ندارند، بله اگر گفته شود: «العالِم بکل شیء» یا «عالماً لا یخفی علیه شیء»، در این صورت، مشخص است که منظور، خداوند متعال است، ولی اگر قرینهای بر اختصاص لفظ «عالِم» به خداوند متعال نباشد، مسِّ آن برای جُنب جایز است و مشکلی ندارد؛ اعم از اینکه نویسنده آن لفظ، نفس ذات مقدس الهی را قصد کرده باشد یا نفس ذات مقدس الهی را قصد نکرده باشد چون قصد نویسنده، لفظ را اسم برای خداوند قرار نمیدهد چون فرض این است که لفظ، عام است و برای طبیعت جامع وضع شده است، بنابراین صرف قصد یک فرد و مصداق از آن طبیعت جامع باعث نمیشود که اسمِ طبیعت روی آن فرد و مصداقِ قصد شده، گذاشته شود.
اما اگر لفظ، محفوف به قرینهای باشد که بر اختصاصِ لفظ به ذات مقدس خداوند متعال دلالت کند، مثل اینکه گفته شود: «العالِم بکل شیء» یا گفته شود: «یا من لا تشتبه علیه الأصوات»، در این صورت، مشخص است که منظور، خداوند متعال است، لکن در این صورت نیز بعید نیست که به جواز مسِّ این الفاظ؛ با حالت جنابت حکم شود زیرا ظاهرِ مستفادِ از اسم الله این است که لفظ، عَلَم باشد و برای ذات خداوند متعال وضع شده باشد و لذا مسِّ مطلق لفظی که حاکی از ذات مقدس خداوند باشد، اشکالی ندارد و صرف اینکه انسان، لفظِ مطلق را، به قیودی که از ذات مقدس خداوند إخبار دهند، مقید کند به تنهایی نمیتواند آن را عَلَم و موضوع در حق خداوند متعال قرار دهد، مثل اینکه گفته شود: «الولد الأکبر لزید» که این تعبیر، به خصوص فرزند بزرگ اختصاص دارد و از فرزند بزرگ خبر میدهد، ولی «ولد اکبر»، هرچند که مختص فرزند بزرگ است، لکن عَلَم برای او نیست تا «ولد اکبر» از اسماء او شمرده شود. اطلاق صاحب دار بر مالکش نیز همینطور است، یعنی هرچند که صاحبِ دار مختص مالک آن است، ولی عَلَم برای مالک و اسمی از اسماء مالک نیست. در مانحنفیه نیز «العالِم بکل شیء»، گرچه مختص خداوند متعال است، لکن عَلَم برای ذات خداوند متعال نیست، هرچند این سخن جای تأمّل دارد زیرا «العالِم بکل شیء» مصداق دیگری غیر از خداوند متعال ندارد.
صورت دوم، این است که لفظ، مشترک لفظی بین اسم خدا و اسم غیر خداوند باشد، یعنی لفظ با یک وضع، اسمِ برای خداوند قرار داده شده است و با وضع دیگر، اسمِ برای غیر خداوند قرار داده شده است، مثل اینکه شخصی از روی عناد اسم یکی از فرزندانش را الله بگذارد که در این صورت، حرمت مسِّ این لفظ بر جُنب، منوط به این است که کاتب و نویسنده آن لفظ، از آن، ذات مقدس خداوند را قصد کرده باشد زیرا مشترک لفظی با قصد، تعیّن در عَلَمیت پیدا میکند، کما اینکه در سایر اعلام مشترک نیز مطلب از همین قرار است، مثل لفظ أحمد که مشترک بین هزاران نفر است، ولی اگر شخص، از أحمد، فرزند زید را قصد کند در آن عَلَم میشود و اسمِ مختص به او میشود.
نکته: مقتضای روایت موثقه عمار بن موسی [که در جلسه گذشته ذکر شد] این است که فرقی نمیکند که اسم خداوند به لغت عربی باشد یا با لغت دیگری نوشته شده باشد زیرا حرمت مسِّ اسماء خداوند متعال بر جُنب، به خاطر این است که آن اسم از اسماء خداوند است و حرمت مسّ، مترتّب بر اسم خداوند بودن، است و مقید کردن آن به عربی بودنِ اسم خداوند، دلیلی ندارد، پس بر جُنب حرام است که اسمی از اسماء خداوند متعال را مسّ کند و فرقی نمیکند که آن اسم در چه قالبی آمده باشد و با چه لغتی نوشته شده باشد، پس ملاک این است که در هر موردی که اسم مورد نظر، برای خداوند عَلَم شده باشد، دست زدن به آن؛ با حالت جنابت حرام است.