درس خارج فقه استاد سید هاشم حسینی بوشهری
1402/10/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فصل فی الحیض / حکم خون مشتبه بین حیض و استحاضه/
خلاصه جلسه گذشته
در جلسه گذشته به بعضی از کلمات امام خمینی (ره) در رابطه با دلالت روایت مرسله یونسبن عبدالرحمن بر مدعای خود، مبنی بر تعبّدی بودن اوصاف حیض اشاره شد. در ادامه، اشکالات وارده بر کلام امام (ره) بیان شد و عرض شد؛
اولاً، در مباحث فقهی و احکام شرعی که اعتبارتِ جعل شده از طرف شارع میباشند، دقّتهای عقلی و فلسفی مورد توجه قرار نمیگیرد و صرف تقدم و تأخر نمیتواند ملاک برای این باشد که گفته شود که اوصاف حیض، اماره تعبّدی میباشند و اماره قطعیه نیستند چرا که در بعضی از روایات، اوصاف حیض بر ایام عادت مقدم شدهاند و در بعضی روایاتِ دیگر، اوصاف از ایام عادت متأخر شدهاند لذا به صرف تقدم و تأخر نمیتوان گفت که اوصاف، اماره تعبّدیه میباشند یا اماره قطعیّه میباشند. احکام شارع، اعتباراتی هستند که شارع مقدس جعل کرده است و اشکالی ندارند که شارع مقدس، در یک جا، ایام عادت را به عنوان یک اماره حساب کند و بر اوصاف مقدم بدارد و بگوید که منِ شارع حکم میکنم که هر خونی که در ایام عادت دیده میشود خون حیض است، اعم از اینکه اوصاف حیض را نیز داشته باشد یا اوصاف حیض را نداشته باشد و در همین فرض، لسان ادله صادر شده از طرف شارع نیز ارشاد به اوصاف تکوینیه باشد و در یک جای دیگر، شارع اوصاف را به عنوان اماره بر حیضیّت اعتبار کند. پس، تقدیم و تأخیرِ ایام عادت بر اوصاف از این باب نیست که هر کدام مقدم شود جنبه قطعیّت دارد تا گفته شود که اگر اوصاف جنبه قطعیّت داشت باید بر ایام عادت مقدم میشد لذا اوصاف، در عین حال که متأخر شدهاند میتوانند جنبه قطعیّت داشته باشند ولی علت تأخیرشان این است که جنبه غالبی ندارند چون فقط در خارج از ایام عادت کارآیی دارند ولی ایام عادت چون جنبه غالبی دارد و نوع زنها اینگونهاند که در ایام عادت خون میبینند لذا شارع ایام عادت را مقدم داشته است و اوصاف را بعد از ایام عادت ذکر کرده است.
ثانیاً، معروفیتِ مذکورِ در کلام امام (ع) که فرموده است؛ «إنّ دم الحيض أسود يُعرف»، با فضای تعبّد و تشریع سنخیتی ندارد تا گفته شود که تعبّدِ شارع به اوصافِ حیض باعث شده است که زنان بتوانند خون حیض را بشناسند و آن را از خون استحاضه تمییز بدهند، بلکه خون حیض خونی است که یک سِری خصوصیات و اوصاف تکوینی و شناخته شده دارد که زنان نسبت به آن خصوصیات شناخت دارند، بنابراین، خون حیض از ابتدا برای زنان شناخته شده بوده است و منظور این نیست که بعد از تعبّدِ شارع شناخته شود پس، مراد امام معصوم (ع) از «إنّ دم الحيض أسود يُعرف» این است که خون حیض خونی شناخته شده و معروف است و این به خاطر این است که خون حیض یک سِری اوصافِ تکوینی دارد که زنان نسبت به آن خصوصیات شناخت دارند و از ابتدا برای آنان شناخته شده بوده است و شناخت آنها نسبت به خون حیض، متفرّعِ بر تعبّدِ شارع نیست.
