درس کفایة الاصول حسین باقریشاهرودی
کفایه2
1400/01/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: عام و خاص /جریان اصل موضوعی برای احراز موضوعیت فرد مشتبه /
خلاصه مباحث گذشته:
بحث ما در عام به فصل پنجم رسید، در فصل پنجم در مورد اجمال خاص و سرایت یا عدم سرایت آن به عام در شبهه مفهومیه و مصداقیه مفصلا بحث شد،همانطور که سابقا بیان شد،در صورتیکه مخصص منفصل باشد شبهه مفهومیه بوده و امر دایر بین اقل و اکثر باشد، اجمال خاص به عام سرایت نمیکند، اما در سه صورت دیگر شبهه مفهومیه و در هر دو صورت شبهه مصداقیه، اجمال خاص به عام سرایت میکند،اگر مخصص لبی و متصل باشد باز هم اجمال خاص به عام سرایت میکند و اگر مخصص لبی منفصل باشد اجمال خاص به عام سرایت نخواهد کرد
درس امروز:
ایقاظ(بیدارباش): مرحوم آخوند در ایقاظ به مطلبی مهم اشاره میفرمایند، قبلا در مسئله مخصص لبی شبهه مصداقیه بیان شد که :اجمال خاص به عام سرایت کرده و در افراد مشکوک نمیتوان به عام تمسک کرد، چون بعد از آمدن مخصص، عام معنون به عنوانی میشود که فرد مشکوک دیگر تحت آن قرار نخواهد گرفت،از طرفی تحت خاص هم قرار نخواهد گرفت چون معلوم نیست که از مصادیق خاص باشد یا نباشد، فلذا اجمال خاص به عام سرایت خواهد کرد و عام در افراد مشکوک حجت نخواهد بود،اما اگر با کمک از اصل موضوعی (استصحاب عدم ازلی)بتوان احراز کرد که فرد مشکوک همچنان تحت عام قرار دارد، در این صورت نسبت به افراد مشکوک میتوان تمسک به عام کرد و این دیگر تمسک به عام در شبهه مصداقیه نخواهد بود؛ البته این در صورتی است که با آمدن خاص برای عام عنوان خاصی ایجاد نشود،اگر با آمدن خاص برای عام عنوان خاصی ایجاد بشود در این صورت احراز موضوعیت فرد مشکوک برای قرار گرفتن در تحت عام توسط اصل موضوعی( اصل عدم ازلی) ممکن نخواهد بود ولی اگر با آمدن خاص برای عام عنوان خاصی ایجاد نشود احراز فرد مشتبه توسط اصل موضوعی ممکن خواهد بود مگر در موارد شاذ و نادر،
برای روشن شدن کلام مثال میزنیم:
اگر مولا بفرماید: اکرم العلماء سپس به صورت منفصل بفرماید:لا تکرم الفساق من العلما، یا اینکه به صورت متصل بفرمایید : اکرم العلما الا الفساق منهم، در هر دو صورت عنوان عام، عنوان خاصی نخواهد بود، بلکه عنوان عام میشود: اکرام هر عالم غیر فاسق،که در این صورت با اصل موضوعی می توان عدم فاسق بودن فرد مشتبه را احراز کرد، به این صورت که میگوییم: قبل از وجود فرد مشتبه در این عالم،رابطهای بین او و فسق نبوده (عدم ازلی)حالا اگر شک کنیم ایا چنین رابطه ای بین فسق و فرد مشتبه هست یا نه،همان عدم فسق عزلی او را استصحاب کرده و در نتیجه چنین فردی میشود غیر فاسق و همچنان تحت عنوان عام (اکرام علما غیر فاسق) خواهد بود و اکرام او به حکم عام واجب است
برخلاف جایی که برای عام ،عنوان خاصی باشد مثلا مولا بفرماید: اکرم العلما العدول که در این صورت اگر فرد مشکوکی داشته باشیم،دیگر با اصل موضوعی عدم ازلی نمی توان فرد مشکوک را داخل در تحت عام دانست،زیرا عنوان عام اکرام علمای عادل است و اصل موضوعی نهایت کاری که میکند عدم ازلی فسق را مشتبه را احراز میکند، که در این صورت عدم فسق فرد مشتبه به معنای عادل بودن او نیست، و نمیتوان اینگونه او را داخل در حکم عام دانست البته به فرمایش مرحوم آخوند خیلی کم پیش میآید که با اصل موضوعی نتوان موضوع بودن فرد مشتبه را احراز کرد،مگر در صورتی که فرد مشتبه در گذشته، مثلا هم فاسق بوده و هم عادل که در این صورت تقدم فسق و عدالت و تاخر هر یک(فسق و عدل)در مورد او معین نیست، و نمی توان آن را با استصحاب عدم ازلی احراز کرد
و اما مثال مرحوم آخوند: در روایت شریفی وارد شده:اذا بلغت المراةخمسین سنةلم ترَ حمرة الا ان تکون امراةمن القریش(وسائل الشیعه،ج۲،ص۵۸،باب۳۱،ح۲)[1] حضرت صادق علیه السلام می فرمایند:وقتی زن به پنجاه سالگی برسد حیض نمیبیند، مگر اینکه زن قریشی باشد(ظاهراً زن قریشی تا ۶۰ سالگی حیض می بیند) حکم در مورد زن غیر قرشی و قرشی کاملاً روشن است،اما حکم زنی که نمیدانیم قرشی است( یعنی تا ۶۰ سالگی حیض میشود) یا غیر قرشی (تا۵۰ سالگی حیض میشود) واضح نیست، در این صورت میتوان با اصل موضوعی فرد به مشتبه را تحت عام (امراة تری الحمرة الی خمسین)دانست و حکم به عدم حیض او بعد از ۵۰ سالگی کرد، البته باید دانست هیچ اصلی برای احراز قرشی بودن یا نبودن فرد مشکوک وجود ندارد چون حالت سابقه ندارد و زن از بدو وجود یافتنش یا قریشی بوده و یا نبوده و این صفت او از ذاتیات اوست، اما میتوان با اصل عدم ازلی این عدم نسبت فرد مشکوک و قرشی بودن را احراز کرده و گفت:قبل از وجود یافتن فرد مشتبه، بین او و قرشی بودن نسبتی نبوده است، حالا اگر شک کردیم،عدم ازلی وجود نسبت بین قریشی بودن و فرد مشکوک را استصحاب میکنیم،پس فرد مشکوک هنوز تحت دلیلی که دلالت بر حیض شدن زن تا ۵۰ سالگی می کند(همان دلیل عام) باقی است و آنچه از تحت این عام خارج میشود زن قرشی است.