درس خارج فقه استاد سیدهاشم حسینی بوشهری
1400/07/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فصل فی أحكام غسل الجنابة/کیفیت غسل جنابت- غسل ترتیبی/-
خلاصه جلسه گذشته
بحث در کیفیت غسل جنابت بود. عرض شد که به نظر مرحوم سید (ره)، غسل جنابت به دو کیفیت انجام میشود؛ اول، انجام غُسل به صورت ترتیبی است؛ به این نحو که شخص، نخست سر و گردن را بشوید، سپس طرف راست بدن را بشوید و بعد از آن، طرف چپ بدن را بشوید و احتیاط [مستحب] این است که نصف راست گردن را برای بار دوم با سمت راست بدن بشوید و نصف چپ گردن را دوباره با سمت چپ بدن بشوید و نصف راست از ناف و عورت را با سمت راست بدن و نصف چپ این دو را با سمت چپ بدن بشوید و بهتر این است که تمام ناف و عورت را با هر دو طرفِ راست و چپ بشوید.
در ادامه، به ادله تقدّمِ شستن سر بر بدن اشاره شد. دلیل سوم، روایاتی است که در این رابطه وارد شدهاند که در جلسات گذشته به شش روایت اشاره شد.
در مقابل روایات مذکور، روایات دیگری وارد شدهاند که بر عدم وجوب رعایت ترتیب در غُسل دلالت دارند و این روایات دو دستهاند؛ بعضی از روایات به صورت تصریح و نص بر لزوم رعایت ترتیب مذکور، دلالت دارند و بعضی دیگر، به اطلاقشان بر رعایت لزوم ترتیب دلالت دارند. روایات ذیل از جمله آن روایات میباشند؛
روایت اول: صحیحه هشام بن سالم [که در قضیه جاریه امام صادق (ع) وارد شده است و صراحتاً بر لزوم رعایت ترتیب در غُسل دلالت دارد]: عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ؛ قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِيمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ وَ مَعَهُ أُمُّ إِسْمَاعِيلَ فَأَصَابَ مِنْ جَارِيَةٍ لَهُ، فَأَمَرَهَا فَغَسَلَتْ جَسَدَهَا وَ تَرَكَتْ رَأْسَهَا وَ قَالَ لَهَا: «إِذَا أَرَدْتِ أَنْ تَرْكَبِي فَاغْسِلِي رَأْسَكِ فَفَعَلَتْ ذَلِكَ...».
هشام بن سالم گفته است که ام اسماعیل در ما بین مکه و مدینه همراه امام صادق (ع) بود و کنیزی که همراه امام (ع) بود با ایشان همبستر شد، پس آن حضرت (ع) به او امر کرد که غُسل کند، آن جاریه بدنش را شُست، اما سرش را نشُست، آن حضرت (ع) به او فرمود که اگر میخواهی حرکت کنی، سرت را بشوی، پس او سرش را شست.
از این روایت استفاده میشود که رعایت ترتیب بین شستن سر و بدن لازم نیست و وجوبی ندارد که شخص، در هنگام غُسل کردن نخست سر و گردن را بشوید و بعد از آن بدنش را بشوید.
هرچند که روایت مذکور، از نظر سند مشکلی ندارد و صحیح است و صریح الدلالة است، لکن این روایت قابل اعتماد نیست زیرا راوی این حدیث [، یعنی هشام بن سالم] این قضیه را در صحیحه محمد بن مسلم [عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ؛ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فُسْطَاطَهُ وَ هُوَ يُكَلِّمُ امْرَأَةً فَأَبْطَأْتُ عَلَيْهِ، فَقَالَ: ادْنُهْ هَذِهِ أُمُّ إِسْمَاعِيلَ جَاءَتْ وَ أَنَا أَزْعُمُ أَنَّ هَذَا الْمَكَانَ الَّذِي أَحْبَطَ اللَّهُ فِيهِ حَجَّهَا عَامَ أَوَّلَ كُنْتُ أَرَدْتُ الْإِحْرَامَ فَقُلْتُ: ضَعُوا لِيَ الْمَاءَ فِي الْخِبَاءِ فَذَهَبَتِ الْجَارِيَةُ بِالْمَاءِ فَوَضَعَتْهُ فَاسْتَخْفَفْتُهَا فَأَصَبْتُ مِنْهَا فَقُلْتُ: اغْسِلِي رَأْسَكِ وَ امْسَحِيهِ مَسْحاً شَدِيداً لَا تَعْلَمُ بِهِ مَوْلَاتُكِ فَإِذَا أَرَدْتِ الْإِحْرَامَ فَاغْسِلِي جَسَدَكِ وَ لَا تَغْسِلِي رَأْسَكِ فَتَسْتَرِيبَ مَوْلَاتُكِ فَدَخَلَتْ فُسْطَاطَ مَوْلَاتِهَا فَذَهَبَتْ تَتَنَاوَلُ شَيْئاً فَمَسَّتْ مَوْلَاتُهَا رَأْسَهَا فَإِذَا لُزُوجَةُ الْمَاءِ فَحَلَقَتْ رَأْسَهَا وَ ضَرَبَتْهَا فَقُلْتُ لَهَا هَذَا الْمَكَانُ الَّذِي أَحْبَطَ اللَّهُ فِيهِ حَجَّكِ»[1] ]، بر عکس مطلبی که در اینجا نقل کرده است، بیان کرده است، لذا به نظر میرسد که این روایتی که در اینجا ذکر شد به صورت اشتباه نقل شده باشد.