قول خداوند متعال نیز شاهد بر تکوینی بودن اوصاف حیض است؛ ﴿وَ يَسـئَلُونَكَ عَنِ ٱلمَحِيضِ قُل هُوَ أَذًی...﴾[1] ؛ و از تو، در باره خون حيض سؤال مى كنند، بگو: «چيز زيانبار و آلودهاى است».
آیت الله حکیم (ره) نیز در ذیل مسأله 701 [که سال گذشته مورد بررسی قرار گرفت] فرموده است: «قيل: له أحكام خاصة في الجاهلية و بعضِ الأمم السالفة قبل الشرع الأقدس»[2] ؛ گفته شده است که قبل از شرع مقدس اسلام، برای حیض احکام خاصی در جاهلیت و بعض امّتهای گذشته وجود داشته است.
بنابراین، اوصاف حیض، جنبه تکوینی دارند و جنبه تعبّدی ندارند.
روایت اسحاقبن جریر نیز مؤید تکوینی بودن صفات حیض است؛
عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِيرٍ؛ قَالَ: سَأَلَتْنِي امْرَأَةٌ مِنَّا أَنْ أُدْخِلَهَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فَاسْتَأْذَنْتُ لَهَا فَأَذِنَ لَهَا فَدَخَلَتْ... قَالَتْ لَهُ: إِنَّ أَيَّامَ حَيْضِهَا تَخْتَلِفُ عَلَيْهَا وَ كَانَ يَتَقَدَّمُ الْحَيْضُ الْيَوْمَ وَ الْيَوْمَيْنِ وَ الثَّلاَثَةَ وَ يَتَأَخَّرُ مِثْلَ ذَلِكَ فَمَا عِلْمُهَا بِهِ قَالَ: «دَمُ الْحَيْضِ لَيْسَ بِهِ خَفَاءٌ هُوَ دَمٌ حَارٌّ تَجِدُ لَهُ حُرْقَةً وَ دَمُ الاِسْتِحَاضَةِ دَمٌ فَاسِدٌ بَارِدٌ»، قَالَ: فَالْتَفَتَتْ إِلَى مَوْلاَتِهَا فَقَالَتْ: أَ تَرَاهُ كَانَ امْرَأَةً مَرَّةً[3] .
اسحاقبن جریر گفته است که زنی از خانواده ما از من درخواست کرد که او را بر امام صادق (ع) وارد کنم، پس من برای ورود او بر آن حضرت (ع) اجازه گرفتم، امام (ع) اجازه ورود داد پس، او داخل شد... گفت که اگر ایام حیضش برایش مختلف شود [، یعنی ایام عادتش مشخص نباشد]، به این صورت که گاهی حیض یک روز و دو روز و سه روز زودتر شروع میشود و گاهی یک روز و دو روز و سه روز دیرتر از ایام عادتش شروع میشود پس از چه راهی به ایام حیضش علم پیدا کند؟ آن حضرت (ع) فرمود که خون حیض امری پوشیده و پنهان نیست، بلکه آن، خونی است که گرم است و همراه با سوزش خارج میشود و خون استحاضه خون سرد و فاسد است [، یعنی صفات خون را بررسی کند، ببیند صفات خون حیض را دارد یا صفات خون استحاضه را دارد]، آن زن به کنیزش توجه کرد و به او گفت که امام (ع) را میبینی، گویا زن است [کنایه از اینکه بر خصوصیات زنان تسلّط دارد].
از فرمایش امام (ع) که فرموده است که خون حیض امری پوشیده و پنهان نیست، فهمیده میشود که خون حیض نزد زنان شناخته شده بوده است و کلام امام (ع) با تعبّدی بودن اوصاف حیض سنخیّت ندارد، بلکه با تکوینی بودن اوصاف سازگار است و امام (ع) زن را به اوصاف تکوینی حیض ارشاد میکند و نمیگوید که چون من میگویم که این خون با این ویژگیها حیض است تو نیز باید متعبّد به کلام من باشی و آن را حیض به حساب آوری.