بنابراین، نتیجه گرفته میشود که شستن سر باید مقدم بر شستن بدن باشد.
روایت دوم: صحیحه زراره [که بإطلاقه بر مدعا دلالت دارد]: عَنْ زُرَارَةَ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ، فَقَالَ: «تَبْدَأُ فَتَغْسِلُ كَفَّيْكَ ثُمَّ تُفْرِغُ بِيَمِينِكَ عَلَى شِمَالِكَ فَتَغْسِلُ فَرْجَكَ وَ مَرَافِقَكَ ثُمَّ تَمَضْمَضْ وَ اسْتَنْشِقْ ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ...»[2] .
عبارت «ثمّ تَغسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ» اطلاق دارد، زیرا «جسدک»، کل بدن را شامل میشود و «مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ» حاکی از تقدم شستن سر بر بدن نیست، بلکه مطلق است و کل بدن از فرق سر تا پاها را شامل میشود لذا از اطلاق این روایت استفاده میشود که رعایت ترتیب در تقدم شستن سر بر بدن در هنگام غُسل لازم نیست.
روایت سوم: صحیحه احمد بن محمد بن ابی نصر [که بإطلاقه بر مدعا دلالت دارد]: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ يَعْنِي ابْنَ أَبِي نَصْرٍ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ، فَقَالَ: «تَغْسِلُ يَدَكَ الْيُمْنَى مِنَ الْمِرْفَقَيْنِ [من المرفق] إِلَى أَصَابِعِكَ وَ تَبُولُ إِنْ قَدَرْتَ عَلَى الْبَوْلِ ثُمَّ تُدْخِلُ يَدَكَ فِي الْإِنَاءِ ثُمَّ اغْسِلْ مَا أَصَابَكَ مِنْهُ ثُمَّ أَفِضْ عَلَى رَأْسِكَ وَ جَسَدِكَ وَ لَا وُضُوءَ فِيهِ»[3] .
تعبیر «ثم أفِض علی رأسک و جسدک» مطلق است و لذا رعایت ترتیب شستن در غُسل لازم نیست و لفظ «واو» که «رأس» را بر «جسد» عطف کرده است، بر خلاف «ثم» که بر ترتیب دلالت دارد، بر ترتیب دلالت ندارد و فقط بر جمع دلالت میکند، یعنی سر و بدن را بشوی.
روایت چهارم: صحیحه یعقوب بن یقطین [که این روایت نیز بإطلاقه بر مدعا دلالت دارد]: عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ فِيهِ وُضُوءٌ أَمْ لَا فِيمَا نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ (ع)؟ قَالَ: «الْجُنُبُ يَغْتَسِلُ، يَبْدَأُ فَيَغْسِلُ يَدَيْهِ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ قَبْلَ أَنْ يَغْمِسَهُمَا فِي الْمَاءِ ثُمَّ يَغْسِلُ مَا أَصَابَهُ مِنْ أَذًى ثُمَّ يَصُبُّ عَلَى رَأْسِهِ وَ عَلَى وَجْهِهِ وَ عَلَى جَسَدِهِ كُلِّهِ ثُمَّ قَدْ قَضَى الْغُسْلَ [غسل تمام شده] وَ لَا وُضُوءَ عَلَيْهِ»[4] .
گفتهاند که تعبیر «يَصُبُّ عَلَى رَأْسِهِ وَ عَلَى وَجْهِهِ وَ عَلَى جَسَدِهِ كُلِّهِ» مطلق است و هدف، شستن سر و بدن است و رعایت ترتیب در شستن سر و بدن و تقدم شستن سر بر بدن لازم نیست.
اشکالات وارده بر روایات مطلقه مذکور
اولاً، روایات مذکور، برای بیان آداب غسل؛ از مستحبات و واجبات و همچنین، بیان کیفیت غسل وارد شدهاند، بدون توجه به لزوم رعایت ترتیب بین شستن سر و بدن یا عدم لزوم رعایت ترتیب، پس اطلاقی برای این روایات باقی نمیماند، یعنی این روایات در مقام بیان لزوم رعایت ترتیب بین شستن سر و بدن نبودهاند، بلکه فقط در صدد بیان این نکته بودهاند که غسل جنابت یک سلسله آداب واجب و مستحب دارد. بنابراین، نمیتوان با تمسک به اطلاق روایات مذکور، به عدم لزوم رعایت ترتیب بین شستن سر و بدن حکم کرد. به تعبیر دیگر، روایات مذکور، در صدد بیان حدّ غَسل و شستن در مورد غُسل میباشند و اینکه در غُسل باید کل بدن شسته شود و همانند وضو، شستن خصوص صورت و دست کفایت نمیکند، بلکه همه بدن باید شسته شود و این روایات در صدد بیان لزوم رعایت ترتیب و تقدم شستن سر بر بدن نیستند.
ثانیاً، بر فرض اینکه اطلاق این روایات پذیرفته شود، عرض میشود که این روایات مطلقه بر روایات مقیدهای که بر لزوم رعایت ترتیب در شستن سر و بدن وارد شدهاند، حمل میشوند و آن روایات مقیده، این روایات مطلقه را تقیید میزنند و با توجه به اینکه مقیدِ منفصل مانع از اطلاق است، گفته میشود که روایات مقیده جلو حجّیت مطلقات را میگیرند، بنابراین از باب حمل مطلق بر مقید، عرض میشود که رعایت ترتیب در شستن سر و بدن لازم است.