ثالثاً، امام خمینی (ره) در مورد معیار بودن اوصاف خون، برای حکم به حیضیّت فرموده است: «و معلومٌ أنّ الأخذ بتغيّر اللون لأجل التبعية للسنّة لا للعلم الوجداني بالموضوع»[4] ؛ معلوم است که اخذ به تغیّر لون و حکم بر اساس تغییر رنگ، به خاطر تبعیّت از سنّت است [یعنی چون شارع فرموده است که به تغیّر لون اخذ شود، در هنگام شک در حیضیّت، بر اساس رنگ خون و اوصاف آن حکم میشود] و بر اساس علم وجدانیِ به موضوع نیست [، یعنی بر اساس تبعیّت از سّنت عمل میشود و نه بر اساس علم وجدانی و ارشاد به امری تکوینی].
و لذا امام (ره) از تعبیری که در صدر روایت یونسبن عبدالرحمن آمده است استفاده کرد که رجوع به اوصاف خون همانند رجوع به ایام عادت یک سنّت تعبّدیه از جانب شارع است، یعنی شارع فرموده است که برای شناخت خون حیض و استحاضه به اوصاف خون نگاه کنید و لذا از باب تبعیّت از سنّت و متعبّد بودن به حکم شارع، به صفات رجوع میشود. [«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) سَنَّ فِي الْحَيْضِ ثَلَاثَ سُنَنٍ... فَإِنِ اخْتَلَطَتِ الْأَيَّامُ عَلَيْهَا وَ تَقَدَّمَتْ وَ تَأَخَّرَتْ وَ تَغَيَّرَ عَلَيْهَا الدَّمُ أَلْوَاناً فَسُنَّتُهَا إِقْبَالُ الدَّمِ وَ إِدْبَارُهُ وَ تَغَيُّرُ حَالاتِهِ... »[5] ؛ رسول اکرم (ص) در رابطه با حائض سه سنّت قرار داده است [که یکی در رابطه با زن مضطربه است، دیگری در رابطه با زن ناسیه است و سومی در رابطه با زن مبتدئه است]... پس اگر ایام برای زن مختلط شود و مقدم و مؤخر شود و رنگ خون تغییر کند پس، سنّت این زن این است که کم و زیاد شدن خون و تغییر رنگ آن را ببیند و بر اساس آن عمل کند، یعنی مشکل مضطربه و ناسیه را به این نحو حل کند].
لکن در پاسخ از کلام امام (ره) عرض میشود که قبول داریم که تعبیر سنّت، با فضای تشریع و تعبّد سنخیّت دارد، اما معتقدیم که بین سنّت و ارشاد منافاتی نیست؛ به این بیان که شارع مقدس سنّت خودش را در مورد جریان احکام حیض بر اوصاف تکوینی خون حیض بنا کرده باشد و وظیفه مکلّفین نیز تبعیّت از این سنّت است، ولی این سنّت مبتنی بر امور تکوینی است که در زنان وجود دارد، یعنی شارع یک چیز تأسیسی نیاورده است، بلکه سنّت بر همان چیزی که در زنان وجود دارد و برای زنان پوشیده نیست بنا نهاده شده است. پس، بین ارشاد و سنّت منافاتی نیست، بلکه سنّت بر اساس ارشاد به اوصاف تکوینی خون حیض بنا شده است.
به عبارت دیگر، شارع زنان را به این نکته ارشاد میکند که خون حیض تکویناً چنین اوصافی را دارد بنابراین، خون حیض برای زنان شناخته شده است و شارع با بیان اوصاف به آن توجّه میدهد.
رابعاً، امام خمینی (ره) نسبت به کلام مرحوم آخوند (ره) اظهار تعجّب کرد و فرمود که تعجّب است از محقق خراسانی (ره) که به این اعتراف کرده است که مرسله یونس در اماریتِ إقبال دم و ادبارش (پر رنگی و کم رنگی خون) ظهور دارد و اماریّتِ تغییر رنگ را انکار کرده است با اینکه اقبال و ادبار در این روایت، با تغییر لون با سیاق واحد ذکر شدهاند [یعنی سیاق این دو واحد است بنابراین، اگر اقبال و ادبار، اماریّت دارند تغیّر لون نیز اماریّت دارد] و تفکیک بین اقبال و ادبار با تغیّر لون ممکن نیست[6] .
اما در پاسخ از ایشان عرض میشود که ما نیز همانند شما از فرمایش مرحوم آخوند (ره) متعجّب شدیم و به مرحوم آخوند (ره) عرض میکنیم که إقبال و إدبارِ دم چیزی جز کنایه از اوصاف دم نیست زیرا مراد از إقبال دم این است که دم واجدِ صفات حیض است و داراری کثرت و غلظ است و رنگش سیاه است و إدبار به این معناست که خون به آن خصوصیاتی که داشته پشت کرده است و به زردی و قلّت روی آورده است. بنابراین، مرحوم آخوند (ره) نباید بین إقبال و إدبار و تغیّر لون تفصیل قائل میشد و همانگونه که ایشان در مورد تغیّر لون، قائل به تکوین شده است باید در رابطه با إقبال و إدبار نیز قائل به تکوین میشد.
نظر مرحوم آخوند (ره) این است که زن با اوصاف تکوینی حیض، به حیضیّت قطع پیدا میکند، لکن عرض میکنیم که اوصاف خون که در روایات ذکر شدهاند اماره تعبّدیّه و ظنّیه بر حیضیّت یا استحاضه بودن خون نیستند [آنگونه که امام خمینی (ره) و آیت الله حکیم (ره) معتقدند] و همچنین، اماره قطعیّه و علمآور نیستند [آنگونه که مرحوم آخوند (ره) معتقد است] بنابراین، همانطور که در پاسخ از کلام امام (ره) عرض شد، اوصاف خون، امارات تعبّدیه نیستند همچنین، بر خلاف نظر مرحوم آخوند (ره)، این اوصاف، اماره قطعیه هم نیستند و زن با اوصاف تکوینی حیض به حیضیّت، قطع پیدا نمیکند زیرا از لسان روایات استفاده میشود که اوصاف حیض، در واقع اوصاف تکوینی میباشند، لکن این اوصاف در عین حال که تکوینیاند، علمآور نیستند و زن، با این اوصاف به حیضیت قطع پیدا نمیکند، بلکه فقط یک اطمینان نوعی برای او پیدا میشود، یعنی یک مرحله از مرحله قطع پایینتر است زیرا گاهی ممکن است که زن از اوصاف حیض، به حیضیّت قطع پیدا نکند ولی اطمینان به حیضیّت پیدا کند و همین اطمینانی که مرحله نازلهی قطع است برای حکم به حیضیّت خون کفایت میکند، در حالی که نظر مرحوم آخوند (ره) این است که اگر از اوصاف خون به حیضیّت علم پیدا نکند، آن خون حیض به حساب نمیآید.
آیت الله حکیم (ره) نیز همانند مرحوم امام خمینی (ره)، قائل به تعبّدی بودن اوصاف شده است و فرموده است که اصل این است که کلام شارع بر تعبّد حمل شود، یعنی اصل این است که هر آنچه که از شارع صادر شده است از امور تعبّدیه است و حمل آن بر ارشاد، خلاف اصل است[7] .
در پاسخ از کلام آیت الله حکیم (ره) عرض میشود که کبرای کلام شما (هر آنچه از شارع صادر میشود از امور تعبّدیه است) درست است، لکن در مانحنفیه (صفات حیض)، قرینه بر خلاف وجود دارد و آن قرینه تعابیری، مثل«دمٌ یعرف» و «لیس به خفاءٌ» است که از خودِ معصوم (ع) صادر شده است لذا با توجه به این قرینه، کلام شارع ارشاد به یک امر تکوینی میباشد. بله! اگر قرینه بر خلاف نبود، کلام آیت الله حکیم (ره)؛ مبنی بر اینکه هر چه از لسان شارع صادر شده است از امور تعبّدیه است، درست بود ولی چون قرینه بر خلاف وجود دارد، عرض میشود که کلام شارع ارشاد به یک امر تکوینی است.